شناخت ساز ایرانی و ذائقۀ موسیقایی

مصاحبۀ بهاره بوذری از وبسایت چیستی ها با استاد حسین بهروزی نیا

 

بربت که خاستگاه اصلی آن به تمدن ایلامی (۴۲۰۰ سال پیش) باز می گردد، یکی از قدیمی‌ترین سازهای ایرانی است که در دوره ساسانیان بسیار رواج داشته ولی به تدریج خصوصا در سیصد سال اخیر به فراموشی سپرده شده بود و در کشورهای عربی با نام عود نواخته می‌شد؛ تا اینکه با تشکیل هنرستان عالی موسیقی در پنجاه سال پیش، استادانی چون اکبر محسنی، یوسف کاموسی و منصور نریمان تلاش کردند با تهیه عود از کشورهای عربی و همنوایی آهنگ‌های پخش شده از رادیوهای عربی، شیوه درست نواختن عود را یاد بگیرند و به این ترتیب، عود در عصر معاصر دوباره در ایران احیا شد. استاد ابراهیم قنبری مهر نیز تلاش کرد که ساختار ساز بربت ایرانی را تا آن‌جا که تصاویر تاریخی به ایشان اجازه می‌داد بازسازی کند. یکی از استادانی که در احیای ساز بربت نقش بزرگی داشته، حسین بهروزی‌نیا است. او سال‌هاست که به صورت تخصصی ساز بربت را بر اساس ردیف‌نوازی آموزش می‌دهد و در ایران و در کشورهای مختلف کنسرت‌های بربت‌نوازی بسیاری را برگزار کرده است. او طی چهل سال فعالیت خود، با ارکسترهای برجسته ایرانی مانند ارکستر مضرابی ایران، گروه عارف، گروه مولانا و با تعدادی از خوانندگان برجسته از جمله محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، پریسا، سیما بینا، علیرضا افتخاری، همایون شجریان و سالار عقیلی همکاری کرده است.

بهروزی‌نیا بربت را به شیوه ایرانی می‌نوازد که این وجه تمایز او با عودنوازان عرب یا ایرانی است که به شیوه عرب‌ها عود می‌نوازند و مصاحبه با او فرصت مغتنمی بود برای پاسداشت زحمات آهنگسازان و نوازندگانی که با وجود همه بی‌مهری‌ها و بی‌توجهی‌ها، تمام عمر خود را به عشق اعتلای موسیقی اصیل ایران صرف کرده‌اند.

 

*لطفا برای شروع بحث، بفرمایید نحوه آشنایی شما با ساز بربت چگونه بود و چه شد که این ساز را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کردید؟

من کلاس چهارم دبستان بودم که وارد هنرستان موسیقی ملی شدم. در آن سال چون سن کمی داشتم، ساز تار را برایم انتخاب کردند و من زیر نظر استادم، مرحوم رضا وهدانی شروع به یادگیری آن ساز کردم و ۷ سال در آن هنرستان این ساز را آموزش دیدم. هنرجوهای هنرستان غیر از دروس عمومی، دروس تخصصی موسیقی هم داشتند وغیر از سازهای تخصصی مجبور بودیم که ساز پیانو را هم یاد بگیریم و در کنار آن باید با سازهای دیگری هم آشنایی پیدا می کردیم.

در آن دوران، هر هنرجویی می توانست سازی را برای آشنایی به عنوان ساز دوم انتخاب کند و یکی، دو سال باید سر کلاس می‌رفت و نمره آن ساز را هم می گرفت. چند ساز در هنرستان به عنوان ساز دوم شناخته می شدند مانند قانون، عود و حتی کمانچه و من به عنوان ساز دوم عود را انتخاب کردم.

آن زمان در هنرستان مرحوم منصور نریمان، این ساز را تدریس می کردند. هنرجویانی که پیش از من و بزرگ‌تر از من بودند سر کلاس ایشان می رفتند و یکی، دو سال این ساز را در حد آشنایی یاد می گرفتند و ساز  تخصصی خودشان را ادامه می دادند. وقتی من سر کلاس استاد نریمان رفتم، هم با تاریخچه ایرانی این ساز آشنا شدم و هم مجذوب شخصیت مهربان ایشان شدم.  از آنجا که می‌گفتند بربت ساز ایرانی بوده ولی ما این ساز را از دست دادیم و عرب ها این ساز را گرفتند و به دنیا معرفی‌ کردند، من تصمیم گرفتم این ساز را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کنم.

 

*آیا عود نام دیگر بربت است و این دو ساز یکی هستند؟

گفته می شود نام ایرانی عودی که  عرب‌ها آن را اجرا می کنند بربت به معنای سینه مرغابی بوده، که از بر و بط تشکیل شده است و البته روایتی هست که می ‌گویند بربت از باربد گرفته شده که نوازنده دوره ساسانی بوده است و این باربد رفته رفته تبدیل به بربت شده است. اما قدیم ‌ترها این ساز نام های مختلفی مانند رود، کَران و… داشته است تا به بربت می رسد. عرب ها خودشان سازی شبیه این ساز داشتند که روی صفحه آن مانند تاری که الآن ما داریم پوست بوده است. زمانی که می بینند ساز ایرانی بربت تماماً از چوب ساخته شده، خودشان هم ساز خودشان را از چوب می سازند و نام آن را العود به معنای چوب می گذارند و از همان زمان، این ساز به اسم العود در جهان عرب جا می افتد و رفته رفته نوازنده های ایرانی که در آن زمان در ایران بودند به کشورهای عربی مهاجرت می کنند و این ساز کم کم در ایران از دست می رود و این ساز به عرب ها معرفی می شود.

البته توسط بسیاری از نوازندگان ایرانی از کشورهای عربی، همانطور که اسلام به اروپا برده می شود، این ساز هم به دنیا و اروپا می رسد و کلمه العود رفته رفته به لعود و لوت تبدیل می شود و اروپایی ها سازی به نام لوت دارند که از العود گرفته شده و به این ترتیب، ما این ساز را کاملاً از دست می دهیم. البته در اسپانیا نوازنده های ایرانی از جمله شخصی به نام زریاب پارسی (۷۸۸- ۸۵۷ میلادی) این ساز را تدریس می کردند که الآن در اسپانیا بسیاری از آموزشگاه های موسیقی به نام زیریاب هستند و حتی جشنواره هایی به نام زِریاب دارند با این سبقه که زریاب پارسی آنجا تدریس کرده و این ساز را معرفی کرده است.

سال‌های سال، ما بربت را در ایران نداشتیم، تا تقریباً ۸۰، ۹۰ سال پیش، تصمیم می گیرند این ساز را به ایران برگردانند، بنابراین، افرادی را به کشورهای عربی می فرستند تا این ساز را یاد بگیرند، وقتی این افراد به ایران برمی گردند،  همان شیوه عربنوازی را ادامه می دهند. در این بین افرادی هم بودند که در گروه ها از این ساز استفاده می کردند، اما تکنیک خیلی بالایی نداشتند. افرادی هم بودند که به صورت تکنوازی این ساز را زده اند مانند مرحوم یوسف کاموسی یا مرحوم اکبر محسنی و مرحوم نریمان. البته افراد دیگری مانند عبدالوهاب شهیدی هم بودند که ایشان قبل از انقلاب با آوازهایی که همراه با نواختن عود می خواندند، این ساز را به خودِ ایرانی ها معرفی کردند، اما بربت هیچوقت در ایران به تکنیک بالایی نرسیده بود که به عنوان ساز اول یک موسیقیدان بتواند مورد استفاده قرار بگیرد.

تا اینکه من وقتی به کلاس آقای نریمان در هنرستان رفتم، تصمیم گرفتم این ساز را به عنوان ساز اول انتخاب کنم و از آن به عنوان ساز تخصصی استفاده کنم که رؤسای هنرستان در آن دوره قبول نمی کردند و می گفتند ما مجوز این کار را نداریم. بنابراین، مجبورشدم که بارها به وزارتخانه بروم، در صورتی که بیش از ۱۴ سال سن نداشتم و در نهایت توانستم مجوز این ساز را از وزارت فرهنگ و هنر آن زمان و رؤسای هنرستان دریافت کنم؛ تا این ساز از این به بعد بتواند به عنوان ساز اول باشد و من در هنرستان موسیقی اولین کسی بودم که مدرک تخصصی این ساز را، پس از پنج سال، دریافت کردم.

 

*با توجه به اینکه در کشور ترکیه هم این ساز وجود دارد، آیا این ساز، بعد از کشورهای عربی به ترکیه هم رفته است؟

خیر، اصلاً همزمان با ایرانِ قدیم، در رم و یونان هم این ساز مورد استفاده قرار می گرفته است. آنها هم این ساز را می زدند و با اسامی مختلف از آن استفاده می کردند. مثلاً الآن در یونان سازی شبیه بربت ما دارند که به آن لاوتا می گویند و یک مقدار از نظر دسته بلندتر از ساز ماست.

 

*آیا عود با بربت عرب ها از لحاظ ظاهری تفاوتی دارند، مثلا ساز عرب ها نقش و نگاری دارد و بربت ایرانی ساده است؟

خیر؛ داشتن یا نداشتن نقش و نگار  مربوط به سلیقه سازنده ساز است، هر سازنده ای طبق سلیقه خودش یکسری ابتکارات دارد. یکی ساده می سازد و یکی تزئیناتی می گذارد، خصوصاً سازهای مصری که در کشورهای عربی استفاده می شود تزئیناتی دارند، اما هر یک از کشورهای عربی هم چه در نوازندگی و چه در ساختن ساز سبک های خودشان را دارند. مثلاً سازی که در ترکیه ساخته می شود، نوع و رنگ صدایش با سازی که در مصر یا عراق ساخته می شود متفاوت است. در سازهای مصری عمدتاً از هنر خاتمکاری روی سطح ساز استفاده می کنند و نوازندگانشان آن نوع صدایی را که از آن ساز در می آید بیشتر می پسندند.

بیست و چند سال پیش بود که من با استادِ سازسازی ایران آقای ابراهیم قنبری مهر آشنا شدم، آنجا دیدم که سازی شبیه بربتی ساخته است که من می زنم، گفتم استاد این چه سازی است؟ ایشان گفت بربت است، گفتم مگر اینکه در دست من هست، بربت نیست؟ گفت اتفاقاً این که دست شماست همان عود عربهاست، گفتم چطور؟ ایشان گفتند که ما از روی نقاشی ها و حکاکی های موجود پی بردیم که بربت ایرانی با عودی که عرب ها می زنند، متفاوت است. هرچند که آن ها از ما گرفتند و نامش را هم تغییر دادند، اما ساختمانش را هم تغییر دادند یعنی کاسه را بزرگتر و دسته را کوتاهتر کردند و حال، سازی که ایشان ساخته بود کاسه کوچکتر و دسته بلندتر داشت. درواقع، نوع قدیمیِ بربت ایران بوده که من از همان روز با همان اندازه که آقای قنبری مهر ساخته بود، سازهایی از ایشان گرفتم و با اندازه بربت قدیمی نوازندگی می کنم.

 

*فرمودید که تکنیک بربت نوازی ایرانی با عربی تفاوت دارد، می شود توضیح بدهید که شیوه ایرانی نوازی به چه نحوی است؟

این بحث بسیار تخصصی است و واقعاً نمی توان توضیح داد، مثل اینکه نمی توان گفت زبان عربی با فارسی چه فرقی دارد؟ ما نقاط مشترک زیادی با موسیقی عربی داریم، اما از نظر کلی نوع موسیقی عربی با موسیقی ایرانی متفاوت است، نه اینکه فقط ایرانی نوازی با عربی نوازی بربت متفاوت است. در مجموع موسیقی ایرانی و عربی با هم تفاوت دارند، هرچند اگر یک اروپایی یا امریکایی موسیقی عرب را بشنوند، ممکن است تشخیص ندهد که ایرانی است یا عربی، یا اگر موسیقی ما را بشنود، ممکن است فکر کند که عربی است.

تشخیص تفاوت نواختن بربت به شیوه عربی یا ایرانی  برای ما که تخصصی تر کار کرده ایم، آسان است. خود شما اگر یک موسیقی عربی را برایتان پخش کنند، در جا تشخیص می دهید که ایرانی نیست و عربی است، طبیعتاً نوازنده عرب ملودی های عربی را اجرا می کند و نوع ملودی ها و مضراب زدنهای خاص خودشان را روی عود انجام می دهند و ما براساس دستگاه های موسیقی ایرانی اجرا می کنیم که درواقع نوعی ایرانی نوازی است که بیشتر از ردیف نوازی من شروع شده است، البته نه اینکه قبل از من نبوده باشد، اما کامل نبوده است؛ یعنی افرادی که این ساز را میزدند سعی می کردند ایرانی بزنند ولی چون موسیقی عربی را هم گوش می کردند، نوازندگی شان گاهی تحت تأثیر موسیقی عربی بوده است.

 

*در مقایسه با سازهایی مانند تار و سه تار، قدمت به‌کارگیری ساز بربت در ایران به چه دوران تاریخی باز می گردد؟

شواهد نشان می دهد قدمت این ساز به ۴ یا ۵ هزار سال پیش می رسد، این قدیمی ترین ساز ایرانی است که در ایران استفاده می شده، سه تار بعدها آمده، اما ساز تار در کشور ما کمتر از ۳۰۰ سال قدمت دارد.

در مورد از دست رفتن ساز  بربت در ایران، تاریخ مستندی  وجود ندارد که پیش از به وجود آمدن تار، سه تار و سنتور چرا  ساز  بربت در ایران وجود نداشته است؛ البته درباره این ساز من نقاشی هایی دیدم که تاریخ نویسان در ایران نقاشی سازهای مختلف ایرانی را کشیده اند و سازی هم شبیه عود یا بربت ما کشیده اند که نام آن را «شاهزاده» هم نوشته اند، این ساز دوره ای به نام شاهزاده هم معروف بوده است. حتی در نقاشی هایی در آثار تاریخی اصفهان، نوازنده این ساز را می بینیم چون اینطور نبوده که کاملاً از دست برود، اما بسیار کم استفاده می شده تا شاید حدود ۸۰ سال اخیر که این ساز مجدداً با تکنیک بسیار ضعیف به ایران برمی گردد و همچون امروز، در ایام مذهبی مانند تاسوعا، عاشورا یا ماه رمضان و … از رادیو و تلویزیون ایران صدای عود را به عنوان سازی عربی پخش می کردند. از این رو، مردم ایران ریشه این ساز را چون با ملودی ها و نوازنده های عربی می شنیدند، هنوز که هنوز است عربی می دانند.

 

*لطفا درباره آلبوم‌های موسیقی و کنسرت‌های بربت نوازی که در خارج و داخل کشور داشتید، توضیحاتی بفرمایید.

من حدود ۲۱ سال خارج از ایران زندگی کردم و البته پیش از آن وقتی در ایران بودم مرتب کنسرت داشتم. در مدتی که خارج از ایران زندگی می کردم، طبیعتاً کنسرت هایم بیشتر خارج از ایران بوده ولی با وجود این، حداقل سالی یک بار همراه گروه «دستان» که گروه موسیقی ایرانی معتبری بود، به ایران می آمدیم و کنسرت یا کلاس های آموزشی برگزار می کردیم یا آلبومی ضبط می کردیم.

طی سه، چهار سالی که به ایران برگشته ام، شاید بیش از هر نوازنده ای در داخل ایران به شهرهای مختلف، شهرهایی که کمتر نوازنده ای کنسرت داشته، مانند شهرهای بهبهان، فسا، آباده و … رفته و اجرا داشته ام، و در شهرهای بزرگی مانند شیراز، تبریز، مشهد، اصفهان و… کنسرت داشتم و در کنار کنسرت هایم، حتماً کلاس های آموزشی هم در آنجا برگزار کردم.

من گروهی را در ایران به نام گروه «بربتیان» تشکیل دادم که سرپرست این ارکستر بودم و تقریباً ۹ نفر نوازنده عود و بربت و چند نفر هم نوازنده سازهای کوبه ای در گروه داشتیم و به خیلی از شهرهای ایران رفتیم.

ضمنا، من  در سال ۵۸، پس از انقلاب وارد فعالیت در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی شده بودم که در آنجا با گروه های مختلفی همکاری می کردم و خودم هم گروهی به نام «خالقی» داشتم که سرپرست آن گروه بودم و پس از آن البته با گروه «عارف» به سرپرستی پرویز مشکاتیان همکاری داشته ام، پس از آن با گروه «دستان» هم حدود ۲۵، ۲۶ سال همکاری داشتم و خودم از مؤسسین این گروه بودم. کارهای پراکنده ای هم به صورت دونوازی و سه نوازی با همکارانم داشتم. مثلاً تور و کنسرتی با آقای علیزاده در خارج از ایران داشتم.

در زمینه انتشار آلبوم هم مدتی که در ایران بودم، اتفاقاً همانطور که از نظر اجرای برنامه در شهرهای مختلف فعالیت زیادی داشتم، در این مدت پرکارتر از دورانی شدم که در خارج از ایران بودم، چون چند آلبوم ضبط کردم و یک آلبوم به نام «سه نوازی در آرامش» ضبط شده، آلبوم دیگری به نام «فصل و وصل» و آلبوم دیگری تحت عنوان «در آینه» که با کلام بوده و اشکان کمانگری خواننده این کار بوده است که طی چند ماه اخیر منتشر شده است. در کنار آن هم کارهای تک آهنگی از من ضبط شده و خواننده های مختلف روی آن خوانندگی کردند، اخیراً هم کار دیگری را برای اولین بار روی موسیقی الکترونیک و ساز  بربت ضبط کرده ایم که منتظرم اوضاع مقداری بهتر شود تا این کار را منتشر کنیم.

 

* در سال‌های اخیر، احساس می شود موسیقی سنتی در مقابل موسیقی پاپ طرفداران بسیار کمتری پیدا کرده است، اگر موافق این نظر هستید، علت آن را چه می دانید؟

بله، همه جای دنیا همین است، فقط در ایران نیست. حتی در آمریکا طرفداران موسیقی کلاسیک که ارکستر سمفونیک را می‌بینند با طرفداران خوانندگان پاپی مانند مایکل جکسون اصلاً با هم قابل مقایسه نیستند. اگر حمایت دولت ها نباشد، در هیچ جای دنیا نمی توانید ارکستر سمفونیک را پیدا کنید و همه آنها ورشکسته و بیکار خواهند شد، پس با حمایت مردم و دولت هاست که ارکسترهای سمفونیک و علمی سرپا مانده اند. متأسفانه در ایران وضع به گونه ای است که هم دولت و هم بخش خصوصی، توجه شان به سمت موسیقی پاپ رفته و از طرف دیگر، رادیو و تلویزیون ما هم که ساز را در تلویزیون نشان نمی دهند که اگر بیننده ای بخواهد سازی را یاد بگیرد، حداقل با تار، عود، سنتور، کمانچه، تنبک و… آشنایی اولیه پیدا کند. پس کسی که علاقه مند است از طریق ماهواره، سازهای دیگر را می بیند و مثلاً به ساز کوبه ای به نام کاخن رو می آورد که می بینید امروز چقدر در ایران رواج پیدا کرده و به جای اینکه هنرجویان تنبک یاد بگیرند، چقدر نوازنده کاخن زیاد شده است یا مثلا همه ساز گیتار را بسیار خوب در ایران می شناسند، اما ساز سه تار، عود یا بربتِ ما را کسی نمی شناسد. این معضلی است که گریبانگیر موسیقیدان و موسیقی ما شده؛ که امیدواریم برطرف شود و روزی برسد که توجه خاصی به موسیقی درست داشته باشند. البته شعار در رابطه با موسیقی فاخر زیاد است، اما متأسفانه در عمل برعکس رفتار می کنند.

 

*یعنی در تجربیات کاری خود حمایت های دولتی چندانی ندیده‌اید؟

هیچوقت ندیدیم، در صورتی که همیشه در همه رویدادها همکاران موزیسین ما سهیم هستند. همیشه گفته ام که اگر روز ارتش است، آهنگ مخصوصی برای ارتش ساخته می شود، اگر روز پاسدار، روز درختکاری، روز معلم یا هر مناسبت دیگری باشد، موسیقی مخصوص آن ساخته می شود. یعنی در ایران اتفاقی نیست که شما نام آن را ببرید و برای آن همکاران موزیسین ما موسیقی خاصی تولید نکرده باشند؛ با این حال، هیچوقت هم این موسیقی را به رسمیت نمی شناسند.  موسیقی سنتی از تلویزیون پخش می‌شود، اما سازی را که این موسیقی را اجرا کرده، نوازنده اش را که سال ها برای این ساز زحمت کشیده و این آهنگ را اجرا می کند یا آهنگسازی را که این موسیقی را می سازد، هیچوقت نشان نمی دهند. حاضر نیستند یک ارکستر را در تلویزیون نشان بدهند تا مردم بدانند موسیقی ای که می شنوند چطور و با چه سازهایی اجرا شده است. مسلماً همکاران ما این فرهنگ را با چنگ و دندان طی این سال ها حفظ کرده اند. خوشبختانه، کسانی هم که این ساز را یاد می گیرند کم نیستند و افراد زیادی در حال یادگیری سازهای ایرانی هستند، اما با علاقه شخصی و پشتکار خودشان است که این کار را انجام می دهند، نه اینکه دولت زمینه ای را فراهم کرده باشد.

 

* به نظر شما، ما چقدر معیار ذوق مخاطبان را برای دریافت موسیقی ایرانی تربیت کرده ایم؟ در واقع،اگر بخواهیم شرایط قبل از انقلاب را با بعد از انقلاب مقایسه کنیم، سلیقه و معیار ذوق ایرانیان چه تغییراتی پیدا کرده است؟

همان طور که اشاره کردم وقتی در رادیو و تلویزیون مدام موسیقی پاپ تبلیغ می شود، پس خواسته یا ناخواسته سلیقه ما هم به همان سمت می رود. من معتقدم ما می توانیم برای همه سلایق ایرانی موسیقی داشته باشیم و هر کسی می تواند از هر کدام از آن ها استفاده کند؛ ولی الآن متأسفانه فقط یک نوع خواننده را نشان می دهند که موسیقی پاپ اجرا می کند.

وقتی من حدود ۲۵ سال پیش از ایران می رفتم، اصلاً تصور نمی کردم روزی موسیقی پاپ در ایران دوباره اجرا شود؛ اما در چند سالی که در ایران هستم می بینم نه تنها اجرا می شود بلکه تنها موسیقی پاپ است که تبلیغ می شود و  متأسفانه سطح موسیقی پاپ ارائه شده هم در خیلی از موارد بسیار پایین است. در صورتی که سطح موسیقی پاپ قبل از انقلاب در خیلی از موارد قابل بسیار بالاتر از پاپی بود که الآن اجرا می کنند. اشعاری که آن موقع استفاده می شد، تنظیم کنسرتی که اجرا می شد، آهنگسازانی که آهنگ می ساختند و خوانندگان و نوازندگانی که اجرا می کردند، هیچکدامشان قابل مقایسه با پاپی که الآن اجرا می شود نیست. الآن رادیو و تلویزیون آهنگ هایی را که بسیار سطحی و پیش-پاافتاده است پخش می کنند و کسی هم نیست که بگوید چرا. در واقع، مدیریتی وجود ندارد که علت را بررسی کند و به نحو درست عمل کند، بنابراین رفته-رفته ذوق و سلیقه و خواسته مردم در همان حدی باقی می ماند که هر روز می شنوند؛ به جز قشر خاصی که خودشان  را از این جامعه جدا کرده، دنبال خواسته های بهتری می روند و موسیقی بهتری گوش می کنند.

ایرانی ها در مورد مواد غذایی تمایل دارند که بهترین ها را داشته باشند، اما برای گوش شان هیچ ارزشی قائل نیستند. وقتی موسیقی ای که می شنوند غذای روح و گوششان است و می توان غذایی خوب به گوش و روح رساند، چرا باید فست فود به آن ها بدهیم؟! متأسفانه آگاهی درستی به ملت  داده نمی شود که مقصر اصلی آن هم  رادیو و تلویزیون است. همین فعالیت مختصری هم که می بینید خصوصاً در ایام کرونایی انجام می شود، واقعاً همت موسیقیدانان است که کارهایی فاخر ضبط می کنند که هیچ کسی هم بابت آن هزینه نمی دهد، یعنی بدون این که دولت یا بخش خصوصی حمایت مالی کند و اسپانسر داشته باشد. متاسفانه، شرکت ها یا افرادی که اسپانسر می شوند فقط از خوانندگانی حمایت می کنند که برایشان برگشت مالی داشته باشد، اکثراً دلشان برای هنر نسوخته که یک موسیقی یا هنر خوب یک هنرمند را حمایت کنند.

 

*همانطور که فرمودید شناخت جامعه ما نسبت به موسیقی والا و ارزنده خیلی ضعیف است، متاسفانه از دولت و صدا و سیما هم نمی توانیم توقع داشته باشیم؛ استادان موسیقی یا فعالآن این حوزه برای ارتقای ذوق و ذائقه مخاطبان ایرانی چه فعالیت هایی دارند؟

همه استادان در حال انجام کار خود هستند، یکی از برجسته ترین اساتیدی که در ایران داریم استاد حسین علیزاده است که بدون توجه به حمایت های دولتی به راه خود ادامه می دهند. من خودم هم یکی از آنها هستم که در این سالها کاری نداشتم که دولت حمایت می کند یا خیر و همانطور که گفتم طی چند سالی که در ایران هستم فعالیت خودم را حتی بیشتر از قبل انجام داده ام، کدام حمایت دولتی بوده؟ اینطور نیست که بگویم اگر دولت همراهی نکرد، من هم نه تدریس کنم و نه کنسرت اجرا کنم. کسانی که عاشق این کار هستند کارهایی مانند تدریس، آهنگسازی، نوازندگی و… را برای ثبت آثارشان انجام می دهند؛ چه حمایتی باشد و چه نباشد. از طرف دیگر، علاقه مندانی که برای آموزش این نوع ساز و یادگیری موسیقی خوب می آیند، آنها هم با عشق خودشان هزینه یادگیری را می دهند. همچنین، افرادی هستند که دوست دارند موسیقی خوب گوش کنند، آنها هم به عنوان شنونده یا استقبال می کنند و به کنسرت ها می روند یا هزینه می کنند و آثار ضبط شده را تهیه می کنند و گوش می کنند.

حال بگذریم از اینکه بسیاری از مردم صدمه دیگری هم به هنرمندان می زنند و از کپیِ غیرقانونی استفاده می کنند. مثلاً هنرمندی با هزینه بسیار و بدون حمایت اثری را ضبط می کند که به دست مردم برساند، صبح کار  خود را منتشر می کند و بعدازظهر می بیند که بسیاری از اینترنت به صوت رایگان دانلود و کپی می کنند و هیچ توجهی هم ندارند که این کار چقدر هزینه داشته و  هنرمند این اثر هم باید از این طریق امرار معاش کند؛ متأسفانه خصوصاً برای موزیسین ها این اتفاقات کم نیست.

 

*به عنوان جمع بندی، برای اعتلای آینده موسیقی سنتی ایرانی چه پیشنهادی دارید؟

مسیر آموزش موسیقی ایرانی بسیار خوب پیش می رود، البته الآن به دلیل وجودِ تکنولوژی، آموزش هم خیلی آسان تر شده است یعنی شما از طریق اینترنت آثاری را می توانید به دست بیاورید که در دوره آموزش ما حتی یکی از آنها ممکن نبود. ما اگر می خواستیم نت یک قطعه را به دست بیاوریم باید جستجوی بسیاری می کردیم تا یک نت را به دست بیاوریم و تمرین کنیم، اما الآن در اینترنت گوگل می کنند و اطلاعات زیاد با ضبط هایی که شده در دسترس علاقه مندان هست و از روی آن یاد می گیرند. اما از طرف دیگر، صدمه گسترش تکنولوژی این است که در دوره ای واقعاً کنسرت دادن و اجرای موسیقی حرمتی داشت که هنرجوها حتی موزیسین هایی که نیمه حرفه ای بودند جرئت نمی کردند تا این حد کنسرت بدهند و از خودشان فیلم ضبط کنند، البته امکاناتی هم وجود نداشت، اما الآن می بینید کسی که سطح بسیار بالایی در موسیقی دارد با کسی که یکی، دو سال است ساز می زند تقریباً در یک سطح قرار دارند. هر کسی که دو سه سال است ساز می زند فیلمی از خودش می گیرد و در فضای مجازی منتشر می کند و قابل دیدن و ارائه است و مخاطبان هم قدرت تشخیص لازم را ندارند.

امروزه، کسی که چهار پنج سال است ساز زده، از خود فیلم منتشر می کند، برای تدریس تبلیغ می کند و  افراد بسیاری هم که نمی شناسند و نمی دانند ماجرا چیست جذب آن ها می شوند. خودشان یا بچه هایشان به این کلاس ها می روند و مدتها از کسی که فقط چهار پنج سال است یک ساز را خوب یا بد یاد گرفته آموزش می بینند. این هم جزو اشکالات به وجود آمده است، اما خوشبختانه تا به حال، مسیر آموزش توسط کسانی که اهل فن هستند جلو رفته و به خوبی هم در حال پیشرفت است.

یکی از مواردی که در ایران بسیار خوب پیگیری می شود، برگزاری جشنواره های موسیقی خصوصاً جشنواره موسیقی جوان است که هر سال اجرا می شود و در رشته های مختلف هم برگزار می شود و هر سال می بینیم که سطح نوازندگی جوانان بهتر و بهتر می شود. من فکر می کنم آینده موسیقی ایرانی روشن است؛ اما امیدواریم که دولت ها بتوانند حمایت بیشتری داشته باشند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *