تعریف و انواع گفتمان های جایگزین

سید فرید العطاس[۱] 

دانشگاه ملی سنگاپور

این مقاله با این پیشفرض شروع می شود که نظریه وابستگی آکادمیک چارچوبی را فراهم می سازد که در قالب آن می توان روابط بین انجمن های علوم اجتماعی شمال و جنوب را فهمید به نظر من ما متفکرین نمی توانیم در سطح ساختاری و مادی تئوری وابستگی آکادمیک کار خاصی انجام دهیم چرا که ما مسئوول نهادها و دولت ها نیستیم اما در سطح فکری و نظری کارهای زیادی می توانیم انجام دهیم.باید در این سطح ٬ رفتار های فرهنگی و سنت های دانش غیر غربی را منابع بالقوه تئوری های علوم اجتماعی  و مفاهیم آن تلقی کرد که به کاهش وابستگی آکادمیک به قدرت های علوم اجتماعی جهان منجر خواهد شد بنابراین بدیهی است که پیدایش و تکمیل ( تقویت) گفتمان های جایگزین معادل فرایند جهانی سازی ( جهانشمول کردن) و بین المللی کردن علوم اجتماعی است همچنین گفتمان های جایگزین به شکل گیری علوم اجتماعی مناسب کمک می کنند چون از نقش علوم اجتماعی در اعمال گفتمان قدرت آگاه است وانگهی باید گفتمان های جایگزین را برای علوم اجتماعی غربی اختصاص داد این گفتمان های جایگزین ،گفتمان هایی هستند که خود را در قالب جایگزین های تئوری موسوم به علوم اجتماعی کشورهای شمالی شرق قرارمی دهند که در آن علوم اجتماعی کشورهای جنوب نقش وابسته ایفا می کنند مصادیق گفتمان های جایگزین در علوم اجتماعی در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرند.

دعوت به گفتمان های جایگزین

نمی توان همه گفتمان های علوم اجتماعی کشورهای جهان سوم را ناشی از یک جریان فکری دانست بلکه این گفتمان ها ناشی از طیف وسیعی از اندیشمندان و فعالان رشته های مختلف علوم اجتماعی است. خواه این دعوت را خلاقیت فکری درونزا بدانیم ( العطاس ۱۹۸۱) ٬ یا یک سنت علوم اجتماعی مستقل ( العطاس ۲۰۰۲) ٬ استعمار زدایی ( بویمر ۱۹۹۵ و زاویه ۱۹۹۴) ٬ جهانی سازی( ۱۹۹۴ ٬ هادسون ۱۹۷۷ ٬ تیلور ۱۹۹۳) و یا ملی کردن و یا بومی کردن علوم اجتماعی (آتال ۱۹۸۱) دغدغه اصلی شرق شناسی٬ اروپا محوری ٬ عدم ارتباط گفتمان های اصلی و تولید سنت های جایگزین است. نباید این نکته را از یاد برد که امروزه مبنای شرق شناسی و اروپا محوری علوم اجتماعی گزاره های نزاد پرستانه یا پیشداورانه مبتنی بر دوگانه های پیشرفته – عقب مانده ٬ غربی – شرقی و وحشی – متمدن نیست بلکه مبتنی بر شکل گیری تفکر غیرغربی٬ مفاهیم و برساخت هایی است که نتیجه تحمیل تئوری ها و مفاهیم اروپایی است .

ملی کردن علوم اجتماعی

برای درک مفهوم ملی کردن علوم اجتماعی مصادیقی از اقدامات کشورهای چین و تایوان را در زیر مورد بررسی قرار می دهیم.

جامعه شناسی در اوایل قرن بیستم و با ترجمه کتاب ” مطالعه جامعه شناسی ” اسپنسر در سال ۱۹۰۳ به چین معرفی شد. ماتریالیسم تاریخی  تا ۱۹۵۲ جای آن را گرفت .تئوری مارکسیستی برهمه حوزه های علوم اجتماعی شامل روانشناسی اجتماعی ٬ اقتصاد و پدیده های سیاسی غالب شد.( لین ٬ ۱۹۸۷ ).این رشته در سال ۱۹۷۹ در اثر رشد اقتصادی سریعی که برای دو دهه قرن بیستم پیش بینی شده بود و به تغییر سبک زندگی ٬ ارزش ها منجر شد موجب طرح ضرورت بازگشت به جامعه شناسی را یادآور شد( ژیرو ۱۹۸۹). ملی کردن جامعه شناسی در چین  درشکل بومی کردن آن ( چینی کردن جامعه شناسی ) صورت گرفت.

از دهه ۱۹۳۰به بعد  دعوت به جامعه شناسی در چین مورد اقبال قرار گرفت هرچند خیلی ها از مفهوم نامانوس ( جامعه شناسی ) چینی شده زیاد سر در نمی آوردند. عده ای تصور می کردند چینی کردن جامعه شناسی به معنای جهت دهی پژوهش های اجتماعی به سمت اصلاحات اجتماعی است . گروهی هم فکر می کردند منظور از آن پژوهش های اجتماعی نطبیقی است ( گرانسو ۱۹۹۳). طبق  یک رهیافت نظری ٬ جامعه شناسی چینی شده در فرهنگ ملی چین ریشه داشت .(گرانسو ۱۹۹۳). این فهم اخیر از چینی کردن ( جامعه شناسی ) متناظر با ملی کردن علوم اجتماعی بود چون ضرورت ” تلفیق در جامعه شناسی بعنوان رشته ای که خصیصه هایی غیر ازجامعه چین را مطالعه می کرد ” یادآور می شد(لین ۱۹۸۷).این با جامعه شناسی چینی متفاوت بود چراکه در جامعه شناسی چینی فعالیت های حرفه ای و فکری جامعه شناسان چین بیشتر مورد نظر است .

لین معتقد است چینی کردن جامعه شناسی را می توان با میزان عمومیت خصیصه های چینی و معرفی آن به جامعه شناسی اندازه گرفت (لین ۱۹۸۷).اصطلاح چینی کردن لین آماج حملات تندی قرار گرفت چون در آن فرهنگ معادل فرهنگ سنتی چین در قالب اصطلاحات کنفوسیوسی جدید تعبیر می شد. عده ای در پاسخ به سوال چکار باید کرد تنها کار را تاسیس مکتب چینی جامعه شناسی می دانستند ، یک جامعه شناسی ملی که مبتنی بر فرهنگ ملی جمهوری خلق چین بود این جامعه شناسی شامل عناصر خارجی ٬ ملی ٬ مدرن و سنتی بود.(گرانسو ۱۹۹۳).به زعم این عده باید احیای جامعه شناسی در چین را معادل تاسیس جامعه شناسی مارکسیستی چینی شده تلقی کرد( شنگ و سو ۱۹۸۳). برنامه چینی کردن با تقاضای سوسیالیسم پرطرفدار چینی قانونی اعلام شد. این  جامعه شناسی سه وظیفه داشت(ژیپولو ۱۹۸۹و گرانسو ۱۹۸۵). اولین وظیفه چینی کردن موضوعات و روش های مطالعه جامعه شناسی بود که به معنای مطالعه قوانین توسعه شکل بندی اجتماعی بود که از چین ملت واحد می ساخت. وظیفه دوم مستلزم وحدت تئوری و عمل مبتنی بر مارکسیسم و تجربه خارجی ( بیرونی ) بود.

وظیفه سوم در چین از بومی سازی جامعه شناسی حمایت شد ولی در عین حال بر ضرورت ملی کردن این رشته هم تاکید شد.جامعه شناسی  چینی خود را به جهتگیری هایی مجهز ساخت که منحصر بفرد شد و علم جامعه شناسی بیگانه و جامعه چینی مدتها بدون تجزیه باقی ماند(ژیپولو ۱۹۸۹).

در اوایل دهه ۱۹۸۰ بومی سازی علوم اجتماعی به تایوان هم راه پیدا کرد. لازم به یادآوری است که در آن زمان اندشمندان اروپایی اصطلاحاتی چون بومی سازی ( بنتوهوا) و چینی کردن (ژونگ گوهوا) را بجای یکدیگر بکار برده و مترداف هم می دانستند در حالی که در همین زمان اغلب نویسندگان تایوانی ها اصطلاح چینی سازی علوم اجتماعی را بکار می بردند.مفسرین اروپایی که روی این قبیل کارها متمرکز بودند برای توصیف این جنبش از اصطلاح بومی سازی استفاده می کردند(شموتز ۱۹۸۹ و گرانسو ۱۹۹۳).

برای تایوانی ها این تفاوت مهم بود سی .کی .هسو معتقد است که چینی کردن به معنای بستریابی مجدد تئوری غربی در چین به منزله نقطه رجوع است. تایوان که دارای فرهنگ و تاریخ مختص به خود بود ٬ باید به بستریابی مجدد خود اقدام می کرد چیزی که به بومی سازی تعبیر گردید(هسو ۱۹۹۱). از نظر هسو تایوان موضوع مطالعه علوم اجتماعی بومی شده است از این جهت به ناکارآمدی اصطلاح چینی کردن تاکید می کند. نماد این وضعیت تغیرت رسمی اخیر در نام انجمن جامعه شناسی چین تایپه به انجمن جامعه شناسی تایوان است. در این صورت کاربرد اصطلاح بومی سازی با مفهوم ملی کردن سازگار شد چون نقطه رجوع دولت – ملت محسوب می شد.


۱-  سید فرید العطاس در دپارتمان جامعه شناسی و مطالعات مالایی دانشگاه ملی سنگاپور است . ایمیل شخصی ایشان Alatas@nus.edu.sg

منبع: http://socioblog.blogfa.com/post/53

> > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *