اندیشۀ شریعتی با «تفکر آینده» نسبت دارد.

 

دکتر بیژن عبدالکریمی

 اندیشه شریعتی با «تفکر آینده» نسبت دارد و شریعتی در کنار احمد فردید شرقی ترین متفکر جامعه ماست و این عنصر کم ارزشی نیست.

اندیشه شریعتی با «تفکر آینده» نسبت دارد چون در اندیشه شریعتی عناصری وجود دارد که می‌تواند راه‌گشای بن­ بست­ها و بحران­ های امروز و قوام­ بخش تفکر فردای­ما ایرانیان و مسلمانان باشد. اگرچه وقتی از آینده صحبت می کنیم، دو آینده را باید از هم تفکیک کنیم: «آینده ما ایرانیان/ مسلمانان» و «آینده جامعه جهانی». البته بین این دو مرز قاطع وجود ندارد چرا که با شدّت و حدّت گرفتن سرعت شکل گیری تاریخ جهانی و اضمحلال تاریخ های بومی و محلی، میان سرنوشت ما با سرنوشت دیگر نقاط جهان (با هژمونی و سرکردگی تمدن غرب) ربطی بسیار وثیق وجود دارد.

به نظر پیش از هرچیزی ما باید به پاسخ این دو سوال درباره شریعتی و آینده بیندیشیم: اول اینکه شریعتی برای آینده تفکر ما ایرانی ها/ مسلمانان چه ارمغان هایی دارد؟ و دوم اینکه در اندیشه شریعتی چه عناصری وجود دارد که با روند تفکر جهانی هم افقی و هم سویی دارد؟پاسخ من به هردو سوال مثبت است یعنی شریعتی هم در آینده ما و هم با روند تفکر جهانی هم سویی دارد.

شریعتی برای ما ایرانیان- مسلمانان دستاوردهایی مهم و صرف نظرناکردنی به ارمغان داشته است. که من در ادامه به تعدادی از این دستاوردها اشاره می کنم. اوبه ما یا داده که جهان مدرن فعالانه ونه منفعلانه برخودر کنیم به عبارت دیگر او این درس بزرگ را به ما داد که ما می توانیم با جهان مدرن برخوردی فعال داشته باشیم. به رسمیت شناختن زیست جهان مدرن از دیگر دستاوردهای شریعنتی برای ماست به طوری که شریعتی، برخلاف سنت گرایان، عالَم و زیست جهان مدرن را به رسمیت می شناسد اما در عین حال می خواهد به جامعه ایرانی/ مسلمان بر اساس سنت تاریخی و فرهنگی خودش نوعی هویت نیز ببخشد.

دیالوگ برقرار کردن با جهان مدرن، پایان شرق شناسی و شرق شناسی وارونه و پایان اروپامحوری ویژگی دیگر اندیشه شریعتی این است؛ وی کوشد میان جهان سنتی و دنیای مدرن، دیالوگ برقرار کند. شریعتی نه می خواهد عالم سنت را بر عالم مدرن تفوق ببخشد و نه در صدد است جهان مدرن را بر دنیای سنت چیره کند، در حالی که سنت گرایان ما، دُن کیشوت وار، با اسب چوبین باورهای تئولوژیک و ایدئولوژیک، بیهوده می کوشند باورها و اعتقادات سنتی را به شکلی خام اندیشانه، کودکانه و پوپولیستیک بر جهان مدرن حاکم کنند – امری که صدالبته سودایی محال است- و در مقابل، بسیاری از روشنفکران ما نیز تلاش می کنند سنت را در دل مدرنیته مستحیل کنند.

برقراری رابطه دیالکتیکی میان سنت و مدرنیته ویژگی اساسی شریعتی کوشش در راه نقد توأمان مدرنیته از منظر سنت و مواجهه با سنت از منظر عقل مدرن است. این برقراری رابطه دیالکتیکی میان سنت تاریخی و عقلانیت مدرن شاخصه اصلی تفکر شریعتی است که وی را هم از غالب روشنفکران ما و هم از سنت¬گرایان ما تا حدود بسیار زیادی متمایز می کند. همچنین درک اجتناب ناپذیری مدرنیته به این معنا که شریعتی، برخلاف غالب سنت گرایان ما رویدادگی تاریخی، و لذا اجتناب ناپذیری و گریزناپذیری مدرنیته را به خوبی دریافت از دیگر دستاوردهای شریعتی برای ما ایرانیان است.

تلاش برای «آزادی سوبژه: در عالم اسلام» ،«تجدید عهد با سنت تاریخی»، «رهاسازی سنت تاریخی از متولیان رسمی آن»، «جنگ مذهب علیه مذهب»، «فروپاشی سیستم ها: پایان متافیزیک، پایان ایدئولوژی و پایان تئولوژی تخریب تئولوژی و درک اگزیستانسیل از روح سنت تاریخی» از دیگر دستاوردهای تفکر شریعتی برای آینده ماست.

شریعتی را می توان یکی از منادیان دعوت به نوعی تفکر غیرتئولوژیک -ـ-غیرسکولار دانست. همین وصف غیرتئولوژیک – غیرسکولار تفکر است که به اعتقاد اینجانب، یکی از مهم ترین شاخصه های تفکر آینده است و این همان وصفی است که تفکر شریعتی به خوبی آن را نمایان می سازد. شریعتی میان تاریخ و فراتاریخ تمایز قائل می شود به بیان دیگر تفکر شریعتی پایان هیستوریسیم است. سنت‌گرایان بنیادگرا دین و سنت تاریخی را به نحوی تام و یکپارچه حقایقی ازلی، ابدی، جهان شمول و در یک کلمه «فراتاریخی» تلقی کرده، وجه تاریخی‌ سنت را درک نمی‌کنند. در مقابل نوگرایان نیز دین و سنت تاریخی را به نحوی تام و یکپارچه اموری تاریخی دانسته، دین و متن مقدس را حاصل ذهیت و سوبژکتیویته‌ای می دانند که محصول یک روان شناسی خاص و یک وضعیت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، قومی، جغرافیایی، نژادی، سیاسی، اقتصادی و… خاص است. در روزگار ما با بسط تفکر تاریخی و آگاهی های تاریخی به هیچ وجه دیگر نمی توان وصف تاریخی بسیاری از باورها، اعتقادات و شعائر را همچون بسیاری از سنت گرایان و بنیادگرایان نادیده گرفت. شریعتی نیز به سهولت بر وجه تاریخی ادیان و آموزه ها و تعالیم آنها دست می گذارد و با روشی تاریخی به فهم آنها نایل می شود. لیکن مواجهه تاریخی شریعتی با سنت تاریخی، برخلاف نحوه نگرش نوگرایان، به انکار وجود هر گونه وجه فراتاریخی در سنت تاریخی و لذا به سکولاریسم و نیهیلیسم نمی انجامد. در آثار او شاهد کوشش هایی هستیم که وی به منظور نوعی تمییز میان وجه تاریخی و وجه فراتاریخی مذهب و سنت تاریخی صورت میدهد.

مواجهه پدیدارشناسانه با همه سنن تاریخی، گشودگی به هستی، گذر از تئولوژی به انتولوژی یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ شریعتی این است. وی به همه تاریخ و افق های تاریخی گشوده است. او برخلاف اصحاب تئولوژی، به سهولت به ندای بودا، زرتشت، مانی، مزدک، پاسکال، مارکس، وبر، سارتر، ماسینیون و… گوش می سپارد و از آنها می‌آموزد. گویی در همه سنت ها و عوالم تاریخی و در همه مذاهب، مکاتب و اندیشه ها عناصری وجود دارند که با اندیشه دینی و معنوی او سازگارند. به نظر می‌رسد خدا و دین شریعتی، برخلاف اصحاب تئولوژی، دین و خدای بومی، جغرافیایی و نژادی نیست. به تعبیر دیگر، شریعتی ندای هستی را هر جا که هست می‌شنود. به اعتقاد من نه اندیشه های تئولوژیک بیگانه از عقلانیت جدید و نه سکولاریسم جزمی و ضد سنت دوران مدرن هیچ یک افق تفکر فردا را تعیین نکرده، این «گشودگی به هستی» است که دین و مذهب فردای تاریخ بشر خواهد بود. هایدگر می گوید: «روزگار ما برای خدایان گذشته بسیار دیر و برای وجود بسیار زود است». در تفکر آینده، «امر قدسی» تعبیر دیگری برای «وجود» خواهد بود و «امر قدسی» و «وجود» در وحدت و این همانیشان مورد تأمل قرار خواهند گرفت، چرا که وجود یگانه امر قدسی و همان است. به تعبیر دیگر، تفکر آینده تفکری است که «مابعدالطبیعه بالمعنی الاعم» جایگزین «مابعدالطبیعه بالمعنی الاخص» خواهد شد. معنای دیگر این سخن این است: تفکر آینده گذر از تئولوژی به اونتولوژی است و «وجود» در وحدت و غنای سرشار و خوف برانگیزش جانشین همه خدایان بومی، قومی، نژادی و فرقه ای خواهد شد.

یکی از مشکلات روشنفکران، شاگردان و فرزندان شریعتی که خودِ من هم یکی از آنها هستم این است که در پس واژه های شریعتی می مانیم و به روح کلمات او پی نمی بریم.شریعتی در کنار احمد فردید شرقی ترین متفکر جامعه ماست و این عنصر کم ارزشی نیست.

 

منبع:

https://www.khabaronline.ir/news/678000/ > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *