ماهنامه اکسیر نوین: سخنرانی‌های پرشور، هیاهوهای پرصدا، شعارها و پلاکاردها، زرق‌وبرق‌های پرجلا، جمعیت‌های فراوان، زدوخوردهای فیزیکی و فکری؛ این‌ها همه ‌و ‌همه هست، ولی هیچ. گویی در روزگاری زیست می‌کنیم که در پس پرده این همه مظاهر عظمت و شکوه معنایی درخور توجه نهفته نیست و در پس ذهن سخنران‌های پرشور و شعف تفکری بلند جای ندارد. پوپولیسم مفهومی است که در دنیای امروزی، علاوه بر بار معنایی سیاسی‌ـ‌اجتماعی، در ساحت معرفتی و فکری نیز رسوخ کرده است و می‌توان از این منظر هم با آن روبه‌رو شد. به‌این بهانه گفت‌وگویی با بیژن عبدالکریمی، نویسنده و استاد فلسفه، انجام دادیم که او از تاریخچه پوپولیسم و نیز از توده‌گرایی امروزی در جهان بگوید.

 برای ورود به بحث بفرمایید مفهوم پوپولیسم در ساحت فلسفه به‌چه معناست؟

پوپولیسم در نگاه نخست یک مفهوم سیاسی‌ـ‌جامعه‌شناختی است و ما در فلسفه تعبیر یا لفظ پوپولیسم را به‌همین شکل به کار نمی‌بریم، اما به‌یک اعتبار دیگر فلسفه بالذات با پوپولیسم درگیر است؛ فلسفه نوعی سیر و حرکت ازسوی عقل مشترک به سوی معرفت راستین است؛ آن‌چنان‌که افلاطون می‌گفت فلسفه درواقع سیری از دوکسا به اپیستمه است. به‌این اعتبار عقل مشترک عقل عوام و توده‌هاست، اما فلسفه نوعی عروج و به‌قول حافظ نوعی خلاف‌آمد عادت است و به‌تعبیر نیچه تفکر و نوعی سخن نا‌به‌هنگام است. فلسفه همواره با عوام‌گرایی و پوپولیسم، در معنای عام کلمه، مواجه بوده است، اما درباره مفهوم پوپولیسم به‌معنای توده مردم، همان‌طور که تاریخ این واژه نشان می‌دهد، باید گفت اصطلاح مردم‌گرایی یا پوپولیسم در دهه ۱۸۸۰ در روسیه به کار رفت و هدف از آن اشاره به اندیشه گروهی از فعالان سیاسی بود که مردم‌باور بودند؛ بااین‌حال این مارکسیست‌ها بودند که فعالان سیاسی روس را که نارودونیک‌ها نامیده می‌شدند پوپولیسم خواندند. پوپولیسم بار منفی داشت، اما از سوی دیگر پوپولیسم بار مثبتی هم داشت؛ جهت‌گیری سوسیالیستی و ضد اشرافی و ضد امتیازهای طبقات بالای جامعه؛ بنابراین توده‌گرایی در آن واحد دو معنا دارد؛ یک بار معنایی منفی، یعنی عوامیت و عوام‌گرایی، و نوعی بار مثبت، یعنی ضد نگاه‌های آریستوکراسی و ضد نگاه اشرافی‌گرایی و نخبه‌گرایی. در قرن بیستم ظهور فاشیسم و نازیسم را در اروپا شاهد بودیم که براساس رای توده‌ها روی کار آمدند و این خود یکی از پارادوکس‌های نظام‌های دموکراتیک است که مبتنی بر آرای مردم است، اما گاه اکثریت توده‌ها به جریاناتی که بر احساسات و هیجانات آنان تکیه می‌کنند و می‌توانند آنان را به سمت خود جلب کنند رای می‌دهند. در اینجا بود که پوپولیسم یا عوام‌گرایی به مسئله‌ای سیاسی‌ـ‌اجتماعی تبدیل شد. نکته دیگر این است ‌که میان پوپولیسم قرن نوزدهم و بیستم تفاوت‌هایی وجود دارد؛ در قرن نوزدهم پوپولیسم نوعی گرایش‌های سوسیالیستی و انقلابی را نشان می‌داد و این واژه را می‌توانستیم مردم و مردم‌گرایی تعریف کنیم، اما در قرن بیستم این کلمه به عوام‌زدگی تعریف شد.

 نسبت مفهوم پوپولیسم و دوران مدرن چگونه است؟

در سطحی دیگر از بحث، پوپولیسم را باید به‌معنای وصف ذاتی مدرنیته هم در نظر گرفت؛ همان‌طور که اورتگا، فیلسوف قرن نوزدهم اسپانیا، کتابی دارد با عنوان «طغیان توده‌ها». او به مسئله‌ای توجه می‌کند که معمولا از نظر بسیاری از صاحب‌نظران و فیلسوفان دور مانده و آن مسئله جمعیت است. تا سال ۱۷۵۰ رشد جمعیت بشر بسیار آرام و جمعیت کره‌زمین چیزی در حدود ۸۰۰میلیون نفر بود. درست ۱۵۰ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۰۰، جمعیت بشر به یک‌میلیارد و ۱۵۰میلیون نفر رسید و این یعنی بیش از دوبرابر. اگر کلیت تاریخ عمر بشر را در نظر بگیریم، جمعیت بشر کمتر از ۸۰۰میلیون نفر بوده، اما در این ۱۵۰ سال جمعیت دوبرابر می‌شود و به‌اندازه کل تاریخ نوع بشر رشد پیدا می‌کند؛ اما آمار وحشتناک‌تر از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ است که جمعیت بشر به ۶میلیارد می‌رسد. این رشد جمعیت، به‌خودی خود، یک پدیده است و برای این توده‌ها که دهان‌های بازی برای مصرف هستند، منابع اصیل فرهنگی به‌مقدار کافی وجود ندارد که بتواند این‌ها را تربیت کند؛ به‌خصوص که این توده‌ها در فضای مدرن از سنت و دین بریدند و براساس عقل مدرن عمل کردند که می‌خواهد از این جهان بهره‌برداری کند و فناوری هم برای ارضای این حس به کمک آن می‌آید؛ به‌همین دلیل، فیلسوف بزرگی مانند هگل در نیمه اول قرن بیستم، زمانی‌که سردبیر یک نشریه بود، مقاله‌ای را با عنوان «توده‌ها می‌آیند» می‌نویسد. توده‌ها می‌آیند برای هگل فیلسوف یک دل‌نگرانی بزرگ است و این دل‌نگرانی، به‌اعتقاد من، اکنون متحقق شده است؛ بنابراین اگر پوپولیسم را به‌معنای نبود اصالت و به‌مفهوم بسط نابخردی و فرهیختگی بدانیم، به‌این اعتبار باید بگویم پوپولیسم وجهی از فرهنگ کنونی ماست و آن را نباید صرفا سیاسی‌ـ‌جامعه‌شناختی تعبیر کرد؛ به این پوپولیسم می‌توان وجهی فلسفی و متافیزیکی بخشید و آن را در معنای تاریخی و تمدنی مطرح کرد.

در نگاه دیگر فیلسوفان و متفکران این مسئله چطور نمود پیدا کرده است؟

در قرن نوزدهم کیرکه‌گور از نبود اصالت صحبت می‌کند. به‌رغم اینکه فناوری در حال رشد است، اما کیرکگور احساس می‌کند که در این تمدنْ افراد شخص نیستند، سیاهی‌لشکر هستند؛ زیرا اصالت ندارند و خود نحوه زیستن‌شان را تعیین نمی‌کنند. حتی آگوس کنت که پوزیتیویست است و شیفته دوران مدرن و اعتقاد دارد که در دوران گذشته بشر در دوران کودکی بود و با دوران جدید است که بشر به نقطه اوج خود رسیده است، بااین‌حال حتی او هم اعلام می‌کند که عصر ما عصر خرابی است و اگر قدرتی معنوی به وجود نیاید، جهان به ویرانی کشیده می‌شود؛ همین‌طور نیچه معتقد است در دوران ما بردگان بر آزادگان سیطره پیدا کرده‌اند. نیچه در پس رشد علمی و فناورانه که در دوران مدرن مطرح می‌شود معتقد بود روح انسانی تربیت‌ناشده باقی مانده است و این روح تربیت‌نیافته می‌تواند مرتکب جنایات بزرگی شود؛ بسیاری معتقدند ظهور دو جنگ جهانی پیش‌بینی پیامبرانه نیچه است. امروزه به‌واسطه مدرنیته و همچنین با ورود ما به دوران مدرنیته متاخر و واردشدن به دنیای پست‌مدرن، درواقع، پوپولیسم بسط پیدا کرده است. شما در شبکه‌های اجتماعی می‌بینید که بسیاری حرف می‌زنند، اما این حرف‌ها و اندیشه‌ها براساس تربیت‌یافتگی و اندیشه‌‌ورزی نیست؛ به‌همین دلیل است که ژان بودریار نگران است و می‌گوید شبکه یعنی انفجار بی‌معنایی. ترویج نوعی نیهیلیسم را شاهدیم. پوپولیسم در زبان نیچه می‌شود سیطره بردگان بر آزادگان، در زبان کیرکه‌گور می‌شود نبود اصالت، در زبان هایدگر می‌شود طغیان سیطره فرد منتشر (یا داس‌من)؛ بودریار نیز از شروع موج سوم نیهیلیسم و بی‌معنایی در جهان صحبت می‌کند؛ حتی در ادبیات و رمان نویسنده‌ای مثل آلیس مونرو از بی‌کیفیت و سبک‌شدن زندگی سخن می‌گوید.

پوپولیسم در فضای اندیشه ایران چه نمودهایی داشته است؟

پوپولیسم را در سطحی جهانی مطرح کردم؛ به‌دلیل اینکه تاریخ ما هم بخشی از جامعه جهانی است، به‌همان اعتبار پوپولیسم در جامعه ایرانی هم وجود دارد؛ توده‌های وسیع ایرانی هم وجود دارند. من از یک یا دو درصد فرهیختگان کشور صحبت نمی‌کنم. ایران ما به نوعی پوپولیسم در معنای مضاعف هم دچار است؛ به‌این دلیل که نهادهای فرهنگی نمی‌توانند نقشی را که در دیگر جوامع ایفا می‌کنند انجام دهند؛ نه دانشگاه و نه حوزه نمی‌تواند کارکرد خود را ایفا کند. جامعه ما به‌نحو مضاعفی اسیر پوپولیسم است و متاسفانه تمامی سپهر حیات سیاسی و اجتماعی و همه لایه‌ها، از قاعده تا بالا، به‌شدت اسیر پوپولیسم هستند؛ حتی نهادها و جریان‌هایی مانند دانشگاه و روشنفکری یا حوزه‌ها که باید با پوپولیسم بجنگند، خود، اسیر پوپولیسم هستند.

اشاره کردید که ما به‌شکل مضاعف اسیر پوپولیسم هستیم و با توجه به تعریف ژان‌کلود مونو که قدرت پوپولیسم را در مقام یک ماشینِ کارزار سیاسی و فتح قدرت، درعین‌حال ضعفِ آن در مقام ساختار دولتی، می‌داند، این نوع نگاه می‌تواند بر فضای فکری جامعه چه تاثیری بگذارد، آن‌هم با توجه به این امر که در دوره‌هایی جریان پوپولیستی فرمان هدایت کشور ما را به دست گرفتند؟

مفروض پاره‌ای از روشنفکران و جامعه‌شناسان این است که فقط یک جریان از میان جریان‌های گوناگون کشور پوپولیستی بود؛ می‌خواهم بگویم تمامی جریان‌هایی که در عرصه سیاسی ما حضور دارند به‌معنایی اسیر پوپولیسم هستند؛ اسیر روزمرگی هستند و آلترناتیوی برای ساختارها ندارند. درواقع درکی از وضعیت امکان تحقق آنچه می‌گویند ندارند؛ یعنی فقط مسلسل‌وار آرزوهایی را بیان می‌کنند و حتی آرمانی هم وجود ندارد؛ بنابراین فکر می‌کنم پوپولیسم همه سپهر حیات سیاسی‌ـ‌اجتماعی‌مان را در برگرفته است؛ تمامی لایه‌های قدرت و بسیاری از نهادهای ما، مانند وزارت آموزش‌وپرورش، دانشگاه‌ها، وزارت ارشاد، صنعت و مدیران ما، را فرا گرفته است. حقیقت این است که فکر می‌کنم پوپولیسم تا مغز استخوان جامعه ما نفوذ پیدا کرده است و هیچ‌گونه اجازه‌ای برای اندیشه‌ای که خلاف‌آمد همگان باشد وجود ندارد. در جامعه سخنی که در خلاف توده‌ها باشد به‌شدت سرکوب می‌شود و این سرکوب صرفا سیاسی و ازسوی سازمان‌های امنیتی‌ـ‌سیاسی نیست؛ بلکه قبل از آن جریان روشنفکری و جریان دانشگاه و نهادهای رسمی این سخن نابهنگام، تفکر به‌معنای نیچه‌ای، را سرکوب می‌کنند. می‌خواهم نوعی خودانتقادی کنم؛ همان‌طور که قدرت حاکم این‌گونه فکر می‌کند که تمامی پاسخ‌ها را دارد و هر روز بر معضلات ما می‌افزاید، دانشگاه‌ها و صاحب‌نظران و روشنفکران ما هم فکر می‌کنند جواب مسئله را می‌دانند و کمتر با نمی‌دانم سقراطی مواجه هستند و کمتر این برهوتی را که با آن مواجه هستیم درک می‌کنند و درمقابل فکر می‌کنند مسائل به‌سهولت حل‌شدنی است.

منبع: https://exirmagazine.ir/?p=587 > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *