جایگاه ادبیات غنایی در نزد برتولت برشت
دکتر محمدحسین حدادی
دکتر ایران حسین سرکار حسنخان
برشت در ادبیات غنایی خود در ارتباط با اوضـاع سیاسـی، اقتصـادی و اجتمـاعی زمـان اشـعاری می سراید که هم بیانگر تفکر وی در تئاتر روایـی اسـت و هـم خواننـده را بـه چـالش بـا مسـایل روز وامی دارد. این سیر تفکر برشت در ادبیات غنایی که در این مقاله به بحث و بررسی گـزارده مـی شـود، گویای آن است که اشعار اولیۀ برشت، بیانگر گرایش های نیهیلیستی، آنارشیستی و اکسپرسیونیستی و به سخریه گرفتن شیوه زندگی بورژوازی است که این نمودها از ویژگی های نمایشنامه های آغازین اوست. اشعار برشت در اواسط دهه سی گرایشی مارکسیستی می یابد که در آنها بـه بعـد عقیـدتی وی، یعنـی تعمیق دیدگاه های مارکسیستی، توجه خاصی نشان داده شـده اسـت.
برشـت در دوران هجـرت، بـرای مبارزه با حاکمیت فاشیستی شیوه جدیدی در ادبیات غنایی خود دنبال کرد و بر خلاف اشعار اولیه کـه مبتنی بر شعر سنتی، دارای فرم ثابت و اوزان شعری بودند، از شعر بدون قافیه و ریـتم بـی قاعـده سـود جست، چرا که معتقد بود، چنین اشعاری برای مسایل سیاسـی، اجتمـاعی و اقتصـادی روز مناسـبترند. گرچه اولین اشعار پس از جنگ جهانی دوم نیز بیانگر تفکرات سیاسی برشت بودند، اما در اواخر عمـر هنری برشت، عشق نیز تا حدودی جای پایی در ادبیات غنایی وی باز کرد.
ادامه مطلب > > > >