زمینه های فلسفی آثار ساموئل بکت

دکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی

بسیارند محققینی که کارهای ادبی ساموئل بکت را عمدتاً کارهای فلسفی می دانند. هافمن داستانهای بکت را کندوکاوی در شناخت شناسی (Epistemology) و نمایشنامه های او را اندیشه ورزی در مسأله ی امکان وجود خدا می داند. از طرفی دیگر اسلین نتیجه می گیرد که کارهای بکت که تکامل نحله ی فلسفی اصالت وجودی است در برخی از موارد بر افکار سارتر برتری دارد.

هفر از داستان Watt بکت به عنوان یک طنز فلسفی یاد می کند. نگارنده معتقد است که توجیه و تشریح افکار بکت به زبان و به اصطلاحات فلسفه نمی تواند حق مطلب را ادا کند و از طرفی دیگر فهم آثار او بدون شناخت تأثیرهای فلسفه بر او نیز کار بی اعتباری است.

درست است که بعد قوی فلسفه کارهای بکت را نباید از نظر دور داشت، ولی باید دانست بکت هرگز قصد اضافه صفحه ای بر تاریخ فلسفه نداشته است.

اگرچه سارتر و کامو بسیاری از افکار فلسفی خود را به زبان داستان و تئاتر بیان کردند؛ و از آن آثار قصد تشریح کردن دکترین های فلسفی و اخلاقی خود را داشتند، امّا این جبهه بندی فلسفی در لباس ادبیات در کارهای بکت به آن سادگی زود به چشم نمی خورد. شاید استادی بکت در ادبیات چنان مسحور کننده است که فرصت درک چارچوب های فلسفی او به سهولت فراهم  نمی گردد. در واقع این فلسفه به زبان ادبیات کاری نیست که بکت عمدتاً و قصداً به آن چسبیده باشد. بلکه توسل او به فیلسوف های ازمنه ی گوناگون بیشتر برای دفاع از مرکز ثقل افکار خود یعنی شک پوچ گرایانه، شبهه ی فیلسوف بودن او را به فکر برخی از منتقدان کم صبر و حوصله اش انداخته است.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *