فلسفه چیست؟

مارتین هایدگر

ترجمه مجید مددی

انتشارات آرش – استکهلم

پاییز ۱۳۶۸ (۱۹۸۹)

 

فلسفه چیست؟

با این پرسش ما روی موضوعی دست می گذاریم که بسیار گسترده است؛ یعنی وسیع و نامحدود. چون گسترده است پس نامعین است. و چون نامعین است می توانیم از دیدگاههای بسیار متفاوت آن را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. از این رو همواره می توان به چیزی معتبر دست یافت. ولی از آنجا که در برخورد ما با این موضوع گسترده و نامحدود همه ی نظرات ممکن در هم می آمیزند با این خطر روبه رو خواهیم بود که بحث ما از انسجام کافی برخوردار نباشد.

بنابر این باید بکوشیم که موضوع را با دقت بیشتری تعریف کنیم. از این رو بحث را در راستای مشخصی هدایت خواهیم کرد. به این ترتیب بحث ما یک راه مشخص را پی می گیرد. می گویم: یک راه. بدینسان ما برآنیم که این راه بی گمان تنها راه ممکن نیست که می توان برگزید. در واقع هیچ معلوم نیست راهی که من بر می گزینم همان راهی باشد که در حقیقت بتواند مسأله مورد نظر را طرح کند و به آن پاسخ دهد.

حال اگر بپذیریم که ما خواهیم توانست راهی بیابیم و از آن راه پرسش را دقیق تر معین کنیم، بلافاصله با ایراد سختی نسبت به موضوع مورد بحث روبرو خواهیم شد. وقتی می پرسیم: “فلسفه چیست؟” ما در حقیقت درباره ی فلسفه گفتگو کرده ایم. با پرسشی اینگونه، ما آشکارا موضعی برفراز و بنابراین، بیرون از فلسفه اختیار کرده ایم. در حالی که هدف پرسش ما راه یافتن به دون فلسفه است، یعنی درنگ کردن در آن و خویش را به رفتاری به شیوه ی آن کشاندن، یعنی “فلسفیدن”. بنابراین، مسیر بحث ما بایستی نه تنها دارای راستای روشنی باشد، بلکه این راستا در عین حال تضمین کند که ما درون فلسفه حرکت می کنیم و نه در بیرون یا گرداگرد آن.

بنابراین، مسیر بحث ما بایستی دارای چنان کیفیت و راستائی باشد که هرآنچه را که فلسفه با آن سرو کار دارد، باشخص ما مرتبط کند و بر ما اثر بگذارد، اثر بر ژرفای وجودمان.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *