جستاری در نظریه های ادبی از یونان تا ایران

تأثیر تئوری های ادبی بر شعر و ادبیات موضوعی است که در سالهای اخیر غالباً در نوشته ها یا سخنرانی ها به آن اشاره شده است. از خود من بارها سؤال شده است که با نظریه های ادبی جدید چه برخوردی داشته ام، چه تأثیری از آنها گرفته ام، و اینکه آیا اساساً یک شاعر یا نویسنده، مجاز است که این مقوله ها را در آفرینش ادبی دخالت دهد؟…

این مقاله پاسخی است به آن پرسش ها. امّا پیش از آن باید به این سؤال پاسخ دهیم که “نظریه ادبی چیست؟”

تعریف من از نظریه ادبی چنین است “نظریه ادبی کوششی است برای توضیح ماهیت ادبیات و کشف ساز و کارهایی که اثر ادبی را از دیگر تولیدات کلامی زبانی متمایز می کند” از این تعریف دو نتیجه کلی به دست می آید.

از این تعریف دو نتیجه کلی به دست می آید:

الف) وجود ادبیات مقدم بر نظریه ادبی است. به این معنا که ابتدا باید ادبیاتی وجود داشته باشد تا نظریه پرداز ادبی کوشش خود را معطوف به آن کند.

ب) نظریه پرداز ادبی ساز و کارهای خاصی را برای تولید ادبیات ابداع و پیشنهاد نمی کند؛ بلکه آن ساز و کارها (مکانیسم ها) را در آثار ادبی کشف و معرفی می کند.

بدیهی است چنین کوششی ممکن است که بر تولیدات ادبی پس از خود تأثیر بگذارد. دست کم از این جهت که نویسنده یا شاعر را نسبت به آنچه در گذشته وجود داشته آگاه می کند و به خودآگاهی او نسبت به ابزار کارش کمک می رساند.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *