ظهور و تکوین علوم انسانی در غرب

محمد علی مرادی

علوم انسانی در غرب پیشینه و منشاء خود را در یونان می جوید و تحول آن به دوران مسیحی حادثه مهمی در تاریخ آن است، چرا که ایده های یونانیان در ترکیبی از ادیان تک خدایی همچون مسیحیت و یهودیت ساختاری با کیفتی دیگر گرفت و با انسانی شدن مفهوم خدا در تئولوژی مسیحی، کنش انسانی موضوعیت یافت و مفهومی از تاریخ که تاریخ انسانی و جهانی بود در مقابل تاریخ قدسی ممکن شد و زمینه را به گونه ای فراهم کرد که امر انسانی و اجتماع انسانی از اهمیت برخوردار شود، در بستر این زمینه اومانیست ها در دوران رنسانس با رجوع به عصر یونانی امر زندگی سیاسی را در برابر زندگی نظری قرار دادند. از این زمان تاریخ و خطابه به عنوان رسانه به امر سیاست هویت ویژه بخشید. با اهمیت علوم انسانی در دوران جدید و با طرح سیستم سازی در علوم طبیعی، علوم انسانی مدعی شد که دارای وحدت سیستمی و ساختاری است، چرا که می خواهد خود را به مثابه یک علم تعریف کند، از این رو امر دسته بندی و طبقه بندی در علوم جلوه ای دیگر یافت. آنگاه که استقلال و وحدت علم صورتی نهادینه به خود گرفت، دانشگاه نیز تعین یافت. امر “دانش و پژوهش” به عنوان دو اصل راهنما نهادینه شدند و از آنجا که علوم نمی توانستند پراکنده باشند، این کارکرد را یافتند که نقش تنظیم گر و وحدت دهنده را در ساختار علوم بر عهده بگیرند. اما این نقش نظم دهنده و وحدت دهنده نمی توانست با تگویی دانش تحول یابد از اینرو علم به عنوان امر ارتباطی و گفتگویی شکل گرفت.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *