Tag: شعر نو

ترانه های مأیوس سروده های علی ربیعی   1) ……عادت منفی! شب بی ستاره بی مهتاب از پیاده  رو افق- خسته  می گذرد برگها در انتظار باد خزانی که بمیرند وخیابان گیج در بوی گس گازوئیل تنفس عمیق سیگار ! تیتر بی محابای روزنامه کیهان مردم مثل درختان بی فصل مثل آسمان بی ابر در  […]

اینجا که ایستاده ای آخر دریاست سروده هایی از علی ربیعی   ۱)        گاهی دوست نداری از هیچ ارتفاعی  به زمین بنگری حتی اگر عقابی باشی که آسمان را تحقیر میکردی یا پلنگی که  بصورت ماهتاب  چنگ میزدی گاهی دوست نداری از مهتابی  خانه ای در نراق به تماشای زیباترین جوانه گیلاس  بنشینی یا […]

۱) در بستر ساحل حضور قاطع امواج اینجا که ایستاده ام خنکای نسیم دریاست و من چون این همه پرنده و ماهی در رویای غروب جهان گم شده ام نوایی عاشقانه ست زمزمه  هستی چون لحظه با تو بودن کیش آذر ۹۷ ع-بهار     2) بگذارید بنویسم از دشمنی معذورم و مثل طلوع خورشید […]

این همه معرفت از کجاست؟! سروده های علی ربیعی (ع-بهار)   1- …ازسروده شرح معرفت   خزانت را دوست دارم   و آرامش  خطوط نارنجی برگهایت را   وباد را که می وزد   وباران را که می بارد   وزندگی را وقتی که جستجو می کنی   ومرگ را وقتی به آرامش می رسی   […]

  1) ما  دست به دست هم اگر نشد با دست هم غرق می شویم ماهشهر مرداد۹۷ ع-بهار     2) سروده سالهای بی قراری دل رودخانه زهره روستای مادری پیچ و تاب دل درچم خیالی دور تپه های مزین به بابونه و ریحان زریبه های بی دریغ از مرغ و کبوتر و بره اینجاکه […]

اشعاری از علی ربیعی   1) …از سروده بر جنازه سربازان! غروب دلگیری ست نه مثل غروب عاشقانه غروب شکست چکاچاک شمشیرها ی ایلغار مغول را می شنوم از هر سو فریاد می زنم به خواهرم به برادرم فارس …ترک …عرب …لر…بلوچ ایران را از یاد نبریم تهران علی ربیعی (ع-بهار )     2) […]

اشعاری از علی ربیعی   زندگی زندگی رویایی بیش نیست و همه امیال و آرزوهای آدمی در خواب می گذرد… تهران ع-بهار   1) ساقی غمِ من بلند‌آوازه شده‌است، سرمستیِ من برون ز اندازه شده‌است؛ با مویِ سپیدْ سرخوشم کز میِ تو؛ پیرانه‌سرم بهارِ دل تازه شده‌است….خیام سروده شعله اردیبهشت ۱ چون پرنده ها که […]