زوال مسأله ی تحدید
لَری لَودِن
دکتر حسن میانداری حسین
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که ارزش زیادی برای علم قائل است. “متخصصانِ” علم در بسیاری از مؤسسات، از دادگاه های قانونی تا راهروهای قدرت، نقش ممتازی ایفا می کنند. حتی، بسیاری از ما می کوشیم تا عقایدمان درباره ی جهان طبیعی را بر اساس تصویر “علمی” شکل دهیم.
اگر دانشمندان بگویند که قاره ها حرکت می کنند، یا این که جهان هستی بیلیون ها سال عمر دارد، حتی اگر ادعایشان خلاف شهود و نامعقول به نظر آید، ما عموماً سخنانشان را قبول می کنیم. به همین اندازه نیز، اگر دانشمندان مواردی را نفی نمایند و به عنوان مثال، بگویند که ولیکوفسکی آدم عجیب و غریبی بود، داستان خلقت در کتاب مقدس نامعقول است، بشقاب پرنده وجود ندارد و یا طب سوزنی مؤثر نیست، میل داریم که این ادعاها را بپذیریم و آن را نظر خود بدانیم و برای کسانی که آنان طردشان می کنند، مجازات و محکومیت اجتماعی که شایسته شیادان، شارلاتان ها و کلاه بردارهاست، قائل شویم.
به طور خلاصه، حیات فکری، اجتماعی و سیاسی ما در بسیاری جهات مبتنی بر این فرض است که می توانیم فرق بین علم و علم ساختگی را درک کنیم (یا اگر خود ما نتوانیم این تفاوت را توضیح دهیم، کسی که به او در این زمینه اعتماد داریم خواهد توانست).
> > > >