درس‎گفتار حقیقت و روش گادامر از دکتر سیدمحمدرضا بهشتی

 

این سخنرانی ها را از اینجا گوش کنید:

درسگفتار اول

درسگفتار دوم

درسگفتار سوم

درسگفتار چهارم

درسگفتار پنجم

درسگفتار ششم

 

دکتر بهشتی معتقد است گادامر پس از تفکیک بین روش علوم طبیعی و علوم انسانی، در تبیین مسائلشان به این اعتقاد می‌رسد که در هر دو این علوم، ما به یک بیماری روش‌مندی دچار شده‌ایم که خود تحت تاثیر اسطوره‌ی روش‌مندی دکارت است. حرف گادامر این است که حقیقت‌هایی می‌توانیم داشته باشیم که الزاما روش‌مند نیستند. او در کتاب «حقیقت و روش» به یک معنا می‌گوید حقیقت بله، ولی روش الزاماَ نه، و در چنین بستری بحث هرمنوتیک را طرح می‌کند.

از نظر گادامر شلایرماخر و نویسندگان مشابه او پیرو هرمنوتیک رمانیتک هستند که خود این اظهارنظر معلوم نیست چندان صحیح باشد، چون دغدغه‌ی رمانتیسم، بیان احساس است و به سادگی با هرمنوتیک مورد نظر قابل جمع نیست.

گادامر به دنبال طرح این نظر به جست‌وجوی مواردی از ادراک حقیقت می‌پردازد که در چارچوب هیچ‌یک از روش‌های مذکور قابل حصول نیستند. او به سراغ خطابه و هنر می‌رود و در هنر، نگاه جزء‌نگری می‌یابد که متعلق دریافت شناسایی در آن، یک امر واحد بی‌بدیل است و می‌توان گفت علوم انسانی هم در موضوع شناسایی خود با فردی روبه‌رو می‌شوند که واحد و بی‌بدیل است.

درست است که اصل فهم هرمنوتیک را باید به هایدگر برگرداند، اما او هیچ‌وقت از این تعبیر استفاده نکرد. در کتاب «وجود و زمان» او موارد محدودی از طرح این بحث دیده می‌شود، اما بحث محوری او هرمنوتیک به معنای مورد نظر گادامر، نیست.

 

در دوره‌ای اول، او به دنبال تفسیر واقعیت زندگی انسانی است. سپس در وجود و زمان و در دوره‌ی متاخر به هرمنوتیک مابعدالطبیعه و بیان انتقاداتش از مسیری که مابعدالطبیعه تاکنون طی کرده، می‌پردازد. آن‌جا که هایدگر بحث «دازاین» را مطرح می‌کند، مقصودش از هر منوتیک، تغییر حیات واقعی است که «دازاین» در آن حضور دارد. محل وجود بر واقعیت، نه از نوع «ذوهو»، بلکه از نوع «هوهو»ست. او معتقد است واقع بودن، چیزی نیست که آن‌را بخواهیم پشت سر بگذاریم؛ همواره در آن هستیم. اساسا ما تفسیری از این وجود هستیم و عالمی که برای خودمان برساخته‌ایم، عین همان «دازاین» است؛ من عین تفسیرم. او ادامه داد: برای نشان دادن این مسأله، ‌هایدگر از تفاسیر غیراصیل وجود لایه‌برداری می‌کند تا به ما بگوید تنها یافت تفسیر ما از خودمان است که اصیل است. اما در مرحله‌ی سوم هایدگر مشاهده می‌کند که مابعدالطبیعه چگونه از موضوع اصلی خود، یعنی وجود به سمت بررسی موجود منحرف شده و در این رابطه از تعریف ارسطویی مابعدالطبیعه انتقاد می‌کند. تلاش او بر این است که انحطاط تاریخی مابعدالطبیعه را نشان دهد. (… برگرفته از ایسنا https://www.isna.ir/news/8502-13678/)

 

منبع: صدانت https://3danet.ir/ > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *