تاریخ، زبان و روایت

دکتر امیرعلی نجومیان

 تاریخ براساس شواهد و رویدادهای واقعی زندگی انسانی شکل می‌گیرد و تاریخ‌نگار با مشاهده این رویدادها یا بر اساس نقل شاهدان سعی می‌کند توصیف‌ها و تحلیل‌هایی علمی از آن‌ها عرضه کند. اما نخستین تفاوت هم در این است که تاریخ‌نگار وقایعی را مورد توجه‌ قرار می‌دهد که سرنوشت‌ساز بوده‌اند(مسیر زندگی انسان‌ها را دگرگون کرده‌اند)؛اما داستان‌نویس به وقایع ساده و به ظاهر بی‌اهمیت هم توجه دارد. در نظریه‌های معاصر تاریخ‌نگاری البته به این توجه شده است که تاریخ تنها نباید به شرح حال قهرمان‌ها(آن هم قهرمان‌هایی که در هر دوره براساس ایدئولوژی دوران‌ خود«قهرمان»خوانده می‌شوند)بپردازند و زندگی افراد عادی جامعه هم می‌تواند مورد توجه‌ تاریخ‌نگار قرار گیرد. اما از سوی دیگر،یکی‌ دیگر از شباهت‌های بین روایت تاریخی و روایت داستانی این است که حد اقل در داستان‌ واقع‌گرا (رآلیستی)ما با این ویژگی روبروییم که روایت‌گر در آن‌چه می‌گوید واقعیت محض را به نمایش می‌گذارد و دخالت خود را تا حدی که بیشتر مخفی می‌کند. بدیهی‌ست که تاریخ‌نگار هم برای‌ عینیت بخشیدن به روایت خود نقش خود را هرچه ممکن است کم‌رنگتر می‌کند تفاوت دیگر را ارسطو چنین تعریف می‌کند که داستان(یا به‌طور دقیق‌تر نوع ادبی مورد مطالعهء ارسطو یعنی تراژدی)به حقایق کلی می‌پردازد؛درحالی‌که تاریخ به وقایع خاص‌ می‌پردازد. منتقد ادبی در پی نمایش تناقض‌ها و تنازعات‌ درون متن است که تاریخ در حال شکل‌گیری دورانی را روایت می‌کند و تاریخ‌دان معاصر سعی در بیان نظام متنی تاریخی دارد که در آن تاریخ مانند هر متن دیگر لفاظی،فن بلاغت،زاویه دید و روایت شخصی است.”

> > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *