بخشی از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد مولوی؛ اثر علامه جعفری

 

موضوع چهارم- آیا ادبیات گذشتگان توانسته است ارزش‌های اخلاقی و زیبایی شناسی را نه تنها در قفسه کتابها بلکه در زوایای قلوب ما نیز حیات جاودان ببخشد؟

 

شاید با نظر دقیق به مسائل گذشته، این واقعیت روشن شود که اگر مقصود از ادبیات گذشتگان، مقدار قابل توجهی از اصول انسانی و بایستگی‌های اوست، مسلم است که ذخیره بسیار مفید در ادبیات گذشتگان وجود دارد که اگر تکبر انسان امروزی را کنار بگذاریم که خود را قرن بیستم می‌داند و قرن بیستم را زاییده شده خود همین قرن تلقی می‌کند، می‌تواند در سازندگی انسان با ارزش عالی‌ترین نقش را به عهده بگیرد.

ما در همین مبحث نمونه‌هایی از اصول انسانی ادبیات جلال الدین گذشته را مطرح خواهیم کرد که نه تنها برای انسان امروزی، بلکه برای آینده بی‌نهایت نیز به شرط ماندن انسان به آن موجودیت که ده هزار سال است تا کنون از نظر اصول ادامه‌

 

دارد، با ارزش خواهد بود. چهار مسئله در این مبحث وجود دارد که ما به طور اختصار آن‌ها را متذکر می‌شویم:

مسئله یکم- آیا مجرد توجه به اصول عالی انسانی می‌تواند نقش تکاملی انسان‌ها را به عهده بگیرد؟

پاسخ این سؤال با اشکال متنوع در مجلدات مثنوی به طور واضح داده شده که علم چیزی است، عمل چیز دیگر.

پزشکانی وجود دارند که مضرات الکل را تدریس می‌کنند و در باره آفات مسکرات داد سخن می‌دهند و با این حال خود مبتلا به می‌گساری هستند.

غرض ما از این مسئله این است که ادبیات انسانی گذشته نه تنها به طور اجبار در دوران کنونی در سازندگی انسان تاثیری ندارد، یعنی اگر ادبیات گذشتگان در باره انسان امروزی نتواند سازندگی داشته باشد، دلیل فرسوده شدن آن ادبیات نمی‌گردد، زیرا چنان‌که گفتیم علم به وجود اصول عالی انسانی نیست که بتواند انسان را اصلاح کند، چه در زمان بروز ادبیات گذشته و چه در زمان‌های بعد از آن، به همین جهت است که می‌بینیم: نه هومر توانسته است خویشاوندی حرکت و تضاد را به یونانیان باستانی بفهماند و نه سقراط توانست همه یونان دوران خود را اصلاح نماید.

حتی و نه پیامبران الهی با اجبار مردم را به انسان شدن کشانیده‌اند. شما نمی‌توانید انسان‌های انگلستان را شکسپیر و فرانسه را پرداخته شده ویکتور هوگو و ایران را فرزند سعدی و حافظ و جلال الدین مولوی بدانید، حتی در عصر محدود خود آن انسان شناسان.

علت این ورشکستگی در راه تکامل آن است که اکثر قریب به اتفاق مردم بر آنند که با گفتن حلوا دهان شیرین کنند نه با خوردن آن که به زحمت و کار و گذشت نیازمند است. شما چه گمان می‌کنید؟

آیا واقعا احتمال می‌دهید که اولًا همه مردم قرن هفتم هجری این بیت را:

پس بود دل جوهر و عالم عرض‌

سایه دل کی بود دل را غرض‌

 

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *