عقلانیت لازم برای دینداری امروز/ مسئولیت اجتماعی ترویج فرهنگ رعایت حقالناس
مصاحبه با دکتر بیژن عبدالکریمی
بیژن عبدالکریمی از رویکرد ادیان ابراهیمی به جامعه، رویکرد خاص اسلام در مسائل اجتماعی و عقلانیت لازم در دینداری امروز سخن میگوید و معتقد است: ترویج فرهنگ رعایت حقالناس، یکی از مهمترین مسئولیتهای اجتماعی است که دینداران امروز میتوانند برحسب ظرفیت خود در جامعه به عهده بگیرند.
* ادیان توحیدی چه نگرشی به جامعه دارند؟ رویکرد اجتماعی اسلام با سایر ادیان چه تفاوتی دارد؟
جواب به این سؤال مقداری دشوار است، به این معنا که همه ادیان توحیدی نسبت به جامعه، نگرش و رهیافتی دارند و هیچکدام از آنها نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت نبودهاند اما از این نکته نمیتوان نتیجه گرفت که ادیان توحیدی به دنبال ایجاد یک سیستم اجتماعی ثابت و خاص بودهاند، همه ادیان ابراهیمی و انبیای بزرگ آنها جزو نقادان بزرگ اجتماعی بودند و در وهله اول، با نظام بردهداری، نظام طبقاتی و روابط غیرانسانی درمیافتادند اما بدین معنا نیست که آنها درصدد شکل دادن به یک سیستم ثابت و لایتغیر ازلی و ابدی برای همیشه تاریخ بودند. رسالت آنها اصلاح جامعه موجود تاریخی خودشان و تعالی بخشیدن تدریجی به آن بود.
ادیان توحیدی، که یکی از نیرومندترین پشتوانههای حیات اخلاقی بودهاند، از پیشگامان اعتقاد به وحدتِ نوعیِ بشر بودند و همه بشریت را با تمام رنگها و نژادهای مختلف فرزندان یک پدر و یک مادر میدانستند و معتقد بودند بشریت، یک خانواده واحد را محقق میکند. در این نگاه، جوامع مختلف، منشوری هستند که نور واحدی را بازتاب میدهند. هدف از این تکثر بشری هم این است که نوعی از شناخت و معارفه نسبت به یکدیگر و بدان واسطه نسبت به حقیقت و ذات باری صورت گیرد. در آیه ۱۳ سوره مبارکه حجرات نیز آمده است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا».
پیامبران ادیان ابراهیمی همواره دعوتگر به حذف هرگونه تقسیمبندیهایی بودند که وحدت نوعی بشر را از بین میبرد، چه تقسیم بین خواجه و برده باشد و چه تقسیم بین نژاد برتر با غیربرتر. در تاریخ قوم یهود میبینیم که فرعون، بنیاسرائیل را نژاد فرودست میدانست و به همین جهت به آنان ظلم و ستم روا میداشت. حضرت موسی(ع) در مقابل این رویکرد بردهداری به مقابله برخاست و کوشید تا یهودیها را رهایی بخشد. پیامبر اسلام(ص) نیز با فاصلههای طبقاتی درافتاد. سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام که خانواده واحدی را تشکیل میدهند و در سنت ادیان عبری سامی قرار دارند، یک رویکرد مشترکی به انسان و جامعه دارند و این رویکرد عبارت است از این که هر سه دین در حقیقت خودشان، بر خلاف انحرافاتی که صورت گرفته است، به وحدتِ نوعیِ بشر قائلند و با شکافهای نژادی، طبقاتی و قبیلهای مخالفت میورزند.
اما درباره رویکرد اجتماعی اسلام باید گفته شود این رویکرد، لااقل نسبت به دو دین یهودیت و مسیحیت نیرومندتر است و شکافی که بین امر عرفی و امر دینی که در نگاه مسیحی وجود دارد، در نگاه اسلامی وجود ندارد. پیامبر ما از منظر کاتولیسیسم یک فرد سکولار است چرا که در روایت کاتولیسیسم از مسیحیت که برداشت غالب در آن دین بوده است، یک مسیحیِ واقعی ازدواج نمیکند، مجرد باقی میماند و از کارهای دنیوی فاصله میگیرد اما پیامبر اسلام مرد تجارت، مرد شمشیر و مرد خانواده است و نگاهی بسیار حساس و دقیق به مسائل جامعه دارد. لذا شکافی بین دنیا و آخرت و امر دینی و امر عرفی در اسلام وجود ندارد.
همچنین در رویکرد اجتماعی اسلام نوعی گشودگی به دیگر فرهنگها وجود دارد. همچنین، در اسلام فرهنگها و نظامهای زندگی طبیعی مردم، منبعی برای استنتاج احکام فقهی و دینی اسلام قرار میگیرد. اسلام در زمان ظهور خود نیز نسبت به فرهنگ زمانه گشودگی نشان داده است. این که بیشتر احکام فقهی و اجتماعی اسلام، به جای اینکه تأسیسی باشند، امضایی هستند نشان میدهد که اسلام، دینی باز و انعطافپذیر نسبت به اقوام مختلف و فرهنگهای بشری است.
* نقش و ظرفیت دینداری و دینداران امروز را در بهبود جامعه و تعالی آن چگونه ارزیابی میکنید؟
به عقیده من، امروز حیات دینی در سراسر جهان، به دلیل اینکه جهان جدید در ذات خود، سکولار است، بسیار سخت و دینداری در سراسر جهان، صرفاً به امری موروثی و فرهنگی تبدیل شده است. یعنی اسلام و دیانت برای بسیاری از مردم، صرفاً میراثی است که از گذشتگان به آنها رسیده است، بیآنکه خود در انتخاب آن نقشی داشته باشند. جایی که خودآگاهی و انتخاب حضور نداشته باشد، امر دینی متحقق نمیشود. به همین دلیل است که میگویم ما نباید دچار خودفریبی شده، تصور کنیم یک جامعه دینی داریم.
اما به هر حال، فرهنگ دینی همواره حامل پیام اخلاقی بوده است و من شدیداً اعتقاد دارم با وجود اینکه حیات دینی در جامعه ما و جهان بسیار ضعیف شده، هنوز هم دینداران ما میتوانند حامل ارزشهای والای اخلاقی باشند، هر چند که این پتانسیل اخلاقی در سراسر جهان و به تبع آن در جامعه ما به شدت ضعیف شده و اگرچه متأسفانه ظاهرگرایی دینی موانعی را هم در بهبود وضعیت اخلاقی جامعه ایجاد کرده است اما با همه این اوصاف یک نوع پتانسیل اخلاقی در فرهنگ دینی جامعه وجود دارد که حائر اهمیت است و اندیشمندان و روشنفکران نمیتوانند نسبت بدان بیتفاوت باشند.
اینکه دینداران بتوانند فرهنگ رعایت حقالناس و رعایت حقوق دیگران را ترویج دهند، یکی از مهمترین مسئولیتهای اجتماعی است که امروز میتوانند بر حسب ظرفیت خود در جامعه به عهده بگیرند. دینداری، امروز هم میتواند سرمایهای اجتماعی به سمت تحول و تعالی جامعه باشد، به شرط آن که طرح و برنامهای وجود داشته باشد. در حال حاضر متأسفانه جامعه ما به طور کلی و حاملان فرهنگ دینی و دینداران به طور خاص فاقد این طرح و برنامه هستند.
* چه مدلی از دینداری برای شما که قائل به دشواری حیات دینی در جهان سکولار کنونی هستید، قابل دفاع، عقلانی و پرمنفعتتر برای جامعه است؟
آن مدلی که دینداران درصدد تحمیل عقاید خود به دیگران برنیایند و تعالیم خود را صرفاً به مردم پیشنهاد دهند؛ دینداریای که در کنار عنصر محبت و دوستی و در کنار آنچه در شیعه، ولایت خدا گفته میشود، میتواند تأثیر داشته باشد، دینداران تا زمانی که محبت ایجاد کنند و مردم، دوستشان داشته باشند میتوانند در امور دخالت کنند اما آن جایی که مردم حس دوستی نداشته باشند، آنها حق دخالت ندارند. لذا معتقدم دینداران در حکم یک حزب هستند. زمانی یک حزب میتواند مشروعیت سیاسی هم داشته باشد که اکثریت جامعه از آنها حمایت کنند اما آن جایی که اکثریت از آنها حمایت نکنند، حقی بر جامعه نداشته و نباید چیزی را به جامعه تحمیل کنند. تعبیر زیبای قرآن کریم این است که خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(غاشیه، ۲۱)، تو تنها موظف هستی به مردم انذار دهی و یادآوری کنی.
در راستای عقلانی و فایدهمند بودن، مناسک دینی در جامعه هم میتواند مورد بازنگری و تأمل دوباره قرار گیرد و نسبتی با پیام اصلی این مناسک برقرار شود. بسیاری از شعائر و مناسک دینی بخشی از فرهنگ ما شدهاند، بدون اینکه روح دینی خود را داشته باشند بلکه صرفاً یاد و خاطرهای از گذشته هستند. بسیاری از مناسک، کارکردی را که قبلاً داشتند ندارند بلکه به یک فستیوال، جشنواره و بهانهای برای لذت و سرگرمی تبدیل شدهاند. البته این سخن من مطلق نیست و مناسک هنوز هم در حیات اخلاقی جامعه نقش دارند اما این نقش بسیار اندک شده است؛ هجوم بیاخلاقی و نیهیلیسمِ جهان کنونی، آخرین سنگرها را نیز دارد از ما میگیرد.
گفتوگو از مجتبی اصغری
منبع: http://iqna.ir/fa/news/3808445 > > > >