رویکردی اسلامی به فلسفه علوم انسانی

حمید رضا آیت اللهی

کنکاش های فلسفی درباره ماهیت علوم تجربی و تمایز آن از غیر علم، در ابتدای قرن بیستم، نگرش پزیتیویستی و تحلیل تجربی خام در علم را به شدت زیر سوال برد. اکنون دیگر «تقدم نظریه بر مشاهده» اصلی پذیرفته شده در کلیه مجامع فلسفه علمی است. این تفوق نظریه بر مشاهده در علوم انسانی به مراتب دامنه وسیعتری دارد. حال این تاثیر نظریات برخاسته از شرایط ذهنی دانشمند، چگونه می تواند با جهان شمولی علم هماهنگ گردد؟ و چگونه می توان علمی تجربی در علوم انسانی داشت که علی رغم علمی بودنش باز متاثر از فرهنگ و پیش فرضهای دانشمند باشد؟ این موضوع محور بحثهای بسیاری در فلسفه علم گردیده است. در این مقاله در نظر است ضمن نشان دادن پاسخی به این مساله، نقش جدایی ناپذیر پیش فرضهای ارزشی و متافیزیکی را در علوم انسانی بررسی کرد و سپس با نشان دادن واقعیت های موجود در نوع رویکردها به علوم انسانی در فرهنگ های مختلف و مجامع علمی گوناگون دلیلی دیگر بر این مساله نشان داد. سپس با این مقدمه به امکان سخن گفتن از رویکرد اسلامی به علوم انسانی اشاره کرد. اما این امکان، نمی تواند علوم انسانی با رویکردی اسلامی بسازد؛ بلکه باید بدنبال نظریاتی بود که معنی مشخصی به این نوع رویکرد بدهد. در نظر است در انتها مدلی ارائه گردد تا بر اساس آن مدل بتوان نشان داد که چگونه می توان رهیافتی اسلامی به علوم انسانی داشت.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *