زبان فارسی نشان والای قومیت ایرانی

دکتر سید جواد میری

دکتر جواد شیخ الاسلامی فرزند شیخ فضل‌الله شیخ‌الاسلام زنجانی در سال ۱۳۰۰ شمسی در شهر زنجان به دنیا آمد. رشته تحصیلی او حقوق و علوم سیاسی بود که در ایران و انگلستان و آلمان انجام شد و تز دکترای او در دانشگاه هایدلبرگ با عنوان “تئوری انقلاب و نهضت مشروطیت ایران” بود که با نمره عالی از آنجا فارغ التحصیل شد. او آثار بسیاری در حوزه تاریخ سیاسی دوره قاجار و پهلوی به رشته تحریر درآورد اما اهمیت جواد شیخ الاسلامی برای من در نسبت با “زبان فارسی و مسئله ایرانیت” می باشد که در کتاب “قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر” در سال ۱۳۶۷ به چاپ رسیده است. البته تمامی مقالات این اثر گرانسنگ موضوع بحث من نیست بل بخش سوم کتاب با عنوان “مقالاتی درباره مسائل روز” ربط وثیقی به پروژه ام که درباره بازخوانی مسئله زبان و ایرانیت است، دارد. البته در بخش سوم کتاب، شیخ الاسلامی درباره دو موضوع مهم بحث می کند: یکی موضوع “توسعه بیسوادی در دانشگاههای ایران” است که کماکان موضوع روز است (و دکتر سید جواد طباطبایی نیز کماکان به آن می پردازد) و دومی مسئله “زبان فارسی” است که در خوانش جواد شیخ الاسلامی “نشان والای قومیت ایرانی” مفهومپردازی شده است. البته پیش از آنکه به ابعاد نظری اندیشه شیخ الاسلامی درباره مسئله زبان بپردازیم شاید خالی از لطف نباشد که به سنت فکری او اشاره ای داشته باشیم. شیخ الاسلامی برای ورود به بحث زبان و ایرانیت از چهار متفکر مهم یاد می کند که شناختن آنها تا حدودی می تواند ما را در فهم چارچوب نظری او قرار دهد. نخستین متفکری که شیخ الاسلامی از آن در باب مسئله زبان و ایرانیت یاد می کند “محمود افشار” است و مقاله “آذربایجان و وحدت ملی ایران” او را یکی از مهمترین آثار در فهم آینده ایران برمیشمارد. دومین اندیشمند مهمی که شیخ الاسلامی به آن ارجاع می دهد “ناصح ناطق” است که فرزند میرزا جواد ناصح زاده معروف به ناطق بود که از مبارزان مشروطه در تبریز به شمار میآمد. رساله ایی که جواد شیخ الاسلامی به آن ارجاع می دهد اثر مهمی است که ناصح ناطق با عنوان “آذربایجان و وحدت ملی ایران” به چاپ رسانده است و از قضا محمود افشار آنرا پسندیده بود و توسط انتشارات خویش به چاپ آن همت گمارده بود. سومین متفکری که جواد شیخ الاسلامی به او ارجاع می دهد “سید احمد کسروی” است که در نگاه شیخ الاسلامی جایگاه ویژه ای دارد. چهارمین نویسنده ای که شیخ الاسلامی به او ارجاع می دهد “سید حسن تقی زاده” است که به زعم شیخ الاسلامی دغدغه عمیقی نسبت به “زبان و فرهنگ ملی” داشته است. به سخن دیگر، جواد شیخ الاسلامی در خلا سخن نمی گوید بل در بستر یک سنت فکری مشخصِ معاصر به موضوع ایران می پردازد که بدون فهم این سنت فکری، سخن گفتن در باب درستی یا نادرستی اندیشه هایشان بیهوده خواهد بود. البته باید به یک نکته مهم نیز اشاره ای داشته باشم و آن این است که سنت جامعه شناسی در ایران “مسئله زبان فارسی” و “ایرانیت” را هنوز متعلق ذهن خود نگردانده است و از این روی است که هنگامیکه بحث های موجود در حول موضوعات مذکور را تبارشناسی و دنبال می کنیم با نوعی “آشفتگی مفهومی” و “تصلب فکری” مواجه می شویم. البته دلایل بیشماری را می توان برشمرد ولی نکته جالب توجه در این حوزه این است که اکثر اندیشمندانی که مفهوم ایران و مسئله زبان را مِلکِ طلق خویش کرده اند یا از اهالی حقوق بوده اند یا علوم سیاسی و ما هیچ جامعه شناس یا مردمشناسی را نمی بینیم که به ایران از منظر امر اجتماعی یا چارچوب امر فرهنگی پرداخته باشد و این نقص بسیار بزرگی است که دلایل عدیده ای دارد و یکی از مهمترین آنها این است که در سنت یوروسنتریکی علوم اجتماعی “ایران” و “زبان فارسی” موضوع مطالعه نبوده است و بالطبع ذهن جامعه شناس و مردمشناس ایرانی از آن غفلت کرده است. زیرا در متون محوری (Textbook) بخشی یا واحدی به این موضوعات تخصیص نیافته است و اهالی علوم اجتماعی ایرانی نیز معمولا مسائلی را موضوع خویش قرار می دهند که پیشتر در متون یوروسنتریکی به آنها پرداخته شده باشد. به تعبیر دیگر، حوزه ایران و مسئله زبان یکی از حوزه های بکر برای جامعه شناسان و مردمشناسان ایرانی است که بتوانند در این حوزه ورود کنند و انحصار حقوقدان ها و علوم سیاسیون را بشکنند.

 

سرنوشت آتی زبان فارسی در ایران

برخی اوقات در حوزه سیاست اتفاقاتی روی می دهد که اگر آنها را در بستر تاریخی خویش ننشانیم، آنگاه امکان فهم صحیح رویدادها را از دست خواهیم داد. یکی از آن اتفاقات سیاسی که دارای عقبه تاریخی است رویکرد وزارت آموزش و پرورش در دوران جمهوری اسلامی نسبت به “مسئله آموزش زبان فارسی” در استان آذربایجان است که نیازمند بازخوانی و واکاوی تاریخی درباره آن هستیم. به عبارت دیگر، رویه وزیر کنونی آموزش و پرورش (یا حتی بحث های مشاور رئیس جمهور در حوزه اقوام درباره آذری بودن زبان ایرانیان در آذربایجان و مناطق ترک نشین دیگر ایران) نسبت به “زبان ترکی” نه تنها اتفاقی نیست بل دارای تاریخ و تاریخچه ی مشخصی است که ریشه در گفتمان فکری با سابقه ای در تاریخ معاصر ایران دارد که نیاز به شناخت آن داریم و از این منظر شاید بتوان گفت تفاوتی بین اواخر دوران قاجاری و دوران پهلوی و دوران اخیر جمهوری اسلامی در خصوص “سیاستگذاریهای زبانی” وجود نداشته باشد. به سخن دیگر، ما در تاریخ معاصر ایران با یک گفتمانی روبرو هستیم که علیرغم تفاوتهای مهم حاکمیتی در سه دوره قاجار (دوره آخر قاجار) و دوران پهلوی و دوره جمهوری اسلامی (از دهه ۷۰ شمسی به این سو) این گفتمان توانسته است مفصلبندی تئوریک خود را بازسازی و بر سیاستهای کلان کشوری در حوزه مدیریت “زبان” و “هویت جمعی” تحمیل کند. این گفتمان با نامهای گوناگونی شناخته می شود از قبیل گفتمان “پان-ایرانیسم” و “ناسیونالیسم باستانگرا” و “گوبینیسم” و “پانفارسیسم”. البته حاملان نظری این گفتمان همواره تلاش کرده اند این عناوین را به انحاء مختلف رد و انکار کنند و گفتمان خویش را صرفا با عنوان “ایراندوستی” معرفی نمایند ولی در پس ایراندوستی سیاستگذاریهایی را مفهومینه می کنند که به حذف و سرکوب جمعیت کثیری از ایرانیان انجامیده است و تمامی این سیاستگذاریهای سرکوبگرانه را با تشبث به مفهوم “تمامیت ارضی ایران” توجیه نموده اند. یکی از نظریه پردازان گفتمان ناسیونالیسم باستانگرایانه دکتر جواد شیخ الاسلامی است که انصافا نظرات بسیار مهمی برای مدیریت سیاستهای زبانی در دو منطقه آذربایجان و خوزستان در دوران جمهوری اسلامی نگاشته است. او در مقاله “زبان فارسی نشان والای قومیت ایرانی” به پیروی از محمود افشار سخن از “سرنوشت آتی زبان فارسی” در بعضی از استانهای ایران می زند و می گوید

“سرنوشت آتی زبان فارسی در بعضی از استانهای ایران حقیقتا مسئله ای است بسیار حاد که باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد. از آنجا که اصل موضوع خیلی حساس (و اگر توجه لازم به آن نشود خیلی خطرناک) است، برای مقابله با نفس خطر و طرق ریشه کن کردن آن، باید راههای صحیح و اساسی ارائه شود … [تا] کسانیکه حقیقتا علاقه مند به حفظ تمامیت ارضی ایران هستند و خطرات ناشی از تفوق برخی زبانهای محلی را نیک تشخیص می دهند … [راهکارهایی ارائه دهند تا] … از گسترش نامطلوب زبان ترکی … در [آذربایجان و زنجان] جلوگیری [گردد] …” (شیخ الاسلامی، ۱۳۶۶. صص ۲۲۷-۲۲۸).

به سخن دیگر، مسئله زبان در گفتمان ناسیونالیسم باستانگرایانه صرفا یک مسئله شناختی نیست بلکه موضوعی امنیتی و سیاسی است که نباید نااهلان به آن ورود کنند. البته در بین زبانهای موجود در ایران (در نگاه باستانگرایان) نوعی “طبقه بندی امنیتی” وجود دارد که باید به آن توجه ویژه داشت و اینطور نباید پنداشت که مطالعات زبانی بر اساس پارامترهای زبانشناختی مفصلبندی تئوریک شده اند. به عنوان مثال، جواد شیخ الاسلامی چشم انداز بسیار مهمی را پیش روی ما می گشاید هنگامیکه درباره سرنوشت آینده زبان فارسی در ایران سخن می گوید به مفهوم “زبان محلی” اشاره می کند اما به هیچوجه این مفهوم را به صورت نظری نمی پردازد و مخاطب در یک خلا تئوریک رها می گردد و درنمی یابد که علت “محلی بودن” یک زبان بر چه پایه و اساسی مفهومینه شده است. به سخن دیگر، در این مفهومپردازی “مرکز” و “پیرامون” یا “سوژه” و “ابژه” چگونه مفصلبندی شده است؟ البته پرسشهای بیشماری در باب مفهوم “محلی” می توان مطرح نمود ولی به همین چند اشکال بستده می کنم و به موضوع طبقه بندی امنیتی زبان در گفتمان شیخ الاسلامی برمی گردم. او معتقد است از میان زبانهایی که می توانند بر سرنوشت آتی زبان فارسی تاثیر مخربی دارند دو زبان ترکی و عربی هستند. او صراحتا در کتاب “قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر” می گوید

“از میان اینگونه زبانهای محلی، گسترش بیش ازاندازه زبان ترکی در آذربایجان (ایالت همجوار کشور ترکیه) و توسعه نامعقول زبان عربی در خوزستان (ایالت همجوار … عراق) دو خطر بسیار اساسی است که هرگز، و در هیچ مقطع زمانی، نباید دست کم گرفته شود. زیرا این دو زبان محلی، به عکس زبان کردی، در گذشته مورد سوء استفاده پان تورانیست ها و پان عربیست ها … قرار گرفته است و در آتیه هم، اگر مسامحه شود، همیشه به عنوان حربه ای خطرناک علیه ما بکار خواهد رفت” (۱۳۶۶. ۲۲۷).

جواد شیخ الاسلامی به زیبایی نشان می دهد که بحث زبان در گفتمان ناسیونالیسم باستانگرایانه به هیچوجه مسئله آکادمیک نیست و در این سنت فکری زبان امری شناختی نیست بل حاکمیت باید سیاستگذاریهایی اتخاذ کند تا بتواند بر اساس شاخصه هایی که شیخ الاسلامی ارائه می دهد از “گسترش بیش ازاندازه زبان ترکی” و “توسعه نامعقول زبان عربی” جلوگیری کند تا سرنوشت آتی زبان فارسی تامین گردد. زیرا به زعم نظریه پردازان این گفتمان، با این رویکرد سرکوبگرایانه “تمامیت ارضی ایران” مصون خواهد ماند. البته باید از شیخ الاسلامی پرسید که “گسترش بیش ازاندازه” دقیقا به چه اندازه است؟ یا وقتیکه سخن از “توسعه نامعقول زبان عربی” می کند دقیقا با چه معیاری توسعه معقول را تحدید می کند؟ آیا برای این پرسشها در متن شیخ الاسلامی پاسخی معقول می توان یافت؟

 

بازخوانی رویکرد “علمی” و “برنامه ریزی صحیح” استاد جواد شیخ الاسلامی برای جلوگیری از گسترش نامطلوب زبان ترکی در ایران

جواد شیخ الاسلامی از متفکرین برجسته ایرانی است که در انگلستان و آلمان تحصیلات و تحقیقات سترگی به انجام رسانده است. پس از برگشت به ایران در سال ۱۳۴۶ به مدت ۲ سال در وزارت علوم مشغول به کار شد و سپس در دانشگاه تهران به عنوان استاد در حوزه های حقوق و تاریخ و دیپلماسی و سیاستگذاریهای زبانی در ایران آثار مهمی را خلق نمود. البته یکی از دغدغه های کلیدی شیخ الاسلامی “جلوگیری از گسترش نامطلوب زبان ترکی …” (۱۳۶۶. ۲۲۸) در ایران بود که او را واداشت در این باب دست به تحقیقات و بازاندیشی در حوزه زبانی بزند. به سخن دیگر، زبان ترکی در ایران برای او یک “مسئله سیاسی” شده بود و او که متفکری تیزبین بود و در آکسفورد و هایلدبرگ زیر نظر بزرگان فلسفه و حقوق جهان مطالعه نموده بود به این نتیجه رسیده بود که “اگر … [ما] … متکی به مطالعات علمی و برنامه ریزی صحیح [در حوزه سیاستگذاریهای زبانی باشیم] … آن اندازه هم که در بادی امر به نظر میرسد [جلوگیری از گسترش نامطلوب زبان ترکی] … دشوار و لاینحل نیست” (۱۳۶۶. ۲۲۸).

به عبارت دیگر، شیخ الاسلامی تلاش می کند از متدهای “علمی” و متدولوژیهای “برنامه ریزی” برای عدم گسترش زبان ترکی (و زبان عربی) در ایران استفاده کند تا بتواند یک چشم انداز علمی پیش روی سیاستگذاران نظام جمهوری اسلامی قرار دهد. البته ممکن است این پرسش پیش بیایید که گفتمان ناسیونالیسم باستانگرا ریشه در دوران اواخر قاجاری و دوران پهلوی دارد و ربطی به دوران جمهوری اسلامی که در آن ایده “امت” جایگزین ایده باستانگرایانه “ملت آریایی” ندارد ولی مسئله اینجاست که گفتمان ناسیونالیسم باستانگرا توانسته است رئوس کلی گفتمان خویش را در داخل نظم موجود باز-مفصلبندی کند. به سخن دیگر، رویکرد شیخ الاسلامی معطوف به “امر ماضی” نیست بل او تلاش می کند “امر آتی” در حوزه سیاست های زبانی جمهوری اسلامی را سیاستگذاری کند و از این روی هنگامیکه سخن از راهکار برای جلوگیری از گسترش نامطلوب زبان ترکی می زند به متولیان سیاستگذار در حوزه زبانی (مانند شورایعالی انقلاب فرهنگی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی …) نقشه ی راهی تعبیه می کند و معتقد است اگر با برنامه ریزی صحیح و دقت و قاطعیت که متکی بر مطالعات علمی است پیش برویم “در عرض یک دوره پنجاه ساله [می توانیم از گسترش نامطلوب زبان ترکی در ایران جلوگیری کنیم و این رویه] … عملی شدنی است” (۱۳۶۶. ۲۲۸).

پرسشی که اینجا مطرح می گردد این است که استاد جواد شیخ الاسلامی از کجا اینگونه مطمئن است که این نقشه راه عملی است و منجر به نابودی زبان ترکی در ایران خواهد شد؟‌ به سخن دیگر، آیا مبنای آینده پژوهی زبانی شیخ الاسلامی مبتنی بر همان شاخصهای خویش یعنی “مطالعات علمی” و “برنامه ریزی های صحیح” است یا متکی بر حدس و گمانهای ایدیولوژیک؟ من نمی خواهم در این خوانش انتقادی خویش از متن شیخ الاسلامی زیاد فاصله بگیرم و بر اساس طموحات و تمنییات خود نتیجه گیری کنم بل تمام تلاشم در این دفتر این خواهد بود که به متن نزدیک باشم و با “قرابت هرمنوتیکی” بحث را جلو ببرم. به تعبیر دیگر، من فکر می کنم، رویکرد شیخ الاسلامی دارای یک عقبه تئوریک است که باید آن را شناخت تا بتوان به درستی درک کرد که او چگونه به این نتیجه رسیده است که “زبان های دیگر” در ایران را سرکوب کند و از همه مهمتر با چه ابزاری می توان “زبان ترکی” در ایران را امحاء نمود. برای نشان دادن چارچوب نظری شیخ الاسلامی می توان به بخش سوم کتاب “قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر” رجوع کرد که در بحث از “زبان فارسی نشان والای قومیت ایرانی” او اشاره به سید احمد کسروی می کند و می گوید

“مرحوم کسروی نشان داده که زبان مردم آذربایجان تا دوران تسلط قره قوینلوها و آق قوینلوها زبان آذری بوده و در عرض هفتاد سال بعدی مغلوب و تحت الشعاع زبان ترکی (زبانی که امروزه در بیشتر نقاط آذربایجان معمول است) گردیده” (کسروی به نقل از شیخ الاسلامی، ۱۳۶۶. ۲۲۸).

البته بحث از کسروی در فصل دیگری از این دفتر دنبال شده است و من در اینجا آنرا تکرار نمی کنم ولی موضوعی را که شیخ الاسلامی در اینجا در باب قره و آق قوینلوها در مورد امحاء زبان آذری و زبان پهلوی مطرح می کند نکته بسیار قابل مطالعه ای هست که کمتر پژوهشگری در ایران بدین گونه که جواد شیخ الاسلامی مطرح نموده است، به آن پرداخته است. زیرا او در این مقاله تحقیقی از سیاستگذاران زبانی در ایران می خواهد که امر زبانی و مسئله زبان فارسی در ایران را به عنوان یک مسئله امنیتی و مهم در نسبت با تمامیت ارضی ایران در نظر بگیرند و آنگاه دو نمونه تاریخی قره قوینلوها و آق قوینلوها را به میان میکشد که چگونه در عرض هفتاد سال توانستند زبان آذری و زبان پهلوی را امحاء کنند و به جای آنها زبان ترکی را در این خطه تاریخی ایران مسلط کنند. البته او نکته ی دقیق دیگری را نیز یادآوری می کند که در امر سیاستگذاری های زبانی باید ملحوظ گردد والا زبان ترکی به گسترش نامطلوب خود ادامه خواهد داد و آن نکته دقیق بهره گیری از “مطالعات علمی و برنامه ریزی صحیح” (۱۳۶۶. ۲۲۸) است که می تواند در عرض یک دوره پنجاه ساله (یعنی در آستانه ۱۴۰۰) زبان فارسی را، همانگونه که قره و آق قوینلوها موفق شده بودند که ترکی را جانشین زبان آذری و زبان پهلوی کنند، در ایران نهادینه کنند. اما این رویکرد علمی شیخ الاسلامی که مبتنی بر شواهد باصطلاح تاریخی نیز هست دچار اشکالات عمده ای هست که من به یکی از آنها اشاره می کنم. اگر بپذریم که مبتنی بر مطالعات علمی و برنامه ریزی صحیح در قرن بیستم و آستانه قرن بیست و یکم ما نیازمند پنجاه سال زمان هستیم تا زبان بخشی از ایرانیان را از ترکی به فارسی تغییر بدهیم، آنگاه این پرسش پیش میآید که قره قوینلوها و آق قوینلوها چگونه توانستند در عرض ۷۰ سال بدون “مطالعات علمی و برنامه ریزی صحیح” زبان آذری و زبان پهلوی را از بین ببرند؟ آیا اساسا این مفروض شیخ الاسلامی که مبتنی بر ایده تاریخشناشی زبانی کسروی است از بن نادرست نیست؟‌ به سخن دیگر، اگر امروز با وسائل ارتباط جمعی کنونی ۵۰ سال زمان لازم است تا زبان ترکی را امحاء کنیم، آیا معقولتر نیست که فرض کنیم در قرن ۱۴ میلادی و با وسائل جمعی آن دوران حد اقل ۱۰۰۰ سال زمان لازم بود تا قره قوینلوها موفق شوند زبان یک منطقه ای را نابود کنند؟ به سخن دیگر، بحث “تبدیل زبانی” (Language Conversion) مانند موضوع “تغییر دینی و مذهبی” بسیار پیچیده تر از مدل پردازش کسروی و شیخ الاسلامی است که با رویکردی تقلیل گرایانه امر تحول زبانی در ایران را مفهومپردازی نموده اند و مبتنی بر این فرض نادرست نسخه های سیاستگذارانه ی زبانی برای آینده ایران پیچیده اند.

سید جواد میری

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

@seyedjavadmiri

 

 

منبع: https://www.facebook.com/seyed.miri/posts/10156831749837160?__tn__=K-R > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *