گذار از تقابل دوگانه به تعامل چهارگانه در نظام های نشانه ای باستانی ایران

احمد پاکتچی

تقابل های دوگانه که به طور سنتی در اصطلاحات فلسفی اسلامی با عنوان تقابل عدم و ملکه شناخته می شد، در دانش زبان شناسی و نشانه شناسی نوین نیز به عنوان الگویی غالب مورد توجه قرار گرفت. اهمیت این الگو که به خصوص از حلقه پراگ و نظریه آواشناختی تروتسکوی آشکار شد با وجود نقدهایی که هر از گاهی از سوی کسانی چون مارتینه به آن می شد، به طور روزافزونی افزایش یافت، تا جایی که در نشانه شناسی گریماس در الگوی مربع نشانه شناختی، چهره ای متکامل تر به خود گرفت. روی آوردن از الگوی دوگانه به سه گانه نیز، که از ۱۹۷۷ در نشانه شناسی فرهنگی روس دیده می شد، خود گامی برای عبور از تقابل های دوگانه بود، اما باید گفت حتی در این الگو، این دوگانه بود که محوریت داشت و حالت سوم، حالتی میانی بین دوگانه بود.
با اقبال به متون کلاسیک ایرانی و کوشش در رسیدن از گفتمان به روش، کاربرد الگوهای چهارگانه را می توان مورد توجه قرار داد که این امر حاکی از نوعی حرکت معنایی چند حالتی است. این چهارگانه، گاه دو عنصر نهایی و دو عنصر میانی دارد که در آن مسیر حرکت از طرف عناصر نهایی به سوی یکدیگر از خلال عناصر میانی است؛ هرچند گاه این حرکت ضربدری است و نمی توان عناصر نهایی را از عناصر میانی به طور قطعی بازشناخت.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *