وارث امین
بخش هایی از یادداشت سوسن شریعتی به مناسبت نخستین سالگرد پوران شریعت رضوی در روزنامه اعتماد
دستنوشته دکتر شریعتی: پوران عزیزم، امیدوارم خداوند همیشه قدرتت را برای تحمل دو بار سنگینی که بر دوش داری افزون کند. یکی، من و دیگری، زندگی با من.
سوسن شریعتی
صحبت از زنی است که خوب زیست و با کیفیت زیست و بهرغم شرایط اجتماعی و سیاسیای که در همه ادوار زندگیاش بر او تحمیل میشد توانست استوار بماند و بدل شود به امکانی و امیدی برای ما زنان آن هم در جامعهای که زنان همیشه جنس دوم محسوب میشوند و در مرتبه دوم قرار میگیرند و در بهترین شکل در زیر سایه مردان بزرگ تعریف میشوند.
پوران شریعت رضوی بهرغم این همه توانست همچون زن، شکوفا زندگی کند؛ همچون دخترِجوان ِمشهد ِدهه ۳۰ بهرغم فضای سنتی این شهر آزاد زندگی کند؛ تحصیل کند؛ عاشق شود؛ در دهه سی آن جور که دوست دارد ازدواج کند، با کسی که دوست دارد و نه کسی که برایش انتخاب کردهاند؛ با همکلاسیای که به لحاظ تیپ فرهنگی با خانواده خودش متفاوت است. با ازدواج با علی شریعتی همچنان به رشد خود ادامه دهد و با حمایت او در اروپا تحصیلاتش را به پایان برد؛ تجربه مادری کند، برگردد در مشهد دهه ۴۰ معلمی کند. در تهران دهه ۵۰ و با دستگیری همسرش به تنهایی ۴ فرزند را حمایت و تربیت کند و در عین حال امنیت روح و روانشان را تضمین کند. با این همه چنین پیداست که قصه پوران شریعت رضوی با مرگ همسرش شروع میشود و چهل سال پس از او ادامه پیدا میکند. در جامعه انقلابی، به عنوان همسر معلم انقلاب، معلمی که در حکومت دینی بر سرش اجماع نیست او گرفتار یک موقعیت دوگانه- نه این و نه آن – است. هم از آغاز دهه شصت به انزوا کشیده میشود و ممنوعالخروج است و هم در نگاه بسیاری همسر یک متهم. همسر مردی که هم متهم است به همکاری با ساواک و هم مسبب یک انقلاب. در چنین وضعیتی پوران شریعت رضوی باید همچون همسر و نیز وارث، بقا و امنیت یک میراث را تضمین کند و در عین حال امکان انتخاب را برای مخاطبان شریعتی فراهم بیاورد.
می دانیم که در آستانه انقلاب ایران، علی شریعتی نام بسیار معروفی است و بسیاری از آثارش در تیراژ ۱۰۰هزار ۲۰۰ هزار تا تکثیر میشود و خوانده میشود اما این آثار فقط شاید ۴۰ درصد سخنرانیهای او را در بربگیرد و در اختیار همگان باشد و بسیاری از عناوین یا نوشتهها هنوز در اختیار عموم قرار ندارد. یعنی مخاطب شریعتی در دهه ۵۰ و در آستانه انقلاب ایران با نیمی از آثار شریعتی آشنا است و در مورد خود شخصیت هم شناخت دقیقی ندارد. حتی سالها بعد در همین چند سال پیش وقتی ما کتاب «آخرین تصویر» را که مجموعهای از عکسهای دکتر است، به چاپ رساندیم واکنشهای غریبی را دیدیم.
شریعتی ۴۰ سال پس از خودش همچنان مخاطبش را متعجب و دستخوش شگفتی میکند؛ پرونده شریعتی همچون طوماری بسته طی این چهل سال آرام آرام باز میشود و این اتفاق در ۹۹درصد به یمن وفاداری و آگاهی و هوشیاری پوران شریعت رضوی ممکن شده است. او است که به عنوان وارثی امین بیهیچ سانسوری شریعتی را با دیگران تقسیم میکند: عکس را، نوشته خصوصی را، نامهها را… با چاپ کتابهای «یادگاران مانا» و نیز «آخرین تصویر» روی یک اسم، عکس میگذارد و آنها را در دهه شصت-هشتاد به چاپ میرساند. با چاپ کتاب «گفتوگوهای تنهایی» که به نوعی نوشتههای خصوصی شریعتی تلقی میشوند و در زمان خودش به چاپ نرسیده، پوران شریعت رضوی گام جسورانهای برای معرفی شخصیت چند لایه شریعتی برمیدارد. این نوشتهها در پایان دهه شصت به چاپ میرسند و تا به امروز از پر تیراژترین آثار شریعتی محسوب میشوند. کتاب «طرحی از یک زندگی» را در سال ۱۳۷۳ مینویسد و علت چاپ خاطرات مشترکش با شریعتی را جوابیهای میداند به افشاگریهای مجله ۱۵ خرداد که در سال ۱۳۷۲ شریعتی را متهم به همکاری با ساواک میکند. (۱۳ سال بعد از انقلاب اسلامی ایران و بعد از اینکه ۱۳سال ما شریعتی را «معلم انقلاب» میدانیم تازه کشف میشود که او همکار ساواک بوده و برای ساواک خوش رقصی میکرده). پوران شریعت رضوی به تعبیر خودش دست به قلم میشود تا از این نام دفاع کند. چاپ این کتاب در همان زمان با واکنشهای بسیاری روبرو میشود؛ کتابی که در آن صادقانه و شفاف بیهیچ خودسانسوریای از زندگی مشترکش با شریعتی سخن میگوید. در این کتاب پوران شریعت رضوی به هیچ عنوان در هیئت همسری که در ستایش مردش مینویسد ظاهر نمیشود؛ «طرحی از یک زندگی» نوشته زنی شیفته و خودباخته در برابر همسری که اسطوره شده، نیست بلکه از واقعیتهای زندگی مشترک با علی شریعتی شفاف سخن میگوید و از همین رو کتابی میشود اعتمادبرانگیز و تا به امروز حداقل به پانزده- شانزده چاپ رسیده است آن هم در زمانهای که تیراژ کتابها در بالاترین تیراژ به ۱۰۰۰ نسخه میرسد. این نوع رویکرد از سوی یک وارث متداول نیست؛ اینکه تن بدهد به شفافیت و به تعبیری برملا کند.
این نوع رفتار شفاف، در آغاز برای مخاطب نوعی افشاگری تلقی میشد و واکنشهای تندی ایجاد میکند ولی بهرغم واکنشها و سوءتفاهمهای اولیه آرامآرام مخاطب اعتماد میکند و در این رویکرد فضیلت میبیند.
منظور از ذکر این نکات توجه نشان دادن به نقش زنان و در اینجا نقش زنی به نام پوران در تاریخ و یا تاریخچهای است که تا کنون به نام شریعتی به ثبت رسیده است. در دهه هفتاد میلادی در فرانسه سمیناری تشکیل شد با این عنوان: «آیا زنان تاریخ دارند؟»تاریخ به مثابه امر مکتوب، امر به ثبت رسیده. میدانیم که زنان متعلقند به سنت شفاهی و سنت شفاهی، تاریخ شفاهی تاریخ نیست. ۱۰ سال بعد سمینار دومی بر گزار شد و این بار با این عنوان: «آیا تاریخِ زنان را میشود نوشت؟» حتی اگر زنان تاریخی دارند معلوم نیست بشود نوشت؛ سندی به جا نمانده. از خاموشان بودهاند و طبیعتا تاریخشان را هم نمیشود نوشت. ۱۰ سال بعد در دهه ۹۰، سمینار سومی برگزار شد توسط همان دست اندرکاران با این مضمون: «آیا میشود تاریخ را نوشت بدون لحاظ کردن زنان؟» مگر میشود تاریخ را نوشت بدون زنان؟ در این صورت تاریخی که تا کنون به ما نشان دادهاند تاریخی بوده ناتمام و نیمهکاره و نمیتوان گفت: «تاریخ میگوید» یا «تاریخ نشان میدهد» . آنچه تا کنون گفته شده تاریخی بوده است نیمه کاره؛ نه تنها برای اینکه نیمی از تاریخ یا نیمی از سازندگان تاریخ را به حساب نیاورده بلکه اساسا از آن رو که همان نیمه هم نیمهای نیمچه تعریفشده بوده است.
چهرههایی مثل پوران شریعت رضوی به دلیل اینکه بهرغم شرایط اجتماعی و رسم زمانه شانس آن را داشتهاند که تحصیل کنند توانستهاند شخصیتهایی شکوفا باشند و به ثبت برسند: همچون زن، همچون عاشق، همچون همسر، همچون مادر، همچون یک شخصیت اجتماعی و فرهنگی. مادری که بتواند صدایش را به گوشها برساند بی تردید مادر بهتری است؛ زنی که بتواند عشقش را زندگی کند همسر بهتری است؛ دختر جوانی که بتواند تحصیل کند، رشد کند و…فرزند وفادارتری است..
سخن گفتن از چهرههایی مثل پوران شریعت رضوی از همین رو است: معرفی الگویی متفاوت از زن بودن در شرایط نابرابر و نیز زنی که با مرگ همسرش میراثدار میشود و در نتیجه الگوی متفاوتی از وفاداری.
پوران زنی بوده است که با مساعدت خانوادهاش در دهه سی در شهر مشهد میتواند تحصیلات دانشگاهی کند، به استخدام فرهنگ درآید و پس از ازدواج به تحصیلاتش در خارج از کشور ادامه دهد. او در دهه چهل در مشهد معلمی میکند (در مدارسی چون ارض اقدس، رفعت، انوشیروان دادگر) با انتقال به تهران از سال ۱۳۵۲ به عنوان بازرس راهنمای تعلیماتی در جنوب شهر تهران مشغول است؛ با انقلاب ایران به مدت ۴ سال در وضعیت تعلیق در میآید (از سال ۱۳۵۸) و نهایتا در سال ۶۲ بازنشسته میشود.
پوران شریعت رضوی بعد از انقلاب، خود مسوولیت نشر آثار شریعتی را بر عهده میگیرد. آثار شریعتی پس از مرگ شریعتی در سال ۱۳۵۶ و تا زمان انقلاب به دلیل ممنوعیت نام او در خارج از کشور (فرانسه) و با مدیریت دکتر حسن حبیبی در میآید. با انقلاب ایران ادامه کار به ایران انتقال مییابد و از همینجا این پوران است که پا به میدان میگذارد و بهرغم مقاومتهای اولیه و با پشتیبانی استاد محمد تقی شریعتی مسوولیت این کار سترگ را بر عهده میگیرد و موفق میشود در سالهای انسداد سیاسی و جنگ، (دهه ۶۰) و بسیار امینتر از متولیان قبلی بر چاپ این آثار نظارت کند. (در هفت شماره اولی که در خارج درآمده است گاه میتوان گزینشهای سلیقهای را دید). ولی از زمان نظارت پوران شریعت رضوی چاپ آثار بیهیچ گزینش و یا ادعای حک و اصلاح در اختیار همگان قرار میگیرد. این زن است که وفادارانه و بیرعایت هیچ مصلحتی (حتی مصلحت خودش) همه آثار را به چاپ میرساند. به عنوان مثال با پوران با چاپ «گفتوگوهای تنهایی» که یادداشتهایی از جنس ادبیات و شطحیات است گاه حتی موقعیت خود را به خطر میاندازد. این جهانِ مردانه است که سانسور میکند و مصلحتاندیشی دارد و تحت عنوان مصالح کلان، دخل و تصرف میکند. (چنانچه میدانیم که در همان سال ۵۶ در ایران نیز کمیتهای برای بررسی آثار دکتر به قصد عمل به وصیت دکتر توسط استاد حکیمی و با حضور آقایان آیتالله مطهری و بهشتی و چند نفر دیگر تشکیل میشود و با اوجگیری انقلاب و تکثیر وسیع آثار شریعتی منحل میشود).
پوران شریعت رضوی عمده مجموعه آثار شریعتی را در همان دهه شصت با همکاری مجید شریف و امیر رضایی به چاپ میرساند؛ در همان سالهایی که ممنوعالخروج است و جنگ است و دور از فرزندانش. برخلاف تصور همگان، او پس از مرگ همسرش هیچگاه مقیم خارج نمیشود و در هر دو نوبت قبل و بعد از انقلاب بهرغم اجبار به خروج فرزندانش خود در ایران میماند. سالهای شصت، سالهای سختی برای مردم ایران است و بیتردید برای زنی تنها که با کوچکترین فرزندش مونا زندگی میکند و مسوولیت تامین امنیت مالی فرزندان جوانش را در خارج نیز بر عهده دارد سختتر. در شرایطی که بارها به منزلش حمله میشود و در ترس و اضطراب باید زندگی کند. در همان سالهاست که چاپ آثار را بر عهده دارد. اگر شما تاریخ اولین چاپهای مجموعه آثار را ببینید همگی به دهه شصت بر میگردد (مثلا مجموعه ۳۳ که در سال ۶۷ به چاپ رسیده) . این حجم از فعالیت واقعا شگفتآور است و نمیتوان به سادگی از آن گذشت و با تعابیری چون «همسری وفادار و مادری فداکار» فیصله داد. باید خیلی دقیقتر صحبت کرد: زنی که ناشر است، در سالهای هفتاد موسسهای فرهنگی را بنیانگذاری میکند (۱۳۷۷) و در تمامی دهه هشتاد و نود بر ترجمه آثار شریعتی به زبان استانبولی و عربی نظارت دارد و این همه در بسیاری اوقات با نوعی تنش و گاه جنگ و جدال؛ چه برای گرفتن حق تالیف چه برای کنترل کیفیت ترجمه متنی که باید مراقب وفاداریاش میبود.
البته در کنار این فعالیتهای فرهنگی باید از فعالیتهای مدنی و اجتماعی او هم نام برد. او در آغاز انقلاب بانی حداقل ساخت هفت-هشت مدرسه در جنوب شهر تهران شد. این فعالیتهای خیریهای را پوران البته از سال ۱۳۵۴ با خود شریعتی آغاز کار، با تاسیس صندوقی به نام «صندوق خیریه فاطمه زهرا» در روستای کاهه، روستایی در اطراف مزینان که زادگاه دکتر هم هست و هدفش تامین کمک مالی برای ادامه تحصیل کودکان روستا بود.از خصلتهای دیگر پوران در کنار صبوری و وفاداری، امیدواری بود: طرحاندازی امید در شرایط بنبست و انسداد و نیز برقراری نسبتهای موزون میان امر کوچک و امر کلان؛ حضوری قدرتمند در عرصه کار فرهنگی از یک سو و پرداختن به زیباییهای کوچک زندگی روزمره (درست کردن مربا باشد یا انداختن سفره زیبا) از سوی دیگر. .منظورم این است که صلاحیتهای پوران شریعت رضوی فراتر از صبوری و وفاداری است و آن خلق فرصتهایی جدید است برای زن بودن، برای زیر سایه نرفتن. خود تعبیر «خروس جنگی» را درباره خویش به کار میبرد و البته راست میگوید: برای هرکدام از این موقعیتها جنگیده و در بسیاری اوقات رنج کشیده و تنها مانده است. نفس زندگی با علی شریعتی هم کار آسانی نبوده؛ چنانچه میدانیم که زندگی برای خود علی شریعتی هم آسان نبوده، چه برسد زندگی با کسی که زندگی برایش آسان نیست!
به تازگی مجموعه نامههایی که شریعتی در سال اول ازدواجشان به پوران نوشته تحت عنوان «برسد به دست پوران عزیزم»، به چاپ رسیده است؛ نامههایی که طی یک سال و در فاصله ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۸ از پاریس به مشهد ارسال میشده است. یکسالی که این دو درست پس از ازدواج از هم دور میمانند. علی شریعتی در پاریس و پوران در مشهد. بهرغم پرهیزهای پوران در چاپ این نامهها در زمان حیاتش بر اثر پافشاری ما فرزندان این نامهها دو سال پیش توسط نشر آبان به بازار رفت. این تردیدها، تردیدهای یک زن بود در اینکه زیادی دیده شود؛ نامههایی که اکثرا ستایشآمیز است. زنان عادت دارند دیده نشوند و اگر هم قرار است دیده شوند ترجیح میدهند بعد از مرگشان باشد. چرا نباید یک زن در زمان حیاتش به رسمیت شناخته شود و ارج گذاری شود؟ البته پوران این لذت را برای سالهای پایانی حیاتش گذاشت: زیباترین هدیهای که میتوانست از سوی شریعتی به پاس یک عمر وفاداری، استقلال روح و امانت داری دریافت کند. به تعبیر همسرش آن «وفای محکم و آن دوستی استوار».
…
پوران شریعت رضوی بعد از انقلاب، خود مسوولیت نشر آثار شریعتی را بر عهده میگیرد. آثار شریعتی پس از مرگ شریعتی در سال ۱۳۵۶ و تا زمان انقلاب به دلیل ممنوعیت نام او در خارج از کشور (فرانسه) و با مدیریت دکتر حسن حبیبی در میآید. با انقلاب ایران ادامه کار به ایران انتقال مییابد و از همینجا این پوران است که پا به میدان میگذارد و بهرغم مقاومتهای اولیه و با پشتیبانی استاد محمد تقی شریعتی مسوولیت این کار سترگ را بر عهده میگیرد.
منبع:
https://t.me/c/1113257796/337548
https://t.me/Shariati_SCF > > > >