تأملی بر فیلم مستند “برای گونگادین بهشت نیست”

معصومه بوذری

آنچه مخاطبان فیلم مستند را ترغیب به مشارکت می کند در به تماشا نشستن واقعیت، شاید این باشد که زوایای مختلف نگاه به یک چیز و برداشت های متفاوت از آن تبدیل می شود به یک حقیقت؛ حقیقتی که فیلمساز پیش روی مخاطب گذاشته است. حال آنکه واقعیت های برخاسته از اصل موضوع می توانست به تعداد افراد متفاوت بوده باشد. و این خاصیت سینما حقیقت است که همزمان می تواند همان واقعیت های متفاوت و گاه متناقض را هم در یک چیدمان کنار هم بنشاند.

در فیلم مستند “برای گونگادین بهشت نیست” ساختۀ غلامرضا نعمت پور (در سال ۱۳۹۲)، به دنبال کشف حقیقتی از خلال واقعیت های گزارش شده هستیم. همین چندگانگی های آن ماجرا و گوناگونی های آن واقعیت، مخاطب را تا پایان فیلم مقتدرانه همراه می کند.

در این یادداشت مختصر، هدف سوژه ی این فیلم است. خود این مستند می دانیم جایزه هایی که شایستۀ آنها بوده را از آن خود کرده و گویای کار فیلمسازش هست که تا چه حدّ تلاش شبانه روزی در مدتی بیش از دو سال داشته و چقدر دغدغه برای به ثمر رساندن آن. و یک مستند حرفه ای که قابل ستایش است.

تندیس بر‌تر جشنواره‌ سی‌ام فیلم کوتاه تهران در بخش بهترین تحقیق و پژوهش مستند؛ و انتخاب به عنوان بهترین فیلم بلند ایرانی جشنواره سیاتل آمریکا، سیمرغ بلورین سی‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در بخش بهترین تحقیق و پژوهش؛ نمونه هایی از موفقیت فیلم غلامرضا نعمت پور است.

 

در این یادداشت قصد داریم با نگاهی فلسفی و دور از اصل ماجرا، صرفاً چند پرسش مطرح کنیم؛ و همین.

 

در گزارش ها و توضیحات ابتدایی برخی سایت ها چنین می خوانیم:

«مستند «برای گونگادین بهشت نیست» ساخته فیلم‌ساز لرستانی سید‌غلامرضا نعمت‌پور است که درباره علی میردریکوند، نویسنده لرستانی ساخته شده و بعد از ورود متفقین زبان انگلیسی را یاد می‌گیرد و کتابی می‌نویسد که متقاضی بسیاری در آمریکا و انگلیس پیدا می‌کند اما کمتر کسی در ایران این نویسنده را می‌شناسد.»

«”برای گونگادین بهشت نیست”، فیلمی در خصوص زندگی شگفت‌انگیز نویسنده جنجالی لرستان یعنی علی میردریکوند یا همان گونگادین.»

«فیلم درباره ی شخصیت «علی میردریکوند» نویسنده ی کتاب “برای گونگادین بهشت نیست” است. بی شک این شخصیت یکی از نوابغ مهجور، رمزآلود و اعجاب برانگیز تاریخ لرستان است. سِیر زندگی این شخصیت و داستان انتشار کتاب «برای گونگادین…» داستان غریبی است. او در جنگ جهانی دوم، پیشخدمت افسران انگلیسی در ایران بوده که رفته رفته با نبوغ سرشار خود، خواندن و نوشتن انگلیسی را به خوبی فرا می گیرد و سپس دو کتاب به زبان انگلیسی می نویسد: یکی به نام “برای گونگادین بهشت نیست” و دیگری داستانی است با عنوان “نورافکن” که دست‌نویس ونسخه تایپی آن در کتابخانه بادلیان آکسفورد نگهداری می‌شود. کتاب گونگادین چنان مورد توجه قرار می گیرد که برای دریافت نوبل ادبی نیز به آکادمی نوبل معرفی می شود!»

«مستند «برای گونگادین بهشتی نیست» داستان شگفت‌انگیز جست‌وجو و یافتن نویسنده مهجور لرستانی است که با نوشتن کتاب «برای گونگادین بهشت نیست» به عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال در انگلستان و آمریکا شناخته شد و کتاب سریعا به هشت زبان زنده دنیا ترجمه می‌شود اما در کشور خود در بین هموطنان و هم‌استانی‌هایش گمنام است.»

 

و امّا طرح سؤالات ما:

می دانیم که در فلسفه های مدرن واقعیت را یک چیز معین و یگانه نمی دانند؛ امّا واقعیت همواره چیزی است که باید به عنوان یک چیز درک شود. تجربه های متفاوت تک تک افراد مجموعه ای از واقعیت ها را رقم می زند. و هیچکس نمی تواند بگوید که واقعیت همان است که من درک کرده ام. امّا در نگاهی از زاویه ای دور و بالا، می بینیم وقتی با یک واحدهای مفهومی مشخص سر و کار داریم در واقع داریم از یک منظر یگانه به واقعیت ها نگاه می کنیم. مثلاً اگر واحد و معیار ما در اینجا “شهروند” باشد دیگر با منظری مشخص و تعریف شده به سان لنز یک دوربین عکاسی – که هیچ تفسیر و دخالتی از ذهن در آن نیست – سروکار خواهیم داشت.

یعنی آنگاه که بخواهیم واقعیت را بررسی کنیم مجبوریم به اذعان اینکه چنین رأی و تفسیری صرفاً برداشت و نگاه و تلقی من است. که با این قیود جایی برای هرمنوتیک باز کرده باشیم. ولی زمانی که بخواهیم بیانی داشته باشیم از امری به عنوان امر واحد، ناچاریم جایی برای تفسیرهای گوناگون نگذاریم و بگوییم ما در اینجا به حقیقت چنین واقعیتی را دست یافته ایم. چنین امر مطلقی در فیلم های خوش ساخت کلاسیک در سینمای روایی دیده می شود. فیلمساز داستان را با پایان مشخص و در قضاوتی و حکمی نهایی پرداخت می کند و نظر نهایی خود را در آن اعمال می کند.

امّا در سینمای مستند چی؟ گویا در فیلم مستند همواره جا برای پرسشگری باقی می ماند. حقیقت آشکارگی اش را در پس ابهامی که به چشم نمی آید پنهان می سازد. گویی با دوگانه ای و یا چندگانه ای از واقعیت ها سر و کار داریم. نمونه اش فیلم مستند “اون روز که بارون اومد” کامران شیردل؛ که در پایان مخاطب را با چندین روایت مواجه می کند که هر یک به تنهایی نمی توانند متضمن دیگری باشند. و گونه ای تناقض را رقم می زنند.

 

به نظر من فیلم مستند “برای گونگادین بهشت نیست” تمام بار معنایی خود را روی یک عبارت خلاصه می کند. در تیتراژ ابتدایی فیلم نوشته ای است بسیار قابل تأمل:

«با کمال تأسف این داستان واقعی است»

 

“با کمال تأسف این داستان واقعی است” گزاره ای است که معنای آن را می توانیم در منطق گزاره ها جستجو کنیم. و یا منطق محمولات. آنگاه پیچیدگی آن خود را آشکار خواهد کرد.

اینجا قصد نداریم وارد این تردید شویم که آیا این داستان واقعیت دارد یا نه. زیرا برخلاف فیلم “اون روز که بارون اومد” ما با گزارش های متناقض مواجه نیستیم. تمام مدارک بجا مانده از آن ماجرا نشان از این دارد که چنین فردی وجود داشته که نامش علی میردریکوند بوده و کتاب نوشته و بهترین کتاب سال انگلیس شده و باقی ماجرا.

در اینجا اگر خوب دقت کنیم باید بپرسیم چرا چنین رخدادی در تاریخ ما وجود داشته است؟ و چه عواملی – به هزاران دلیل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی – موجب شده است که چنین فردی آن مسیر و راه را اراده کند؟ و این شکوفایی در خود چه معناهایی دارد؟ و مقایسه کنیم میان حقیقت کشورها و مرزها. و درباره پشت پرده های زندگی و زیست بشر به طور کلی بیاندیشیم. این فیلم تمام بار معنایی خود را روی دوش یک عبارت “با کمال تأسف” می تواند حمل کند و مخاطب را دچار پرسشگری بی پایان و بی پاسخ کند. و جالب آنکه در همان فیلم هم می بینیم واقعیت از دید روزنامه نگاران ایرانی متوجه میزان پول حاصل از فروش کتاب است و از دید غیر ایرانی ها گویا متوجه داستان و روایت موجود در آن کتاب. و این نیز تأسفی دیگر.

باید به فیلمساز تبریک گفت که قاطعانه “کمال تأسف” خود را ابراز داشته است در همان ابتدای فیلم.

 

 

متن کتاب “برای گونگادین بهشت نیست”

 

لینک فیلم کامل، در سینماتیکت:

https://www.cinemamarket.ir/p/3b59

۲ دیدگاه برای “تأملی بر فیلم مستند “برای گونگادین بهشت نیست””

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *