لوکاچ متاخر و مکتب بوداپست

آندره توسل

برگردان: شروین طاهری و فرشاد نوروزی

تقریبا از انتهای دهه ۱۹۷۰ به بعد، مارکسیسم به عنوان کانون ارجاع آشکار در مباحثات اصلی روشنفکرانه و اجتماعی باقی مانده. این دوران از هنگامی که کمونیسم روشنفکرانه بدعتهای عظیمی در مارکسیسم ایجاد کرد آغاز شده بود. این اندیشه ها از دهه ۱۹۳۰ به بعد شکل گرفته بودند و فراز و فرود استالینیسم و پسااستالینیسم را تجربه کرده، سهم نهایی شان را ادا کرده و بیشترین شنوندگان را از آن خود ساخته بودند. این مسئله زمانی روی داد که مهم ترین آثار گئورگ لوکاچ و ارنست بلوخ، به ترتیب در ۱۹۷۱ و ۱۹۷۷ به طبع رسید: کتاب «در باره هستی شناسی هستی اجتماعی» (۱۹۷۱) و «تجربه جهان» (۱۹۷۷). در همین مسیر، اثر اصلی آنتونیو گرامشی نیز موثر بود. «یادداشت های زندان» که در سال ۱۹۷۵ در نسخه اصلی توسط والنتینو گراتانا به چاپ رسید (جانشین ویرایش محتوایی قدیمی که توسط پالمیرو تولیاتی به انجام رسیده بود، نسخه ای که به کل نسل مارکسیست های ایتالیایی بعد از ۱۹۵۰ شکل داده بود و درخششی قطعی در فلسفه پراکسیس (عملی) ایجاد کرد. سوژه تمامی این آثار کوششی برای نقد مفروضات منسوخ راست کیشی مارکسیسم-لنینیسم استالینیسم و چالش برای بیان یک و تنها حقیقت منعکس در اندیشه مارکسیستی بود.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *