روشنفکران ایرانی و مدرنیته

امکان داد و ستدی مبتنی بر گفتگو

رامین جهانبگلو

ترجمه امیر یوسفی

 

امروز، شاید هیچ کلمه ای به اندازه مدرنیته (و مشتقات آن) در – محور و مرکز توجه روشنفکران ایرانی نباشد، گواینکه با نظر دقیق می توان دریافت که این امر اختصاص به امروز نداشته، دست کم سابقه ای صدوپنجاه ساله دارد.

مقاله زیر با پیش چشم داشتن نکته فوق در پی روشن کردن نسبت روشنفکران ایرانی با پدیده مدرنیته است. نویسنده به این منظور روشنفکران ایرانی را براساس نحوه رویارویی شان با مدرنیته و غرب به چهار نسل تقسیم و ویژگی های ممیز هر نسل را بیان میکند.

آیا ایرانیان، مدرن هستند؟ مدرن بودن یعنی چه؟ مدرنیته چیست؟ به هنگام تغییر قرن، چه راهبردهایی برای ورود به مدرنیته یا دست شستن از آن وجود دارد؟ تمامی روشنفکران ایرانی در این روزگار، درگیر و دلمشغول این مسائل هستند. با نیم نگاهی به فهرست آثار ناشران ایرانی درخواهیم یافت که امروز، مدرنیته یکی از مفاهیم کلیدی در مناقشات و مباحثات روشنفکری ایرانی است. اگر کسی تعداد دفعاتی را که واژه «مدرن و یا یکی از مشتقات آن (مدرنیته، مدرنیزاسیون و مدرنیسم) در نشریات و محافل دانشگاهی ایران مورد استفاده و استناد قرار میگیرد بشمارد، حقا به این نتیجه خواهد رسید که هیچ بحث سیاسی در ایران امروز درنمی گیرد مگر آنکه در وهله اول دقیقاً معین کند جامعه ایرانی تا چه حد عمیق و تا چه میزان سطحی و کم مایه، یک دنیای مدرن است. دقیقاً به چه معناست که در این زمانه، جامعه ایرانی را همچون جامعه ای مدرن قلمداد می کنند؟ به علاوه، بر فرض که جامعه ایرانی حقیقتا جامعه ای مدرن است
اما این جامعه مدرن چقدر از کشورهای مدرن غربی، متمایز است؟ آیا نیازی به آن هست که از مدرنیته ایرانی» سخن بگوییم؟

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *