متافیزیک دربارۀ چیست؟ پرسشِ “وجود [داشتن] چیست؟”

دکتر محمد مهدی اردبیلی

متافیزیک ارسطو یکی از مهم ترین آثار فلسفی تاریخ، و بی شک بزرگترین متن فلسفی دوران باستان است که برای حدود ۲۰۰۰ سال تأثیرگذارترین و پرارجاع ترین متن فلسفی در حوزه فلسفه اروپایی و به ویژه فلسفه اسلامی محسوب می شود. حتی پس از آن نیز این اثر شگفت علی رغم حملات سنگین دوران رنسانس علیه شبح ارسطو، تا امروز همچنان به عنوان یکی از مهم ترین آثار فلسفی به حیات خود ادامه داده است. ارسطو در این اثر، خود را ادامه دهنده و در عین حال، ناقد سنت فلسفی پراکنده پیش از خود معرفی می کند و فلسفه پیش از خود را کودک می داند. شاید بتوان با وام گیری از وایتهد ادعا کرد که کل تاریخ نگارش متن فلسفی چیزی نیست جز حاشیه ای بر متافیزیک ارسطو. حال پرسش این است که آیا می توان در متن بزرگی، مانند متافیزیک که مشتمل است بر ۱۴ کتاب پراکنده و حتی در چگونگی شکل گیری آن اجماعی وجود ندارد و نه عنوانش و نه ترتیب فصولش نیز از سوی ارسطو تعیین نشدخ است به یک موضوع اصلی و محوری دست یافت و تفسیر کل کتاب را حول آن سامان داد؟
واسیلیس پولیتیس در تفسیرش از متافیزیک بر وجه هستی شناسانه این اثر تأکید می کند و ایده اصلی و محوری این اثر را پرسش از «وجود» می داند. همان گونه که هایدگر در مقدمه هستی و زمان می نویسد، پرسش از وجود، هرچند به ظاهر پرسشی ساده است و پاسخی روشن دارد که در طول هزاران سال مورد توجه متفکران بوده؛ اما در حقیقت، نه تنها به آن پاسخی داده نشده؛ بلکه عملا نیز حتی طرح درست و اصیل این پرسش، امروز دشوارتر از پیش است. اصلا مگر «وجود» چیزی است که از چیستی اش بتوان سوال کرد؟
هر چیستی ای به تفاوت نظر دارد و مؤید کثرت است. ماهیت میز، تفاوتش با صندلی، دیوار، پنجره، درخت، انسان و غیره است. پاسخ به چیستی یک چیز، بر تفاوتش با تمام چیزهای دیگر متمرکز است؛ اما پرسش از «وجود» به قسمی وحدت بخش نظر دارد. چیست آنچه در پس تمام موجودات و تفاوتها و ماهیت ها مشترک است؟ به همین دلیل پرسش از وجود، به پرسش از موجود بما هو موجود، و به این پرسش بدل می شود که «وجود داشتن یا بودن یک چیز چیست؟»

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *