هویت فلسفه اسلامی

دکتر سعید رحیمیان

کسانی که هویت فلسفه اسلامی را نفی کرده اند از چند موضع بدین نتیجه رسیده اند:
برخی اصولا تقسیمبندی فلسفه بر اساس مرزهای دین یا جغرافیای را در علمی که صرفا مبتنی بر برهان و استدلال عقلی است ناروا دانسته اند و گفته اند همانطور که نمی توان علوم صرفأ عقلی نظیر ریاضیات یا علوم ناظر به واقع محسوس مانند مکانیک با فیزیک را به اسلامی و غیر اسلامی یا شرقی و غربی تقسیم نمود در مورد فلسفه نیز باید آن را علمی فراتر از مرزهای جغرافیایی و آیین دانست یعنی علمی که هستی و نفس واقعیت را موضوع خود قرار داده و صرفا با پایبندی به برهان و با صرفنظر از هر پیشفرض به کاوش درباره حقیقت می پردازد. (برخی از ایشان که سر آشتی با دین نداشته اند اظهار داشته اند که پس از طی مراحل سه گانه اسطوره و افسانه – دین و مذهب و بالاخره فلسفه، بشریت به مرحله علم و دانش تجربی رسیده است).
گروهی دیگر فلسفه مضاف به دین (اعم از اسلامی، مسیحی یا یهودی) را ترکیبی نامتجانس دانسته و نقض غرض و غلتیدن به دامان کلام و خروج از فلسفه دانسته اند و از اینجهت به نفی هر گونه فلسفه اسلامی – مسیحی یا یهودی قائل شده اند (هر چند به فلسفه غربی با شرقی و مانند آن تفوه کرده اند) ژیلسون به نقل از این گروه چنین نقل می کند:
فلسفه در این راه به احتجاج و کلام می انجامد و اگر فلسفه حقیقی است نمی توان آن را به دین مسیحی منحصر دانست.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *