مسألۀ براند
محمد رضایی راد
هنریک ایبسن در نمایشنامه ی “براند” موفق به خلق یکی از جذاب ترین قهرمانان خود شده است. براند هیولایی است که ما را می ترساند، و در همان حال رقت برمی انگیزد. قهرمانی آرمان خواه که در پی استقرار ملکوت آسمان بر روی زمین است؛ امّا حقیقت زمین با هر آرمانشهری می ستیزد و آن را به شکست می کشاند. براند این جدال را تا فروشکستن همه ی بندهای هستی خود – تا به انتهای جان شرحه شرحه اش – پی می گیرد.
براند کشیشی است که با اخلاق رسمی مسیحیت در ستیز است. “براند” به یک معنا نمایشی مذهبی است. امّا ایبسن در ۱۸۶۹، چند سال پس از نگارش “براند” به گئورک براندس نوشت: “نمایشنامه ی براند بد تعبیر شده است، و مسأله به صورت مشکلی مذهبی بیان شده است؛ امّا این دو شرط کاملاً بی اهمیت اند. من اینک می توانم همان قیاس منطقی را که در مورد کشیش انجام داده ام، درباره ی یک پیکرتراش یا یک سیاستمدار بنویسم”.
ادامه مطلب > > > >