جشنهای نوروزی
گوناگونی جشنهای ایرانی
در آستانه سال نو خورشیدی، به جشن های ایرانی نگاهی دوباره می اندازیم. تعداد زیادی از جشن ها از میان رفته اند، و منابع اسطوره شناسی مربوط به جشن ها، پراکنده است و با پاره ای داستان ها و باورهای عامیانه در آمیخته است و بنابراین برای بحث و بررسی در مورد جشن هایی که هنوز به جا مانده است، یا بخشی از آن به جا مانده است، در بخش های جداگانه، سخن خاهد رفت.
نکته دیگر اینکه، بسیاری از جشن های اساطیری، مثل اغلب اساطیر دیگر، در دوره ای از سیر تحول خود، از میان آیین های زرتشتی و بعد اسلامی گذشته اند و رنگ هر دو مذهب را به خود گرفته اند و دگرگونی هایی پذیرفته اند ولی ریشه های اسطوره ای آنها را نیز می توان ردیابی کرد. بسیاری از جشن های ایرانی با آیین زرتشتی پیوند یافته اند ولی در اغلب آنها می توان ریشه های اسطوره ای پیش از زرتشت را بازیافت. و چنان که استاد مهرداد بهار نوشته است، گاتها، که قدیمی ترین بخش اوستاست، قدیمی تریم منبع اساطیر ایرانی نیز هست. بنابراین جشن های زرتشتی را نیز در شمار جشن های اساطیری خاهیم آورد زیرا از سویی، ریشه در اسطوره های پیشین دارد، و از سوی دیگر، خود آیین زرتشتی نیز با گذر سالیان به اسطوره ای دیگر تبدیل شده است.
به طور کلی، جشن های ایرانی دو محور اصلی دارند:
الف- جشن های آیینی
ج- جشن های کشاورزی و محصول
که در برخی موارد نیزبا همدیگر پیوند می یابند و درآمیخته می شوند. در اولین بخش این جستار، و پرهیز از به درازا کشیدن سخن، به ذکر نام جشن های ایرانی، بسنده می کنیم و بحث و بررسی در مورد آنها را به روزهای آینده وا می گذاریم.
جشن های سالانه: جشن نوروز، سیزده به در، جشن شب یلدا، جشن سده، چهارشنبه سوری
جشن های ماهانه زردتشتیان: فروردین گان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، دی گان، بهمنگان، اسفندگان (سپندارمذگان)
جشن های برداشت محصول: جشن بیل گردانی، جشن انار، جشن شاندر، جشن گلاب گیری، جشن فندق، و ….
نکته گفتنی دیگر نیز این است که تعداد دقیق جشن های ایرانی محدود به جشن های رسمی که امروزه رواج دارد یا در متن ها و تاریخ نگاری های رسمی آمده، نیست بلکه بسیاری اقوام ایرانی جشن های ویژه ای دارند که با محیط زندگی و نوع پیشه و کار آنها مرتبط است و ممکن است هماهنگ با جشن های یاد شده نباشد. شناخت و بررسی جشن های ایرانی بدون شناخت و بررسی انها کامل نیست و امید که گزارشگران و پژوهشگرانی، به ثبت آنها پرداخته باشند.
اسطوره در جهان امروز – جشنـهای ایرانی – اسطوره شناسی
———————————————
منابع:
راهنمای زمان جشنها و گردهماییهای ملی ایران، رضا مرادی غیاثآبادی، ۱۳۸۶
#ژالهـآموزگار، تاریخ اساطیری ایران.
جهانگیر #اوشیدری، دانشنامه #مزدیسنا
ویکی پدیا، دانشنامه آزاد.
منبع این مطلب:
@persian_mythology
تلفظ نام «نوروز» در مناطقی که آن را برگزار میکنند:
***
اعیاد و جشن های ایرانیان
مقدمه
ایرانیان باستان روزهای ماه سی روزه خود را به نام ایزدان می نامیدند و برای هر روز آداب و رسوم و اعمال خاصی در نظر می گرفتند . آنان معتقد بودند که ذکر نام هر ایزد که نماینده صفات و خصوصیات نیک اخلاقی است، موجب تقویت آن صفت در نزد مردم می شود. این اسامی به شرح زیر است :
۱.هرمزد۲.بهمن۳.اردیبهشت ۴.شهریور ۵. اسفندارمد ۶.خرداد ۷.امرداد ۸. دی به آذر ۹.آذر ۱۰. آبان۱۱. خور ۱۲. ماه ۱۳. تیر ۱۴. گوش ۱۵. دی به مهر ۱۶. مهر ۱۷. سروش ۱۸. رشن ۱۹. فروردین ۲۰. بهرام ۲۱. رام ۲۲. باد ۲۳. دی به دین ۲۴. دین ۲۵. ارد ۲ . اشتاد ۲۷. آسمان ۲۸. زامیاد ۲۹. ماراسفند ۳۰. انیران
از سوی دیگر دوازده ماه سال نیز به نام دوازده ایزد بود و بدین ترتیب دوازده روز در سال وجود داشت که نام روز و ماه با یکدیگر یکی بود و این دوازده روز در ایران باستان جشن گرفته می شد. این جشن به نام ایزد آن با افزودن پسوند «گان» نامیده می شد. این جشن ها در ایران باستان اگرچه به نام ایزدان بوده و رنگ و بوی دینی داشتند، اما شرکت در آنها نه تکلیف دینی بلکه صرفا برای «ثواب» بود.
جشن فروردینگان
این جشن از جمله جش های ایران باستان است که در روز نوزدهم فروردین ماه برگزار میشود.
در این مراسم، ترانههایی که مخصوص پادشاه بود و نیز ترانههایی که فصول سال را وصف میکرد، در حضور پادشاه خوانده میشد. در این روز به زیارت اهل قبور هم می رفتند و طی مراسمی از آنا یاد می کردند. امروزه این سنت در میان زرتشتیان ایران با نام فُرودگ شهرت دارد. در این روز زرتشتیان به آرامگاه ویژه خود می روند ، به نیایش مشغول شده و به روشن کردن شمع و عود می پردازند.
این جشن، به نظر، از کهنترین جشنهای ایرانی است که در بزرگ داشت روانهای در گذشتگان برگزار میشده است. در باورهای ایرانیان باستان، هر آفریده نیک نیرویی در خود دارد که پیش از زایش وی در آسمانها و به همراه ایزدان و فرشتگان به سر میبرده است و پس از مرگ هم از تن جدا میشود و بیآن که از اعمال و کردار آن تأثیر گرفته باشد، به عالم مینوی باز میگردد. این نیرو که فروشی یا فروهر نامیده میشود، به اعتقاد ایرانیان باستان، هر سال در آستانه سال نو به خانه خود باز میگردد. واژه فروردین از این نام گرفته شده است و بنابراین فروردین، ماه فروشیها و فروردگان جشن منسوب به آنهاست
جشن تیرگان
«آرش» نام یکی از مشهورترین پهلوانان افسانه ای ایران است. آرش شواتیر از پهلوانان باستانی ایرانی بود او در عهد پادشاهی منوچهر و بعد از مبارزات منوچهر و افراسیاب – شاه توران زمین – و برای تعیین سرحد ایران و توران، تیری را از ناحیه گرگان پرتاب کرد که نزدیک جیحون بر زمین نشست و از او که تمام وجودش را برای میهنش در تیر و کمان خلاصه کرده بود دیگر چیزی نماند. بر اساس روایت ها این تیر همچنان رفت تا در سرزمین تخارستان (محلی بین بلخ و بدخشان امروزی) بر درختی نشست . آن نقطه مرز بین ایران و توران شد . این رویداد مهم در روز سیزدهم تیرماه به وقوع پیوسته است. آرش، لقب «شواتیر»یافت، بین منوچهر و افراسیاب صلح براقر شد و این روز به نشانهی پیروزی جشن گرفته شد و جشن در سالهای بعد هم ادامه یافت و آرش در شعر، شعر او در ذهن و قلب ایرانیان، ثبت شد و ماندگار ماند.
ابوریحان بیرونی از دو تیرگان کوچک و بزرگ یاد میکند که اولی در روز سیزدهم و دومی در روز چهاردهم واقع بود ودرباره علت آنها نوشته است: تیرگان کوچک زمان پرتاب تیر و تیرگان بزرگ هنگامی است که خبر آوردند تیر به کجا افتاده است و دراین روز مردم وسایل پخت و پز خود را میشکنند .
و باز در منابع آمده است که ایرانیان در این این روز به شستو شوی تن میپرداختند. در این باره هم گفتهاند سبب شستو شو آن بوده که چون کیخسرو از جنگ با افراسیاب بازگشت، در راه تنها کنار چشمهای ایستاد و آن جا خوابش برد. آن گاه بیژن، از پهلوانان کیخسرو، از راه رسید؛ چون او را در خواب دید، بر صورتش آب پاشید تا از خواب بیدار شود و از این رو شستو شوی در این روز رسم شد.
ظاهراً این جشن در ایران و برخی سرزمینهای همسایه با شکوه بسیار و دردامان طبیعت برگزار میشد. در رویدادنامهای سریانی، متعلق به سده دوم میلادی، گزارشی از برگزاری جشنی در یکی از شهرهای بینالنهرین آمده که بسیار شبیه جشن تیرگان بوده است ولی به نظر میرسد که در دورههای بعد از اهمیت آن کاسته شده و فقط در برخی مناطق، آن هم با تغییر در آیینهای آن برگزار میشده است. بیرونی در قرن چهارم هجری نوشته است که در روزگار وی مردم آمل به دریای خزر میرفته و همه روز را به آببازی می گذراندهاند.
امروزه هم در شهرهای مازندران مراسم «تیر ماه سیزه شو» وجود دارد که البته در آبان ماه واقع است. با این حال به نظر میرسد این مراسم بازمانده همان جشن قدیم است که به سبب اختلاف تقویم مازندرانی (که مطابق تقویم ایرانی قدیم است) با تقویم رسمی کشور، در موقعیتی دیگر واقع شده است
زردشتیان ایران نیز تا چند دهه پیش این جشن را همراه با آیینها و تشریفات خاص، در روز دهم تیرماه تقویم امروزی ایران، برگزار میکردند. از مهمترین آیینهای این روز آبتنی و پوشیدن لباس نو بود. آنان تار ابریشمی را که به نام «تیر و باد» معروف بود به مچ میبستند و ده روز بعد، روز باد (بیستم) که مدت این جشن بود، آن را بازی میکردند در دوره این جشن نیایشهایی خوانده میشد و مردم به شور و شادی میپرداختند و به یکدیگر آب میپاشیدند .
انگیزه های جشن
- پایان جنگ منوچهر و افراسیاب : مهم ترین انگیزه جشن، تعارض افراسیاب به ایران در زمان منوچهر است و اختلافات مرزی که موجب شد منوچهر مدتی با سپاه ایران در محاصره تورانیان بماند و تیز انداختن آرش و تعیین مرز و پایان مناقشات.
- آغاز سال: جشن آب پاشان را یادگاری از سال نو می دانسته اند و آن هنگامی بوده که ایرانیان سال نو را آغاز تابستان حساب می کرده اند.
- بازگشت کیخسرو از جنگ با افراسیاب: چون کیخسرو از جنگ با افراسیاب برگشت، از ساوه عبور کرد و به کوهی رسید که توجهش را جلب کرد. به تنهایی از کوه بالا رفت. به چشمه ای رسید که از بنگ می جوشید. کنار چشمه، فرشته ای به وی نمودار شد و کیخسرو بر اثر فروغش بیهوش شد ( ایزد آب ها و چشمه ها ) و بیفتاد. چون همراهان شاه نگران شدند، بیژن پسر گودرز از کوه بالا رفت. شاه را مدهوش کنار چشمه یافت. وی را به سنگی تکیه داد و از آب چشمه به چهره اش پاشید تا به حال آمد. مردم از آن روزگار به یاد آن واقعه که در تیر روز از تیر ماه واقع شد، در کنار آن چشمه و سایر چشمه ها شست و شو و غسل کرده و به هم آب می پاشند.
- پایان قحطی در زمان فیروز بن یزگرد بن بهرام : در روزگار این شهریار، هفت سال مردم ایران باران ندیدند. پس از آن روز دهم فروردین ماه باران آمد. مردم از این شادمانی که پس از روزگاری دراز باران بیاید به یکدیگر آب پاشیدند ( علت اختلاف این روز از تیر ماه به فروردین ماه عدم اجرای کبیسه است ) .
جشن تیرگان ( آب ریزان، آب ریزگان، آب پاشان )
برابر با روایت ابوریحان بیرونی منشأ جشن مربوط است به زمان پادشاهی جمشید جم . در این زمان عدد جانوران و آدمی آنقدر زیاد شد که دیگر جایی باقی نماند. خداوند زمین را سه برابر فراخ تر گردانید و فرمود که مردم غسل کنند تا از گناهان پاک شوند و از آنگاه جشن آبریزگان به یادگار ماند.
ابوریحان بیرونی در ضمن شرحی که راجع به جشن تیرگان آورده آن را نیز مربوط به عهد کیخسرو کرده است که در ساوه از کوهی بالا رفت، کنار چشمه ای خواست برآساید، فرشته ای به وی نمودار گشت. کیخسرو از هوش رفت، بیژن پسر گودرز سر رسید و از آب چشمه به چهره شاه پاشید تا هوش آید و از آن زمان رسم اغتسال و شست و شو و آب پاشیدن به هم به یادگار ماند.
جشن آبریزان در مآخذ دیگر چندان قدیم نیست و به عهد ساسانیان مربوط می شود. در روزگار شهریاری فیروز بن یزدگرد بن بهرام، هفت سال مردم ایران باران ندیدند آنگاه مردی در جوانق درگذشت، فیروز کسانی برای تحقیق حال آن مرد فرستاد و معلوم شد مرگش از گرسنگی نبوده است . پس گفت سپاس خداوند را که ۷ سال مملکت مرا باران نداد و با این همه یک تن از گرسنگی نمرد . پس از آن باران آمد و مردم از این شادمانی که پس از روزگاری دراز باران ببارید ، بر یکدیگر آب پاشیدند. این کار تا به امروز چون آیینی در همدان و اصفهان و دینور و آن اطراف بر جای مانده است.
روایت دیگر به جنگ بین ایرانیان و تورانیان در زمان پادشاهی منوچهر مربوط می شود . در این جنگ افراسیاب مؤفق شده بود تا سپاه ایران را محاصره کند چنانکه شاه و سپاهش از لحاظ معاش و خوراک در تنگنا و مضیقه قرار گرفتند. در مذاکراتی که جهت صلح میان افراسیاب و منوچهر واقع شد شاه ایران پیشنهاد کرد که جهت تعیین مرز به اندازه مسافت پرتاب یک تیر از سوی تیراندازی از سپاهش موافقت شود، سرکرده تورانیان قبول کرد.
امشاسپند به شاه ایران پیام آورد که دستور دهد کمانی با ویژگی های لازم بسازند و پرتاب کننده آن را نیز نام برد. به فرمان شاه آن مرد را که آرش نام داشت حاضر کردند . مردی بود دیندار و نیک کردار، منوچهر جهت را به وی نشان داد و گفت باید چوبه و تیر را با این کمان پرتاب کنی . آرش آماده گشت پوشاک از تن به درآورد و خطاب به شاه و مردمان گفت پیکر مرا ببینید که از هر زخم و عیبی منزه است ، می دانم که چون با همه نیرو تیری بیندازم بدنم پاره پاره خواهد شد و خواهم مرد ، اما این کار را می کنم . پس برهنه شد و آن کمان بزرگ و سنگین را با نیرویی که خداوند به وی بخشیده بود آنچنان کشید که تا نهایت زه باز شد و تیر را رها ساخت چنانکه بدنش پاره پاره شد و بمرد.
به فرمان خداوند، باد آن تیر را از کوه رویان به دورترین نقطه خراسان، جایی میان فرغانه و تخارستان برد و تیر به درخت گردوی بزرگی اصابت کرد. مسافت چنان بود که گویند هزار فرسنگ می شد و منوچهر و افراسیاب بدین مرز با هم صلح کردند. از آنگاه به بعد، مردم به یادبود چنین ماجرایی که در روز تیر از ماه تیر رخ داده بود جشن تیرگان برپا کنند.
موارد دیگری را نیز به عنوان دلیل برپایی جشن تیرگان ذکر کرده اند ، از جمله مراسم معتبر و مشهوری که به نوروز منسوب است و اغلب مورخان و نویسندگان بدان اشاره کرده اند . و آن رسم شست و شو و غسل کردن و آب پاشیدن به یکدیگر می باشد. اما این رسم یا در آغاز تیر ماه یعنی روز اول تابستان و یا در تیر روز ( سیزدهم ) از ماه تیر یعنی جشن تیرگان انجام می شده است . این تشتت به موجب عدم اجرای کبیسه ، و تغییر یافتن نوروز از محل طبیعی خود یعنی اعتدال بهاری ، پدید آمد. اما باید که این جشن در آغاز تیر ماه یعنی آغاز تابستان برگزار می شد ، هنگامی که نوروز بر اثر گردش در سال با اول تابستان مقارن شده بود ، یا هنگامی که در زمان معتضد به موجب تعیین هنگام اخذ خراج مالیات ،آغاز سال را در تابستان قرار دادند ، این تقارن روی داده است . چون در هنگام طبیعی نوروز و اعتدال ربیع ، موقع ریزش باران می باشد ، لیکن در اواخر بهار و آغاز تابستان است که جهت سیرابی کشتزارها به باران احتیاج است و باران به ندرت می بارد و مراسم جادوی تقلیدی و شعایر تمثیلی جهت بارش باران انجام می گیرد.
آبریزان در لغت نامه دهخدا
آبریزان نام جشنی است باستانی است که به سیزدهم تیرماه گویند. در زمان فیروز جد نوشیروان چند سال در ایران قحطی و خشک سالی بوده است ، شاه و مردم در این روز به دعا باران خواسته اند و باران بیامده و مردم به شادی آب بر یکدیگر پاشیده اند و این رسم و آیین جشن به جای مانده است و در این روز به یکدیگر آب و گلاب می پاشند.
آبریزگان جشنی است که در روز سیزدهم تیر ماه در ایران باستان برپا می شد و آب بر یکدیگر می پاشیدند.
جشن آب پاشان در میان ارامنه ایران
جشن همانندی که با مراسم آب پاشی به روی همدیگر همراه است در ایامی همانند میان ارامنه ایران معمولاً در ماه اوت ( تابستان ) برگزار می شود. ارامنه ایرانی این جشن را « ناداسارتا » می نامند که به زبان پهلوی یعنی سال نو. چنانکه ملاحظه می شود جشن آب پاشان را یادگاری از سال نو دانسته اند و آن هنگامی بوده که ایرانیان نیز سال نو را از آغاز تابستان حساب می کرده اند. در روز جشن آب پاشان ارامنه با مراسم شادی و تفریح به روی هم آب می پاشند و برای انجام این مراسم در اوایل ماه اوت معمولاً به کنار رودخانه ها می روند.
جشن تیرگان میان زرتشتیان
جشن تیرگان از جمله جشن هایی است که با آداب و رسوم پیوسته به آن تا همین اواخر میان زرتشتیان ایران مرسوم بود. این جشن در میان زرتشتیان دوره ای ده روزه داشت یعنی از تیر روز از تیر ماه ، که در روز سیزدهم شروع و به باد ایزد، یعنی روز بیست و دوم پایان می گرفت. زرتشتیان تیرگان را تیرو جشن می نامند. بامدادان شست و شو و غسل می کنند. خواندن یا تلاوت دو نیایش نامی ، خورشید نیایش و مهر نیایش از اوستا بسیار نیکوست و…
تیرگان بزرگ و کوچک
ابوریحان و دیگران چون گردیزی از دو تیرگان یاد می کنند. تیرگان بزرگ و تیرگان کوچک. روز سیزدهم یا تیر روز از تیر ماه که تیر آرش از کمان رها شد تیرگان کوچک است. تیر جهت طی مسافت یاد شده مدت یک شبانه روز در راه بود و روز چهاردهم در زمینی میان فرغانه و تخارستان فرود آمد و صلح برقرار شد و مردم این روز را جشن ساخته و تیرگان بزرگ نامیدند.
جشن مهرگان:
درباره پیدایش این جشن نیز، همانند نوروز، روایتهای بسیار ذکر شده است بیرونیمیگوید که چون در این روز آفتاب برای اهل عالم پیدا شد، پس آن را مهرگان نامیدند. وی سپس دلیل این اداعا را چنین میآورد که از آیینهای پادشاهان ساسانی دراین روز آن بود که تاجی به شکل خورشید به سر میگذاشتند و جشنهای ویژهای برپا میداشتند. مشهورترین روایت در سبب بزرگ داشت این جشن آن است که میگویند در این روز بود که فریدون برضحاک پیروز شد و او را در کوه دماوند به بند کشید. این جشن نیز همانند نوروز شش روز بود تا به روز بیست و یکم (رام روز) که مهرگان بزرگ نامیده میشد و گفتهاند که زردشت به پیروان خویش فرموده که این روز و نوروز را گرامی بدارند و باز گفتهاند که در نخستین روز این جشن، که سال روز قیام کاوه و فریدون علیه ضحاک است، خداوند زمین را گسترانید و پیکر آدمیان را برای آن که محل روان باشد، آفرید و ماه را که کرهای تیره و تاریک بود جلا بخشید.
و باز بیرونی درباره این روز، که به گفته وی در روزگاران گذشته در آغاز زمستان بوده، مینویسد: آن دسته از ایرانیان که به تأویل و تفسیر اعتقاد دارند، مهرگان را در واقع نمودگار قیامت و پایان جهان میدانند، زیرا در این زمان رشد و نمو موجودات به نهایت خود میرسد و جانوران نیز از تولید مثل باز میمانند، درست همان طور که نوروز آغاز رشد و توالد است و سبب شکوفایی عالم میشود. براساس همان روایت نبرد کاوه و فریدون با ضحاک شش روز به طول انجامید تا سرانجام در روز رام، که بیست و یکم باشد، پیروزی به دست آمد و ضحاک گرفتار شد.
مهرگان که همگام با نوروز به دوره اسلامی هم راه یافت، در دوره عباسیان در سطحی گسترده برپا میشد. مردم در این روز رخت نو میپوشیدند و برای یکدیگر آرزوی شادی و تندرستی میکردند و جالب آن که حتی کارت تبریک تهیه میکردند و به یکدیگر میدادند. در برخی منابع که به این موضوع اشاره شده، آمده است این کارتها – که ظاهراً از بازار خریداری میشدند یا شاید هم خود مردم آنها را تهیه میکردند – حاوی نوشتههایی، به شعر یا نثر، در تهنیت این روز بودند و مردم آن ها را پس از آغشتن به عطر و بوهای خوش برای دوستان و بستگان خود میفرستادند .
و باز هم در همین دوره از برخی آیینهای جشن مهرگان، نظیر چراغانی کردن و طبل زدن و تبادل هدایا و برپایی ضیافت در دربار یاد شده است که مانند وارد دیگر تقلید از رسوم دربار ساسانی بوده است.
اشارات متدد شاعران به جشنهای ایرانی، و از جمله مهرگان، نشان از تداوم آنها در دورههای بعد دارد. در دوره غزنویان جشن مهرگان – البته فقط طی یک دو روز- برگزار میشد و جالب آن که در مشهورترین گزارش مربوط به این دوره – یعنی تاریخ بیهقی – از میان جشنهای متعدد مرسوم، صرفاً به مهرگان اشاره شده است که البته هم چنان با آیینهای بسیار همراه بوده است.این روند کمابیش ادامه داشت تا این که در سده هفتم هجری تندباد حمله مغولان در رسید و بر بسیاری از جلوههای فرهنگ ایرانی، و از جمله جشن مهرگان، تأثیر جدی گذاشت.
امروزه جشن مهرگان تنها در میان زردشتیان برگزار میشود و در ایران برای آنان تعطیل رسمی به شمار میآید. زردشتیان ایران هم چنان با حضور در پرستشگاهها و زیارتگاهها این روز را گرامی میدارند و اغلب، بنا به سنتی نه چندان دیرینه، قربانی هم انجام میدهند که این موضوع به نظر بیشتر مرتبط با آیینهای مهری است که در آن قربانی کردن جایگاهی خاص دارد. و این در حالی است که روحانیت زردشتی ایران این اقدام را مردود دانسته است.
در پارهای از نواحی ایران فرهنگی، از جمله تاجیکستان از جشنی در مهرماه یاد شده است که علیرغم همه تفاوتهای ظاهری، به نظر بازمانده جشن مهرگان است.
بهمنگان:
از جمله دیگر رسمهای این روز خوردن گیاه بهمن بود که آن را با شیر یا نبات و شکر میخوردند یا بر روی غذا و از جمله آش میریختند .این گیاه نوعی هویج با گل سرخ و سفید (یا به قولی سرخ و زرد) است و ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که خوردن آن حافظه را تقویت میکند و چشم بد را باز میدارد و نیز از خوردن اسپند با شیر در این روز یاد کردهاند و برای آن نیز همان خواص خوردن گیاه بهمن را آوردهاند .
ظاهراً در روزگار باستان این جشن هم در میان مردم و هم در دربار برگزار میشده است و این موضوع را از تداوم برگزاری آن در دربار پادشاهان ایران در دوره اسلامی میتوان دریافت، زیرا از این دوره قصاید بسیاری در وصف جشن بهمنگان به جا مانده است که شاعران درباری آنها را سرودهاند.
تا سدههای هفتم و هشتم، یعنی حمله مغول به ایران، هم چنان از برگزاری این جشن و آیینهای آن در برخی نواحی از جمله فارس و خراسان یاد شده است و آثاری پراکنده از برگزاری آن را تا سدههای یازدهم و سیزدهم هم میتوان بازجست. امروزه برگزاری مفصلاین جشن حتی نزد زردشتیان ایران هم چندان معمول نیست، بااین حال بهمن روز نزد ایشان هم چنان گرامی است و اغلب آنان هنوز سنت پرهیز از گوشت را نگاه داشتهاند
برخی از زردشتیان ایران در روز بهمن هر ماه، و به ویژه در روز بهمنگان سفرهای به نام بهمن امشپاسپند میگسترند و آن را با خوراکیهای گوناگون، از جمله نان و پنیر و پشمک میآرایند.از گزارشهای مربوط به زردشتیان هند میتوان دانست که آنان طی سده گذشته جشن بهمنگان را با شکوه بسیار برگزار میکردهاند و این جشن در کنار فروردینگان از جمله محبوبترین جشنهای آنان بوده است.
سده یا جشن سده
از آیینها و جشنهای کهن ایران است که برگزاری آن به گواهی کتابهای تاریخی و ادبی در دستگاههای حکومتی و پادشاهی ایران و همچنین نزد عامه مردم ایران زمین رواج داشته است. زمان برگزاری جشن سده، دهم بهمنماه است. برگزاری این جشن و آیین که آثار آن هنوز هم به صورت های پراکنده در برخی از شهرهای ایران مانده است، امروزه در کرمان به نام سدهسوزی و با شرکت عمومی مردم برگزار میشود. منشاء این جشن را به هوشنگ پادشاه افسانهای ایران زمین نسبت میدهند.
هوشنگ- پادشاه پیشدادی- که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت و… را به او نسبت میدهند، روزی در دامنه کوه ماری سیاه رنگ دید، سنگی برگرفت و به سوی مار انداخت، مار فرار کرد و آن سنگ به کوه برخورد و جرقهای زد و آتش پدیدار شد.(روح الامینی ۱۳۷۶: ۴۴).
مناسبت سده نزد ایرانیان:
زمستان در زمانهای گذشته و قدیمی و بهخصوص در دوران باستان در کشور ایران به دو بخش «زمستان بزرگ» و «زمستان کوچک» تقسیم میشد. زمستان بزرگ از آغاز آبان تا پایان بهمن ماه و مدت آن ۱۲۰ روز محاسبه میشد و زمستان کوچک از آغاز اسفند تا ششم فروردینماه به تقویم ایرانی ادامه مییافت و ششم فروردینماه آغاز سال بود و نوروز نامیده میشد.
صدمین روز زمستان بزرگ برابر با دهم بهمنماه را ایرانیان «سده» یا «سدگ» (۱۰۰ روز) میگفتند. در این روز آتش میافروختند زیرا اعتقاد داشتند که سرما به اوج خود رسیده و برای مبارزه با دیو سرما و این پدیده اهریمنی که به کشت و زرع و حیوانات و دامهایشان صدمه و زیان میرساند، جشنی بزرگ با افروختن آتش برپا میکردند. آتش که از نظر ایرانیان جلوهگاه و نشانه اورمزد (اهورامزدا) بود، باعث دور شدن نیروهای اهریمنی میگردید.
برپایی آتش در اشکال مختلف چه در زمینهای کشاورزی به صورت انبوه و بزرگ و چه در پشتبامها و یا در کوچهها صورت میپذیرفت. میگویند یکی دیگر از طرق برپایی آتش، چرب کردن بدن تعدادی پرنده و آتش زدن آنها و رها کردنشان در آسمان بوده است.
اما اینکه جشن سده از چه زمانی در کشورمان برپا میگردیده و این جشن، یک جشن ملی یا جشن مذهبی بوده سؤالاتی است که در مطالب آتیالذکر بدانها پاسخ خواهیم داد.
از جشن سده در تاریخ و در دین و اسطورههای قبل از اسلام بحثی نشده است، ولی به گواهی منابع فراوانی اعم از کتابهای تاریخی و ادبی، حداقل تا دوره صفویه جشن سده در دهم بهمنماه هر سال به صورت منظم در کشور ما و کشورهای فارسیزبان برگزار میشده است.
برگزاری این جشن پس از دوران صفویه شکل مرتب و همیشگی خود را از دست داده و به صورت پراکنده در برخی از شهرهای ایران مانند کرمان، بعضی از شهرهای استانهای مازندران و گرگان و همچنین تعدادی از شهرهای استانهای سمنان و خراسان ادامه یافته است.
واژه سده و وجه تسمیه آن:
شاید مهمترین عامل توجه نویسندگان و دانشمندان به جشن سده و یا حتی نام سده پی بردن به چرایی برگزاری این جشن باشد. تعدادی از پژوهشگران نام سده را برگرفته از واژه «صد» میدانند.
ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در این رابطه چنین میگوید: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر پسر بابکان است، و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبهای میان سده و آخر سال را جداگانه بشمارند، عدد صد به دست میآید. برخی گویند سبب این است که در این روز، زادگان کیومرث، پدر نخستین،درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند».
برخی از محققین بر این عقیده هستند که در این روز فرزندان «مشی» و «مشیانه»به صد رسیدند، و نیز آمده: «شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید».
نظر دیگر اینکه سده معرف صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، تقویمی که سال را به دو فصل تابستان هفت ماهه (فروردین تا پایان مهر)، و زمستان پنج ماهه (آبان تا پایان اسفند) تقسیم کرده است. عدهای دیگر نیز گفتهاند که این تسمیه به مناسبت صد روز مانده به آغاز رویش و ارتفاع یافتن ساقههای غلات در زمینهای کشت شده کشاورزان بوده است.
به هر صورت هرچند که تعداد معتقدان نسبت دادن سده به عدد صد نسبت به سایر صاحبان نظریههای گوناگون بیشتر است و در اکثر کتب و مقالات و نوشتههای کهن، این وجه تسمیه را ارجح دانستهاند ولی نظریه استاد مهرداد بهار دانشمند معاصر ایرانی منطقیتر و دلنشینتر به نظر میرسد.
زندهیاد استاد مهرداد بهار معتقد است که: «میتوان این عید را که چهل روز بعد از آغاز زمستان برپا میدارند، جشنی خورشیدی دانست. خورشید اوج گرفتن خویش را از آغاز زمستان شروع میکند، تا در اول تابستان به اوج خویش برسد.
زمستان کودکی، بهار جوانی، تابستان کمال و پاییز پیری اوست. در آغاز زمستان، در شب یلدا، که از نظر ریشه با تولد مربوط است، کودکی را از نو آغاز میکند، یا بهتر است بگوییم «تولدی دیگر» مییابد.
بنا به آدابی که در سرزمین ما وجود داشته است، بچه را تا چهل روز به کسی نشان نمیدادند، و سپس جشنی میگرفتند و بچه را به همه نشان میدادند. در شب چهلم از آغاز زمستان برای خورشید نو پا «جشن سده» میگرفتند.
واژه سده از ریشه Sandبه معنای به نظر رسیدن و ظاهر شدن است. بنابراین، جشن سده، جشن ظاهر شدن و به نظر آمدن خورشید است. در شب سده، آتشها می افروزند و آیینها برپا میدارند تا فردا خورشید با قدرت ظاهر شود. پس میتوانیم بگوییم سده در واقع چلّه خورشید است و این موضوع جنبه تقویمی دارد. چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را میبینیم که مربوط به سده است. اما توجیه آن با عدد «صد» اشتقاقی عامیانه است، چنانکه پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز را «سده» فرض کردهاند.
به گمان من، سده از ریشه «Sand» اوستایی است به معنی «ظاهر شدن». خورشید پس از چهل روز ظاهر میشود. عدد چهل نیز در فرهنگ ایران تقدس دارد.
هنوز پس از مرگ عزیزان، چلّه میگیرند. یا در قدیم، بنا به باور عامه، کودک را پس از چهل روز در برابر انظار ظاهر میکردند
واژه سده «Sadā» (اسم مؤنث) هم به معنی پیدایی و آشکار شدن است و در فارسی باستان «Sadok» و در فارسی میانه «Sadag» تلفظ میشده و واژه عربی «سذق» و «نوسذق»از آن گرفته شده است.
پیشینه اسطورهای پیدایش آیین و جشن سده:
در یکی از داستانهایی که درباره جشن سده آمده است، برگزاری این جشن به پیدایش آتش نسبت داده شده است.
حکیم فردوسی، حماسهسرای بزرگ و زندهکننده تاریخ حماسی و فرهنگ اساطیری کشورمان در شاهنامه خود چنین آورده است که: هوشنگ پادشاه پیشدادی که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت، دوختن و پوشیدن لباس، ساختن مسکن و … را به او نسبت میدهند، روزی در دامنه کوهی، ماری «سیهرنگ، تیرهتن و تیزتاز» را دید. سنگی برگرفت و به سوی مار انداخت. مار فرار کرد و آن سنگ بر سنگ کوه خورد، جرقهای زده و آتش پدیدار شد:
فروغی پدید آمـــد از هر دو ســنگ دل سنگ گشت از فـروغ آذرنگ
نشـــد مار کشـــــته ولیــــکن ز راز پدید آمـــد آتش از آن سنگ باز
شب آمد برافـروخت آتش چــــو کوه همان شـــاه در گردِ او با گــروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد «سده» نام آن جشن فرخنده کرد
در نوروزنامه در مورد برگزاری جشن سده چنین آمده است :
«افریدون همان روز که ضحاک را بگرفت و ملک بر وی راست گشت، جشن سده بنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک برسته بودند، پسندیدند، و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای آورند».
جشن سده و آیین زردشتی :
در قرن حاضر، برگزاری جشن سده بیشتر در گردهمایی زردشتیان انجام میپذیرد. علیرغم اینکه جشن سده یکی از اعیاد مهم ایران باستان بوده، اما در هیچکدام از منابع دوره ساسانیان (که آیین زردشت در اوج شکوفایی خود قرار داشته) و حتی در متون پهلوی هیچ اشارهای راجع به سده وجود ندارد.
نظر به اینکه در قرن حاضر اطلاعات و آگاهی ما نسبت به موضوعات تاریخی و مذهبی دوران باستان با توجه به سعی و تلاش دانشمندان مختلف از جمله مورخین، باستانشناسان، جامعهشناسان، زبانشناسان و … تا حد قابل ملاحظهای افزایش یافته است، بنابراین میتوانیم با اطمینان اعلام نماییم که درباره این جشن هیچ اشارهای در متون کهن زردشتی نشده و از برگزاری آن در آتشکدهها و دخالت مؤبدان یا بزرگان مذهبی آیین زردشت، در این جشن نیز هیچ سابقهای به دست نیامده است.
سنتهای سده بسیار کهن است ولی این جشن، جشنی زردشتی نمیباشد. هرچند امروزه زردشتیان آن را از خویش میدانند و در اجرای آن همگی آنها چه بزرگان مذهبی و چه پیروان ساده آنها شرکتی فعال دارند و خیال میکنند که این جشن، جشنی متعلق به زردشتیان میباشد ولی جالب است که بدانیم علیرغم اینکه دین زردشتی جشن مهرگان و نوروز را میپذیرد، ولی محتملاً جشن سده را چون جادویی میانگاشته، وارد دین نکرده است.
دلیل نپذیرفتن این جشن را نیز میتوان اینگونه توضیح داد که در کتاب «آیینه آیین مزدیسنی»، در مبحث جشنها، از سده و مهرگان سخنی به میان نیامده است و در کتاب «مراسم مذهبی و آیین زردشتیان» جشن سده و نوروز در شمار جشنهای متفرقه معرفی شده است.
در مورد اینکه چرا آیین زردشت مراسم جشن سده را یک حرکت جادویی میداند، لازم به توضیح است که آتش برپا کردن از سوی برگزارکنندگان جشن سده در واقع جادویی است برای بازگشت خورشید و گرم کردن جهان.
در این هنگام است که چلّه کوچک تمام میشود. سردترین ایام سال، چهل روز چلّه کوچک است. پس از چلّه کوچک مردم معتقد بودند که زمین نفس میکشد. در چلّه بزرگ از سرما کاسته میگردد و درست در اینجاست که جادوی بالا آمدن گرمای خورشید را میبینیم.
آتش روشن کردن، پرندگان را آتش زدن و توی هوا ول کردن، اینها همه برای تسریع کردن حرکت خورشید بوده است، بنابراین نوعی حرکت جادویی شمرده میشود.
اما اینکه چرا برخی از مسلمانان و نیز زردشتیان، جشن سده را از مناسک و آیینهای دینی زردشتیان دانستهاند، میتواند به این علت باشد که احترام به آتش و کوشش در پاکیزه داشتن و نیالودن آن در همه کتابهای دینی زردشتیان سفارش شده است.
آتش در اوستا دارای حرمت زیادی بوده و نیز زردشتیان در مراسم مذهبی خود در آتشکدهها، رو به آتش مقدس نیایش میکنند. در نهایت در ادبیات و فرهنگ ایرانیان معمولاً «آتش» و «زردشتی» به هم پیوسته میباشند.
با این همه شاید نیازی به گفتن این واقعیت نباشد که وارث حقیقی جشن سده (جشن پیدایش آتش) و نیز جشنهای نوروز و مهرگان، همه ایرانیان هستند. این جشنها میراثی میباشند که از نظر زمانی، پیشینهاش از دیانتهای اسلام، مسیحیت، یهودیت و زردشتی فراتر میرود. میراثی که حتی به بسیاری از کشورهای همسایه ایران نیز راه یافته است.
برگزاری جشن سده در گذر زمان :
سابقه برگزاری جشن سده را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
- پیش از اسلام: از ادبیات پیش از اسلام سندی که گواه بر برگزاری جشن سده باشد چیزی در دست نیست، فردوسی این برگزاری را از زمان هوشنگ میداند (ز هوشنگ ماند این سده یادگار)، ابوریحان بیرونی و صاحب نوروزنامه برگزاری آن را به فریدون نسبت میدهند. همچنین رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است. ولی در هیچیک از اسناد به شیوه برگزاری جشن اشاره نشده است.
- بعد از اسلام: مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و دیگران از شیوه برگزاری جشن سده، در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیار (و داستان مردآویج که در پایان روزی که جشن سده باشکوهی ترتیب داده بود، به دست مخالفان خود کشته شد) و تا دوره مغول بسیار نوشتهاند.
- در عصر حاضر: از دوران صفویه و پس از آن، سند و نوشتهای که از برگزاری جشن سده در دستگاههای رسمی و حکومتی حکایت کند در دست نیست. ولی برگزاری پراکنده سده و سدهسوزی در برخی شهرها و آبادیها دیده میشود که بیگمان از کهنترین زمانها تاکنون باقی مانده است.
تا آنجا که میدانیم، در مازندران، گیلان، خراسان، کردستان، لرستان، سیستان و بلوچستان، روستاییان، کشاورزان، چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز، نیمه، یا پایان زمستان) روی پشتبام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه و یا کنار چراگاه و کشتزارها، آتشی افروخته و بنابر سنت کهن، پیرامون آن گرد میآیند؛ بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.
در کرمان و برخی شهرهای آن استان، جشن سده یا به گفته کرمانیها سدهسوزی برگزار میشود، در بین چادرنشینان بافت و سیرجان سدهسوزی چوپانی برگزار میشود. و نیز در آبادی بلوک از دهستان اسماعیلی شهرستان جیرفت که یکی از منزلهای ایل راه سلیمانیها است، شب دهم بهمن آتش بزرگی به نام آتش سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده باغها به نشان چهل روز «چله کوچک» در میدان ده، برمیافروزند و از روی آن میپرند و میخوانند: سده، سده دهقانی/ چهل کُنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی.»
جمع آوری ، تألیف و تدوین : دکتر امیرحمدالله صادقی نیا، شرق شناس– کارشناس امور فرهنگی و هنری
. مختصر البلدان، ترجمه ح. مسعود، صص ۱۰۰-۱۰۱
. رضی، هاشم، جشن های ایران باستان، ص ۳۲۸
. لغت نامه دهخدا، جلد دوم، ص ۳۰۸
. فرهنگ فارسی دکتر معین، جلد اول
. رضی، هاشم، جشن های ایران باستان
. رضی، هاشم، جشن های ایران باستان
. ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۳۵۰؛ التفهیم، تصحیح جلالالدین همایی، نشر انجمن آثار ملی، ۱۳۵۷، ص ۲۵۷.
. مشی و مشیانه نخستین جفت بشر در فرهنگ اساطیری ایران باستان هستند.
. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک بن محمود، زینالاخبار، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: نشر دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ص ۵۲۵.
. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ص ۱۹۶، ۳۵۴.
. «نوسذق» معرب «نوسده»، نام پنجمین روز بهمن که با مراسمی به پیشواز سده میرفتند.
. به شاهنامه فردوسی، چاپ امیرکبیر (شاهنامه ژول مول)، ۱۳۶۳، جلد اول، ص ۱۹ مراجعه شود.
. نوروزنامه، منسوب به عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری.
. کتابهای آیینه آیین مزدیسنی و مراسم مذهبی و آیین زردشتیان.
منبع: http://www.stockholm.icro.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=436&pageid=34823&newsview=671611 > > > >