تحلیل گفتمان فیلمهای سیاسی-اجتماعی:

نگاهی به «پارتی» سامان مقدم

سید علی اصغر سلطانی

 

تنها از طریق بررسی این نظام های گفتمانی کلان است که می توان به درک درستی از هر اثر هنری دست یافت. بررسی نشانه شناختی هنر به طور عام و سینما به طور خاص اگرچه راهگشاست و زوایای تاریکی از کارکرد نشانه ها را به ما نشان می دهد ولی همچنان در سطح توصیف صرف باقی می ماند؛ ولی به کمک نظریه گفتمان لاکلا و موف می توان به این توصیفها جهت داد و به تببینهای عمیق دست یافت. این نظریه به ما نشان می دهد که چگونه نظام های نشانه ای مختلفی که در فیلم به کار گرفته می شوند مانند: لباس و گریم، موسیقی، زوایای مختلف تصویربرداری، دیالوگها و هر آنچه که در فیلم موجودند با هم به صورت منسجمی گره می خورند و یک صدا در خدمت یک نظام معنایی نشانه ای کلان در می آیند. در حقیت، نشانه های موجود در فیلم تحت تأثیر نظامهای نشانه ایی هستند که حاکم بر جامعه ای است که فیلم در آن ساخته شده است.

از این روست که هر پدیده اجتماعی از جمله فیلم، رسانه های جمعی، متون درسی، جنبشهای اجتماعی، نهادهای تولید علم و غیره را با بهره گیری از این نظریه به طور یکدست و یکجا می توان تحلیل کرد. همه موارد فوق عرصه هایی هستند که در آنها گفتمان ها به تولید معنا می پردازند و برای دستیابی به هژمونی سعی می کنند ساختار نظام معنایی گفتمان رقیب خود را بشکنند و آنها را به حاشیه برانند. براساس این نظریه، متن از هر نوعی که باشد، در دایره مغناطیسی قدرت متولد می شود. هیچ سوژه ای، هیچ نهادی و هیچ متنی نمی تواند از چنگال قدرت رهایی یابد. همه پدیده های اجتماعی، گفتمانی بوده و نمودی از منازعات معنایی میان گفتمان ها هستند. به این ترتیب است که می توان یک فیلم سیاسی – اجتماعی را در بافت های وسیع تر اجتماعی قرار داد و نشان داد که فیلم ها برای تولید و برجسته ساختن چه معنایی و برای به حاشیه راندن با چه معنایی تولید شده اند.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *