نقد روشنفکران در گذار به دموکراسی

رامین جهانبگلو

 

آقای جهانبگلو در سمینار «گذار به دموکراسی» از ارتباط میان روشنفکری و دموکراسی سخن گفته است، به نظر وی وظیفه روشن فکری نقد فلسفی سیاست و یافتن مبنای فلسفی جدیدی برای تمرین دموکراسی است. او معتقد است که روشن فکر تنها با دو سؤال اول کانت، یعنی «چه می توانم بدانم» و «چه عملی باید انجام دهم» سروکار دارد، ولی با پرسش سوم کانت، یعنی «به چه چیزی باید امیدوار باشم» کاری ندارد.

 

وقتی در مورد رابطه روشن فکری و دموکراسی صحبت می کنید طبیعی است که درباره دو مفهوم مرکزی و محوری مدرنیته سخن می گویید و اگر بپذیریم که دموکراسی مدرن بنا به تعریف و بنا به اصول، گذر از آن چیزی است که ما در فلسفه سیاسی به آن منطق الاهی – سیاسی می گوییم؛ یعنی به قلمرو سیاسی خودمختاری یا خودمختاری سیاست، روشن فکر شخصیتی است که به جامعه عقل محور تعلق دارد، نه به جامعه کیهان محور و خدامحور. عقل محور؛ یعنی جامعه ای که در آن دانش و شناخت تنها دینی و الهیاتی نیست، بلکه عقلانی و عقل گراست. روشن فکر در واقع کسی است که باید قدرت تفکیک بین امور را داشته باشد. به همین دلیل، نماینده فلسفی عقل انتقادی در جامعه اش محسوب می شود. عقل با اندیشه انتقادی آن هم به معنای فقط نقد کردن یا ایراد گرفتن نیست. وقتی ما درباره کریتیک (critic) صحبت می کنیم به معنای سنجش، سنجیدن و تفکیک کردن است. در مورد واژه نقد (critic) که فیلسوفی مانند کانت نیز خیلی به آن اشاره می کند، باید به ریشه یونانی اش یعنی کریتیم توجه کنیم که به معنای تفکیک کردن است؛ ولی در همین واژه کریتیک از همین ریشه، کلمه ی بحران (crisis) را هم داریم که نشان می دهد هر روشن فکری که دارای عقل انتقادی است ایجاد کننده ی بحران هم هست….

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *