دکتر اکبر مجدالدین

نوربرت الیاس با تأکید بر ضرورت توجه به نسبی بودن تأثیر عوامل مختلف در صورت بندی ها و فرآیندهای اجتماعی و نیز توجه به صیرورت تاریخی آن ها، پایه های “جامعه شناسی آرایشی” یا به تعبیری دیگر از خود او، “جامعه شناسی فرآیند” را مستحکم ساخته است. در واقع هنر اصلی الیاس ایجاد سنتز یا ترکیبی مناسب از آثار کنت، دورکیم و وبر است.

او بر آن است که آدمیان را باید در تعامل و وابستگی متقابل به یکدیگر مورد شناسایی قرار داد. زندگی انسان ها وابسته به آرایش های مختلفی است که روابط آن ها با یکدیگر، آن را شکل می دهد. این آرایش ها مدام در حال تغییرند و در جریان این تغییر، با شیوه های متنوعی نظم پیدا می کنند. بنابراین، برای شناخت صحیح و دقیق رویدادهای اجتماعی باید فرآیند و ماهیت آرایش های موجود را به خوبی درک کنیم.

او زندگی اجتماعی را به یک بازی تشبیه می کند که هر یک از حرکت های بازی کنان فقط با شناخت آرایش تیمی و حرکت های قبلی امکان پذیر خواهد بود.

پس مفهوم آرایش ناظر بر شبکه های متداخل و به هم پیوسته ای است که کنش افراد را به یکدیگر می پیوندد و آنان را هم به انجام کارهایی قادر می سازد و هم از آنجام کارهایی باز می دارد.

حتی گروه های متخاصم نیز با یکدیگر روابط و در نتیجه بر یکدیگر تأثیرات متقابلی دارند. محور این آرایش های متغیر، نوعی تعادل قدرت متحرک است که گاه به این سو گاه به آن سو می رود. قدرت عامل توانایی بخش و در عین حال، محدود کننده ای است که بر روابط انسانی حاکم است. به نظر می رسد که آشنایی با مبانی، ساختار و ساز و کارهای جامعه شناسی آرایشی گذشته از جنبه ی نظری آن، می تواند ما را در شناخت ماهیت آرایش های اجتماعی موجود و تحولات گوناگون و پرشتاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه سال های اخیر به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز آینده، مدد دهد.

 

ادامه مطلب

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *