ناصر فکوهی

پرسش اساسی که در اینجا تلاش می کنیم بدان پاسخ دهیم این است: چرا انقلاب  ها، بازنمود اراده ای اتوپیایی ( از eu  به معنای «خوب» و topos  به معنای « جای» ) هستند ولی عملا و تقریبا همیشه دستکم در امواج نخست خود به موقعیت های دیستوپیایی(از dys به معنای «بد» و topos به معنای «جای» ) می رسند. در این رابطه، نسبت میان «امید یا انتظار انقلابی» با «تحقق شعارهای انقلابی » چیست؟  آیا انقلاب حرکتی است قابل چشم پوشی؟  آیا اصولا قدرت و خشونت انقلاب است که هدف ها و آرمان های انقلابی را به نتیجه می رساند و یا آن را باید صرفا باید نوعی «آسیب» در مسیر  این تحقق به شمار آورد؟

برای پاسخ به این پرسش ها، چند مفهوم را  بررسی می کنیم و به چند نظریه پرداز استناد می کنیم که بیشتر آنها را تعمدا  در خارج از حوزه متعارف جامعه شناسی و فلسفه اجتماعی انقلاب یعنی کسانی چون برینتون، هانتیتگتون، و حتی آرنت، پوپر و … انتخاب کرده ایم تا چشم ندازهای جدیدی به این بحث داده شود.  این نظرات به عقیده ما برای درک نظریه عمومی انقلاب و درک سازوکارهای پیچیده آن ضرروی  می آیند.

ابتدا به مفهوم قدرت در نزد فوکو می پردازیم که عمدتا در آثار او «مراقبت و تنبیه» و «اراده به دانستن» عرضه شده اند.  فوکو بر مفهوم زیست- قدرت به عنوان پدیده ای  مدرن تاکید می کند: توانایی به استفاده از موقعیت حیات و کنترل و هدایت و تغییر آن برای بازتولید قدرت که خود فرایندی تقلیل دهنده است زیرا باید اشکال غیر متعارف زیست را حاشیه ای کند و همگنی شکلی و محتوایی را در ارگانیسم های اجتماعی به قاعده تبدیل نماید.

از نظر فوکو در مفهوم قدرت مدرن ما با پنچ مشخصه روبرو هستیم: اول آنکه قدرت «چیزی» نیست که کسی به دست بگیرد یا از دست بدهد، بلکه در آن واحد از نقاط بی شماری در نظام اجتماعی و در روابط نابرابر این نظام متصاعد می شد؛ دوم آنکه روابط قدرت، فراتر و بر فراز و خارج از سایر روابط قرار ندارند، یعنی ما با روساختارهایی چون دولت در موقعیتی مجزا از زیر ساختارهایی جون روابط اقتصادی، علمی و جنسی روبرو نیستیم و این ها در هم تنیده اند؛ سوم آنکه روابط قدرت  از پایه ای  ترین گروه های اجتماعی  مثل خانواده ، کارخانه و غیره  آغاز می شوند و روابط سلطه گر و زیر سلطه را که در این پایه های زاده شده اند به کل روابط اجمتماعی  سرایت می دهد. چهارم آنکه روابط قدرت هدفمند و غیر ذهنی اند، این  روابط حاصل تمایل این یا آن کنشگر فردی یا اجتماعی به قدرت  نیستند، بلکه حاصل برنامه ها  استراتژی های پیچیده ای هستند  که به خودی خود  عمل می کنند و پنجم آنکه هر کجا قدرت باشد، مقاومت نیز هست و یا بهتر بگوئیم تکثر مقاومت هم هست. و مقاومت صرفا جنبه واکنش ندارد بلکه تنها شکل منفی روند استیلا است و رمز گزاری استراتزیک آن می تواند انقلاب را ممکن سازد.

 

 

این مطلب از سایت انسان شناسی و فرهنگ اخذ شده است.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *