بازخوانی انتقادی نظام آموزش و پرورش در ایران

امر عام و امر متنوع

سرکوب و شکوفایی

درسگفتار اول

سید جواد میری
تاریخ سخنرانی: ۱۰ تیر ۱۳۹۷
این درسگفتار را از اینجا گوش کنید: بازخوانی انتقادی نظام آموزش و پرورش در ایران 
منبع: کانال تلگرامی دکتر سید جواد میری

یک دیدگاه برای “بازخوانی انتقادی نظام آموزش و پرورش در ایران”

  1. مطلبی را کپی می کنم از کانال تلگرامی “جمهوری سوم”. که مرتبط است با این سخنرانی دکتر میری.

    درباره سقوط داوطلبان ریاضی و انسانی در کنکور ۹۷ و بر ملاشدن دروغ دانشگاه در ایران

    ۱️⃣یک سال پیش به مناسبت کنکور سال ۹۶ نوشتم که مستقل از تمام تعاریف و کارکردهای دانشگاه در جوامع مختلف، معتقدم که مهمترین کارکرد دانشگاه در ایرانِ پس از جنگ، مهار دهه شصتیها و جلوگیری از ورود آنان به جامعه بوده است و برنامه های تازه ای چون طرح استثماری «سرباز-هیئت علمی» را باید به عنوان الحاقیه های تکمیلی این پروژه بزرگ در سنین ۳۰ تا ۳۵ سالگی تفسیر کرد.

    ۲️⃣بنابراین جای این پرسش باقی بود که صدای مهیب تجربه بیهودگی دانشگاه برای دهه شصتیها و تباهی یک نسل در آموزش عالی کی و چگونه به نسلهای بعدی منتقل خواهد شد؟ پتک واقعیت اما خیلی سریعتر به صورت ما کوبیده شد: آمار داوطلبان کنکور ۹۷ و بررسی تحول آن در یک دهه اخیر کاملاً گویای عکس العمل دهه هفتادیها به تجربه دهه شصتیهاست: در شرایطی که در دهه هشتاد سه رشته تجربی، ریاضی و انسانی رقابت نسبتاً پایاپایی بر سر جذب داوطلبان کنکور داشتند، دو گروه ریاضی و انسانی چنان در دهه نود به ورشکستگی دچار شده اند که امسال رشته تجربی، سه برابر رشته انسانی و ۴.۵ برابر رشته ریاضی داوطلب داشت. درصد داوطلبان رشته های انسانی/تجربی/ریاضی در سالهای ۸۴-۸۹-۹۷ که از منابع سازمان سنجش بدست آوردم بدین شرح است:

    ?سال ۸۴: ۲۶ درصد ریاضی/ ۳۰ درصد تجربی/ ۳۸ درصد انسانی
    ?سال ۸۹: ۲۵ درصد ریاضی/ ۳۶ درصد تجربی/ ۳۶ درصد انسانی
    ?سال ۹۷: ۱۴ درصد ریاضی/۶۳ درصد تجربی/ ۲۰ درصد انسانی

    ۳️⃣این آمار در بنیادی ترین معنای خود اعلام «ورشکستگی دانشگاه در ایران» است. با توجه به آنکه نهاد سلامت و پزشکی در ایران نهاد کاملاً مستقلی از جامعه است که با توجه به نفوذ نهادی و طبقاتی در دولت، سیطره کامل پزشکان بر مدیریت و سیاستگذاری امور خود، جدا کردن آموزش پزشکی از وزارت علوم و اعمال محدودیت مطلقه بر ورودیهای آموزش عالی، تسلط کامل بر بیمارستان ها و نهادهای بهداشت و در نتیجه یکپارچگی آموزش و اشتغال؛ در واقع به صورت یک جزیره خودمختار درون جامعه آشوب زده ایرانی عمل می کند و همچون وزارت نفت، به واسطه تکیه بر خونِ در شیشه شده ی مردم از موقعیتی استوار و باثبات بدون نیاز به پاسخگویی برخوردار است، دو گروه ریاضی و انسانی را که کل وزارت علوم و فضای غالب دانشگاهی ایران را به خود اختصاص می دهد، باید ملاک ارزیابی آموزش عالی تلقی کرد.

    ۴️⃣مسأله بسیار بعرنج است. در سی سال اخیر سرمایه گذاری بر آموزش مهندسی تا به آن حد بود که ایران امروز صاحب بیشترین نسبت جمعیتی مهندس در کل جهان است و حال آنکه بر خلاف الگوی توسعه دهه چهل و پنجاه پهلوی، هیچ نشانه ای از تمایل کشور به «صنعتی شدن» به چشم نمی خورد و در عوض در تمام این سالها این بازرگانی و تجارت و سوداگری بوده که از رونق بسیار برخوردار بوده است. اینرا احتمالا بتوان با توجه به غلبه خرده بورژوازی بازاریان بر بورژوازی صنعتی وابسته رژیم قبل و استقرار مناسبات خصولتی در بنیاد اقتصاد جموری اسلامی در دهه شصت توضیح داد. به هر تقدیر جز بقایای برخی زیرساختهای صنعتی مدیون شوروی و تداوم برخی صنایع مونتاژی، رانتی و فاسد رژیم قبل در نظام جدید مثل صنعت خودرو، چندان خاطره ای از تمایل به صنعتی شدن در جمهوری دوم به خاطر نمی آید. در مقابل هرچه بوده داغ کردن تنور بازار و بانک و سوداگری، گسترش مال سازی و مجتمعهای عظیم تجاری توسط نهادهای حاکمیتی بوده که اخیراً با طرح «شرکتهای دانش بنیان و دانشگاه کارآفرین» و تلاش جدی برای سرایت فساد بازار و سرمایه و روحیه تجاری به دانشگاه ها تکمیل شده است. در یک تعبیر کلی «تکنولوژی» در دوران جمهوری دوم به مقوله ای نظامی-امنیتی مبدل شد (که موشک و هسته ای دو نماد عمده آنند) و صنعت با ادغام در سرمایه داری رانتی داخلی و ترجیح سرمایه بر دانش و کار و کشیده شدن به واردات و مونتاژ و سوداگری به قهقرا کشیده شد.

    ۵️⃣درباره علوم انسانی که هرچه سخن نگوییم آرامتریم. در سی سال اخیر آموزش علوم انسانی به شعبه ای از دستگاه تبلیغات رسمی و آموزشهای عمومی در سنین بزرگسالی مبدل شده است تا جاییکه یافتن استاد و دانشجوی اهل علوم انسانی در دانشکده های علوم انسانی حکم کیمیا دارد. شدت نفوذ حوزویان در علوم انسانی، نابودی رشته های اصیلتری چون فلسفه و جامعه شناسی و علوم سیاسی، و گسترش بی محابای رشته های تجاری چون مدیریت و حسابداری و کارآفرینی و نظایر آن –که خود بیش از آموزش نیازمند تجربه اند- به حدی بوده که به سختی بتوان به این ویرانه ی پر رنگ و لعاب «علوم انسانی» اطلاق کرد. همه اینها در شرایطی است که کشور از تب نیاز به علوم انسانی واقعی می سوزد و اهالی حقیقی علوم انسانی خانه نشین شده یا در گوشه و کناری منزوی سرنوشت فرسوده و افسرده خویش را می کاوند.

    ♦️اینک به واسطه سه دهه غفلت سیاستگذاران از مسائل اساسی جامعه، دو نسل دهه شصتیها، دهه هفتادیها و به تدریج دهه هشتادیها، بی آینده و بی افق در آستانه و حاشیه جامعه ایران قرار گرفته اند. دانشگاه که گمان می رفت نردبانی به سوی ترقی و تعالی افراد و جامعه است، برای نسل ما پلی به ناکجا بود و اینک دروغین بودن آن بر همگان هویدا شده است. بحران آموزش عالی در غیاب اهالی علوم انسانی مصلح و منتقد و دلسوز و دردآشنای مطرود و در غلبه چاپلوسان و متکلمان، هنوز درنیافته، در حال تسری به کل جامعه است. در سالهای آینده نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۴۰ ساله ایرانی که بخش بزرگی از جمعیت محسوب می شوند از نقش پیش بینی نشده ی خود در حرکت کشورشان خواهند پرسید. سیل بند دانشگاه که توسط مدیران دهه سی و جهلی بر نسل ما زده شده بود اینک شکسته است. پرسش اینجاست که حاکمان ما با این موج که نطفه جامعه آینده ایران را در خود دارد، چه خواهند کرد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *