عوامل تفرقه در ایران و پشت پرده موانع اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی
دکتر ناصر فکوهی
«نوپانایرانیستها» تحت عنوان دفاع از زبان فارسی و فرهنگ ایران در پی احیای ایدههای نژادپرستانه، ضدفرهنگی و سلطهجویانه رضا خانی هستند.
«از خودبیگانگان قومی» همراه با «نوپانایرانیستها» از سیاستهای استعماری و قدرتهای بیرونی دفاع میکنند.
مانع اصلی اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی پس از جنگ، زایش نوعی پانایرانیسم جدید است. واقعیت قضیه، پانایرانیستها گرایشی هستند که از لحاظ سیاسی در ایران کمتر، اما در جهان بسیار شناخته شدهاند. این گروه همان راست افراطی نوفاشیست است که امروزه در آمریکا اما بهویژه در اروپا در احزاب راست افراطی، اسلامهراسی را تبلیغ می کند. متاسفانه در ایران این گروهها توانستهاند در برخی از نهادها و بهویژه در بسیاری از رسانهها، با عنوان دفاع از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی راه یافته و بههمین عنوان ایدههای خود را گسترش دهند و همین گروه هستند که در سالهای آخر بیشترین تلاش را برای جلوگیری از اجرای اصل ۱۵ داشتهاند و گروهی از مسوولان دولتی را نیز قانع کردهاند که باید این اصل را بهفراموشی سپرد…!
وقتی این گروه از «ایران بزرگ»، از «ایران فرهنگی» و از اهمیت زبان فارسی سخن بهمیان میآورند، در واقع بههیچیک از این شعارها باور ندارند، بلکه از آنها بهمثابه ابزاری استفاده میکنند تا از ایدههای هژمونیک خود که بر برتری نژادی و باستانگرایی پهلوی اول، متمرکز است دفاع کنند.
فرصتطلبان نوپانایرانیست که در انتظار هر بهانهای هستند که بهرویاهای باستانگرایی دوران رژیم گذشته برگردند، امروز زمامدار ماجرا شدهاند و با انطباق دادن مباحث نژادپرستانه و ضدفرهنگی و سلطهجویانه خود با ادعای دفاع از ایران و ایرانی بودن، تلاش میکنند همان تزهای ملیگرایی افراطی اروپایی را بهصورتی دیگر در اینجا پیاده کنند.
پیوند خوردن این افراد با فساد اقتصادی از یک سو و با نولیبرالیسم بازار از طرف دیگر معجون خطرناکی را ساخته است که بهشدت تمام دستاوردهای دهها سال مبارزه مردم ایران برای رسیدن بهآزادی و استقلال و عدالت را تهدید میکند.
افزون بر این، باید گروه «از خودبیگانگان قومی» را نیز اضافه کنیم، یعنی کسانی که هویت و زبان و قومیت محلی خود را نفی میکنند و شاید بتوان بهآنها «پانایرانیستهای قومی» لقب داد؛ کسانی که ادعایشان آن است که چون خود ترک یا کرد یا … هستند حق دارند زبان و هویت و فرهنگ میلیونها ترک و کرد و … را نفی کنند و تصور میکنند که تعلق بهیک فرهنگ حق ویژهای بهکسی میدهد که آن فرهنگ را نفی کند یا از میان بردارد!
این گروهها هم با سر نهادن بهتزهای ملیگراییِ افراطیِ نژادپرستانه، نه از ایرانی و ایرانی بودن، بلکه از تبعیت از سیاستهای استعماری و قدرتهای بیرونی دفاع میکنند که هدفشان باز گرداندن ایران بهموقعیتی تحت سلطه است که در آرمان آنها یعنی دوران رضا خانی، ما ظاهرا در اوج آن بودهایم.
وقتی که روشنفکران و دانشگاهیان ما از مقابله با پانترکیسم یا مبارزه با سلفیسم و … دفاع میکنند، آیا واقعا هدفشان مبارزه با ایدئولوژیهای نژادپرستانه است؟
بهگمان من نه؛ زیرا در برابر این ایدئولوژیها، ایدئولوژیهای نژادپرستانه دیگری از همان جنس را مطرح میکنند.
پانایرانیسمِ جدیدِ ایران که چند سالی است آغاز شده است، تفاوت ماهوی با پانایرانیسم رضا خانی و آنچه در دوره ملی شدن نهضت نفت در نزد احزاب لومپنی چون سومکا میدیدیم ندارد. تنها تفاوتش نوعی فرصتطلبی سیاسی است که تلاش دارد با یک فشار بزرگ بهاصطلاح فکری شعارهای نژادپرستانه خود را در قالب قوانین ایران عرضه کند و آنها را به «ایراندوستی» و دفاع از «منافع ملی» بچسباند.
بهنظر من، «ایراندوستانی» از این دست، تفاوت چندانی با سلفیستها و شاهزادگان عرب که ادعای مبارزه با آنها را دارند، ندارند و در نهایت در خدمت قدرتهای بزرگ هستند که با دامن زدن بهاین اختلافات در منطقه، در پی ایجاد ضمانتی برای فروش سلاحهای خود، توجیه و حفظ رژیم آپارتایدی اسرائیل [رژیم صهیونیستی] و انرژی ارزان هستند.
منبع: