قانون و خشونت: قدرت حاکم و حیات برهنه

جورجو آگامبن

یونانیان برای بیان آنچه ما از کلمه «زندگی» می فهمیم واژۀ واحدی نداشتند. آنان از دو واژه سود می جستند که، هرچند قابل ردگیری به یک ریشه لغوی مشترک اند، لیکن به لحاظ معناشناسی و ریخت شناسی متمایزند: zoe ، که مبین واقعیت ساده وجود حیات نزد همه موجودات زنده (حیوانات، آدمیان و خدایان) بود؛ و bios ، که معرف شکل یا شیوۀ حیات مناسب برای یک فرد یا یک گروه. هنگامی که افلاطون در رساله فیله بوس از سه نوع حیات یاد می کند، و هنگامی که ارسطو در اخلاق نیکوماخوسی حیات نظری فیلسوف (bios theoretikos) را از حیات مبتنی بر لذت bios apolaustikos) و حیات سیاسی (bios politikos) متمایز می سازد، هیچ یک از این دو فیلسوف هرگز واژه zoe را به کار نمی گرفت (که در زبان یونانی، به طرزی بامعنا، فاقد صیغۀ جمع است). این امر نتیجه این واقعیت ساده است که مسأله اصلی هردو متفکر به هیچ رو حیات طبیعی صرف نبود بلکه اساسا نوعی زندگی ممتاز و مشخص، شیوه خاصی از زیست، بود. ارسطو مسلما می تواند در مورد خداوند از zoe ariste kai aidios یعنی حیاتی جاودان و شریف تر، سخن گوید (متافیزیک، ۲۸، ۱۰۷۲b)، لیکن فقط تا آنجا که منظور وی تأکید نهادن بر این حقیقت مهم باشد که حتی خدا نیز موجودی زنده است (به شیوه ای مشابه ارسطو در همین زمینه، و به نحوی دقیقا همین قدر بامعنا، واژه zoe را برای تعریف کنش تفکر به کار می برد). اما سخن گفتن از یک zoe politike در مورد شهروندان آتن کاملاً بی معنا می بود. البته چنین نیست که گویی جهان کلاسیک هیچ آشنایی ای با این ایده نداشت که حیات طبیعی، یا همان zoe صرف می تواند فی نفسه خیر باشد؛ ارسطو در قطعه ای از کتاب سیاست پس از ذکر اینکه غایت شهر زندگی بر حسب امر خیر است، آگاهی خویش از این ایده را به شیوایی تام و تمام بیان می کند:
این [زندگی بر حسب امر خیر] چه برای همه انسانها و چه برای هر انسان خاصی، بالاترین غایت است. اما انسانها به خاطر زیستن صرف نیز گردهم می آیند و اجتماع سیاسی را سرپا نگه می دارند، احتمالا از این رو که نفس واقعیت زیستن خود (Kata to zen auto monon] واجد بهره ای از خیر است. اگر شیوه زندگی ( Kate ton bion] متضمن دشواری عظیمی نباشد، بیشتر آدمیان آشکارا رنج بسیار را تاب می آورند و حیات [zoe] را رها نمی کنند چنان که گویی این خود نوعی شادکامی و صفا [euemeria ، روز زیبا] و نوعی حلاوت طبیعی است (۳۰-۲۳ ,۱۲۷۶b).

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *