تحلیل مواجهه الهیات تومیستی ژیلسون و ماریون با وجودشناسی هیدگر

على سنایی

در این نوشتار رویکرد ژیلسون و ماریون به وجودشناسی هیدگر تحلیل می گردد. در ادامه سعی می شود که علاوه بر بزرگ نمایی کردن جنبه های مختلفی از اندیشه هیدگر که مورد توجه ماریون و ژیلسون قرار گرفته است، آراء این دو متفکر نوتومیست مورد مقایسه قرار گیرد. ماریون به عنوان نوتومیست معاصر تحت تأثیر آرای ژیلسون است. نقطه اتصال این دو متفکر نوتومیست این است که بخشی از دیدگاه های خود را در تقابل با وجودشناسی هیدگر مطرح می کنند. هر چند آنها مواجهه انتقادی با هیدگر دارند ولی در برخی مواضع از او متأثر شده اند. ماریون به پیروی از هیدگر شعار پایان متافیزیک را سر می دهد ولی برخلاف هیدگر معتقد است که آکویناس انتوتئولوژیست نیست. این در حالی است که ژیلسون راه برون – رفت از مشکلات مدرنیته را مابعدالطبیعه ای می داند که مبدأ و غایت آن فعل محض هستی باشد و از این جهت وجودشناسی آکویناس را اصیل ترین مابعدالطبیعه می انگارد. ماریون به تبعیت از ژیلسون معتقد است که رویکرد ماهوی دنزاسکوتوس و دکارت به وجود، موجب نگرش نهیلیستی در دوره معاصر شده است و برای رفع این مشکل باید به دلالتهای تنزیهی که مندرج در آنالوژی آکویناس است، توجه کرد تا زمینه برای تجدید نوعی الهیات سنتی که فارغ از مفاهیم متافیزیکی باشد، فراهم شود.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *