الهیات پروتستانی جامعهشناسی وبر
داوود طالقانی
وبر با ارائه الهیات تاریخی و تاریخ نویسی الهیات، الهیات پروتستانی و لیبرالی خاصی را هم عرض با جامعهشناسی تاسیس میکند.
جامعه شناسی اروپایی را به دو سنت اصیل میشناسند: فرانسویها و آلمانیها. سرآمد سنت آلمانی، ماکس وبر است و نیای فلسفی او، امانوئل کانت محسوب میشود. ماکس وبر، آگاهانه و ناخودآگاه، در پروژهای تفکر میکرد که کانت آن را بنیان نهاده بود. انسان اجتماعی مورد پژوهش این سنت، میان دو گانه موجودی درگیر با طبیعت و سرشاخ با ارزشهای معنوی قرار داشت. بنابراین به نوعی جامعه شناسی تفسیری نیاز بود تا بتواند جایی برای معناها و ارزشها باز کند، امری که به شدت در جامعه شناسی سنت فرانسوی دورکیم نادیده انگاشته شده بود. اما وبر چگونه میتوانست با الهامات فلسفی از کانت، واقعیت اصیل اجتماعی را به مثابه عینیت تبیین کند؟!
ماکس وبر با روش نوکانتی، فرمهای اجتماعی را به ایدهآل تایپ تغییر داد. از نظر او، ایدهآل تایپ ابزاری اکتشافی بود که استفاده از آن گریزناپذیر محسوب میشد. او تاریخ و بازیگران اصلیاش را نیز با همین الگو مثال بررسی میکرد. وبر برای کاری که خود جامعه شناسی مینامید، با کنشگران تاریخی همدل میشد تا به آگاهی نزد آنان پی ببرد. از همین جا میتوان فهمید که وبر، علیه هر نوع فلسفه علمی تاریخ بود که در زمانهاش توسط مارکس و مارکسیاندیشها از آن حمایت میشد.
برای وبر، جامعه شناسی سه جزء داشت: اول، معیاری هنجاری و بنیادی برای عقلانیت ابزاری، دوم، خودسرانگی در خشونت، و در نهایت، تاکید بر کاریزما و مخصوصا کاریزمای مذهبی. از نظر وبر، این کاریزما یا همان دین این گونه درک میشد که چه شرایط اقتصادی و سیاسی دخیل است که دین را ساماندهی و سازماندهی میکند؟ سازمان دین مد نظر وبر، همان کلیسا بود که در نحوه تکوین آن، جامعه دخالت اصلی را داشت. وبر با این تحلیل خود، رسما دین را از امر اجتماعی جدا کرده بود، اما برخالف نظر وبر، امری اجتماعی را نمیتوان یافت که بتوان دین را به آن تقلیل داد زیرا وبر از پیش، میان دین که برای او امری ارزشی محسوب میشد و اقتصاد که فارغ از هر گونه ارزش بود، تفکیک ایجاد کرده و از طرفی وی پیشاپیش کاریزما را از اقتدار اجتماعی مشروع جدا کرده بود.
ماکس وبر در برخورد با تاریخ، نه همراه و همگام با آن، بلکه آن را واژگون ساخت. نظریه تاریخی وبر، سه مرحله داشت که این بار نیز یادآور مراحل سه گانه آگوست کنت بود. او مرحله اول را جادویی توصیف میکند، و در مرحله دوم، به ادیان و ایده رستگاری اشاره دارد، و در نهایت، مرحله سوم را عصر سکولار شدن نامگذاری میکند. وبر برای پروژه جامعه شناسی تاریخی خود، الهیات را تاریخی میبیند، و روایت پروتستانی و لیبرالی خود را از آن ارائه میکند.
به این ترتیب، وبر با ارائه الهیات تاریخی و تاریخ نویسی الهیات، الهیات پروتستانی و لیبرالی خاصی را هم عرض با جامعهشناسی تاسیس میکند. وبر در وهله اول، با چند خدایی و جادو آغاز میکند. او انسان اولیه را عقلگرا می-داند و عصر بدوی را عصر علمی آغازین مینامد. تعدد خدایان در جوامع بدوی، نشان از تعدد ارزشها داشت و به این ترتیب، وبر با مدد گرفتن از پلورالیسم فرهنگی، چند خدایی را لیبرالیزه میکند. او سپس به سراغ امپراطوری روم میرود و با تحلیل وضعیت حقوقی روم که یادآور میراث فکری هگل در بخش روح آبژکتیو کتاب پدیدارشناسی روح است، این گونه مدعی میشود که چون رومیها به دنبال خدایان معلوم و مشهودی بودند، پس خدایان خود را در قانون و حقوق متجلی کردند. بنابراین، رومیها توانستند با قانونی کردن و حقوقی کردن خدایان متعدد خود، آنان را به سطح کارکردی درآورند.
“پروژه تاریخی وبر، نه پژوهشی جامعه شناختی، بلکه الهیات لیبرالی و پروتستانی است که علیرغم میل ارزش گریز این جامعه شناس آلمانی، بر ارزشهایی تاریخی بنا شده است. همین نوع نگاه پروتستانی به تاریخ الهیات است که باعث میشود که وبر واقعیتهای نادقیقی را به دین یهود نسبت بدهد و یا در نسبت رابطه اقتصاد و دین، نظام اقتصادی اسلام را به کل نادیده بگیرد.“
وبر یهودیت را نیز آغاز یکتاپرستی و اخلاق میداند. او طبقهبندی موسوم به عارف – زاهد و کاهن – پیامبر را از دین یهود وام گرفت و مدعی شد که یهودیت ادامه همان مسیر خدایان بدوی و رومی بوده است، با این تفاوت که جادوگر، کاهن شده است و اخلاق جای جادو را گرفته است. تاثیرپذیری وبر از یهودیت در تحلیل جامعه شناختی خود، نشانگر حضور پررنگ پروتستانتیسم در نظام اندیشه اوست. ماکس وبر در پرداخت به مسیحیت، سرچشمه را نه شخصیت مسیح، بلکه پولس میدانست، زیرا هماو بود که اخلاق سازمانی کلیسا را به مثابه اخلاق فردی مسیحی پایهگذاری کرد. به این ترتیب، آن چه اخلاقیات اجتماعی و خلق و خوی جمعی نامیده میشد، محصول تفکر خاص کلیسا در قرون وسطی بود. اما ماکس وبر در بررسی مشخص خود در قرون وسطی، کلیسا را عامل اصلی تشکیل سرمایهداری میداند.
او با نگارش کتاب عظیم خود، اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، نشان داد که رهبانیت و مدیریت اقتصادی کلیسا چگونه میتواند به شکل گیری روح سرمایهدای منجر شود. از طرفی پروتستانتیسم که مورد نقد وبر نیز بود، محور تحلیل تاریخی او از الهیات نیز محسوب میشود، زیرا در اخلاق پروتستان، نه اخلاقیات جمعی بلکه سرنوشت فرد اهمیت مییابد. پس ماکس وبر سویهای لیبرال نیز در روایت تاریخی خود دارد که معمولا از آن چشم پوشی میشود.
بنابراین، پروژه تاریخی وبر، نه پژوهشی جامعه شناختی، بلکه الهیات لیبرالی و پروتستانی است که علیرغم میل ارزش گریز این جامعه شناس آلمانی، بر ارزشهایی تاریخی بنا شده است. همین نوع نگاه پروتستانی به تاریخ الهیات است که باعث میشود که وبر واقعیتهای نادقیقی را به دین یهود نسبت بدهد و یا در نسبت رابطه اقتصاد و دین، نظام اقتصادی اسلام را به کل نادیده بگیرد، زیرا با گفتمان اصلی وی همخوانی نداشت. همچنین مردمشناسان نیز نوع نگاه وبر به جوامع بدوی را مورد انتقاد قرار دادهاند، چنان که چند خدایی دلالت بر چند فرهنگی نمیکند.
در پایان باید متذکر شد که آن چه مورد نقد وبر واقع شده، یعنی اخلاق پروتستان، شاکله و روح تحلیل تاریخی وبر نیز محسوب میشود و به نظر میرسد که وبر در نتیجه کارنامه علمی خود، بیش از هر چیز، خود و الهیات موسس اندیشه خود را مورد انتقاد قرار داده است.
منابع:
– وبر، ماکس، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۲
– وبر، ماکس، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، ۱۳۹۷
– وبر، ماکس، دین قدرت جامعه، ترجمه احمد تدین، نشر هرمس، ۱۳۹۴
– همیلتون، ملکم، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، ۱۳۹۷
– فروند، ژولین، جامعه شناسی ماکس وبر، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، انتشارات توتیا، ۱۳۸۳
– میلبنک، جان، الهیات و نظریه اجتماعی، ترجمه شهناز مسمی پرست و شهناز مقامی، نشر ترجمان، ۱۳۹۷
منبع: