زیبایی شناسی افلاطون
ووادیسواف تاتارکیویچ
ترجمه سیدجواد فندرسکی
بخش اول
افلاطون بی شک فیلسوفی بس تاثیر گذار در زمینه زیبایی شناسی بوده است. این مسئله را می توان از خلال رسائل او دریافت، مطالبی که از او درباره زیبایی شناسی موجود است، از آراء فیلسوفی پرده برمی دارد که مفاهیم زیبایی شناسی را وارد نظام فلسفی خویش کرده و محصولی دگرگون ارائه نموده است. محصولی که بخش اعظم آن با توجه به مفهوم مُثُل قابل تجزیه و تحلیل است. در پاره اول این مقاله که بخشی از کتاب گرانقدر “تاریخ زیبایی شناسی”، نوشته ووادیسواف تاتارکیویچ می باشد، ۹ مورد از مطالب مربوط به افلاطون به بحث گذارده می شود و در پاره دوم که در شماره بعد به چاپ خواهد رسید، ۵ مطلب دیگر نیز مورد بحث قرار خواهد گرفت.
۱. نوشته ها و مطالب افلاطون درباره زیبایی شناسی
چللر (Zeller)، مورخ مشهور فلسفه یونان، درباره افلاطون (پیش از میلاد ۳۴۷- ۴۲۷) فیلسوف بزرگ آتنی در دوره کلاسیک گفت که او به زیبایی شناسی نپرداخته است؛ و نظریه هنر جایگاهی در تأملات او ندارد. باری این سخن درست است، اما تا این حد که بتوانیم بگوئیم اسلاف و معاصران او هم به زیبایی شناسی نپرداخته اند. به عبارت دیگر، افلاطون تدوین و تالیفی نظام مند از مسائل و اصول زیبایی شناختی ارائه نداد، ولی با این همه در نوشته هایش با تمام مسائل زیبایی شناختی درگیر بود. علائق، توانائیها و اندیشه های بکر او در حوزه زیبایی شناسی گستره وسیعی را شامل می شد. او بارها و بارها به مسائل زیبایی و هنر رجوع کرد، بویژه در دو رساله مفصلش، جمهوری (Republic) و قوانین (Laws)، او در سیمپوزیوم (Symposium) نظریه ایدئالیستی زیبایی و در ایون (lon) نظریه روح باور زیبایی را مطرح نمود؛ و در فیلبوس (Philebus) تجربه زیبایی شناختی را تحلیل نمود. افلاطون در هیپیاس بزرگ (Hippias Major) که اعتبار ش بطور ناعادلانه ای مورد تردید قرار گرفته است دشواری های تعریف زیبایی را آشکار نمود.
فیلسوفی جامع الاطراف تر از افلاطون هرگز وجود نداشته است: او زیبایی شناس، متافیزیسین، منطق دان و استاد اخلاق بود، در اندیشه او مسائل زیبایی شناختی با مسائل دیگر و به ویژه با متافیزیک و اخلاق در هم تنیده بودند. نظریه های متافیزیکی و اخلاقی اش بر نظریه های زیبایی شناختی او تاثیر گذاشت. نظریه ایدئالیستی او در رابطه با وجود و نظریه پیشینی او در خصوص معرفت و شناخت در تلقی او از مفهوم زیبایی انعکاس یافت، در حالی که نظریه روح باورش از انسان و نظریه اخلاق گرایش از زندگی، بر تلقی او از مفهوم هنر تاثیر گذاشت. در دیدگاه های او برای اولین بار مفهوم زیبایی و هنر به درون یک نظام فلسفی بزرگ کشیده می شد. این نظام، نظامی ایدئالیستې، روح باور و اخلاق گرا بود. فهم زیبایی شناسی افلاطون تنها زمانی میسر است که آن را در ارتباط با نظریه های مُثُل، روح و دیدگاه های ایدئالیستی او مورد بررسی قرار دهیم. اما جدا از نظام اندیشه او، آثار افلاطون برخی از ملاحظات و تأملات را در باره زیبایی شناسی شامل می شود، گر چه این تاملات عمدتا در شکل اشارات، تلخیصات، کنایات و تشبیهات می باشند. آثار افلاطون در طول نیم قرن به وجود آمدند و او در مسیر تلاش و جستجوی مستمر برای یافتن راه حل های بهتر چندین بار دیدگاهش را تغییر داد. اندیشه های زیبایی شناختی او دچار این تغییرات و نوسانات بود و او را به فهم و درکی متفاوت از هنر کشاند. با این همه، وجود ویژگی های تکرار شونده در اندیشه او این امکان را میسر می سازد که زیبایی شناسی افلاطون را به عنوان یک کل واحد بدانیم.
ادامه مطلب > > > >