نگاهی به پرفورمنس آبراهام کروز ویلِگاس – آرتیست مکزیکی

وحید فولادپور

▪️هنر نه دین است و نه مهندسی اجتماعی!

– تاریخ نقد جدید، رنه ولک، جلد ششم

▪️من مرتکب گناه و شرارت بر ضد انسان‌ها نشده‌ام…

من به خدایی بی‌حرمتی نکرده‌ام و کفر نگفته‌ام…

من به انسان بیچاره‌ای زور نگفته‌ام…

من قتل نکرده‌ام…

من باعث درد و رنج کسی نشده‌ام…

من پاک هستم. من پاک هستم. من پاک هستم. من پاک هستم. من پاک هستم.

– کتاب مردگان، تاریخ اندیشه‌های دینی، میرچا الیاده

بنا به گواهیِ تاریخ اندیشه‌های دینی، اثر میرچا الیاده، انسان، همزمان با سیر تکاملی خویش، قابلیت‌های جادویی-دینی خود را نیز افزایش داده است.

پرستش و جادو، دو رکنِ جدید جهان معاصر، در معنایی متفاوت از کارکرد کهن خویش‌اند. انسانِ امروز، اگرچه دیگر سنگ و بت نمی‌پرستد، لکن، از خصلتِ سنگ، جان‌سختی؛ و از موهبتِ همنشینی با بت، آن آوای غریبه‌ ولی دوست‌داشتنی، جادویی فراهم می‌آورد که بی‌شک مکاشفات یوحنای حواری، در مقابله با آن رویایی کودکانه می‌نماید.

جادوی انسان معاصر، حتی اگر نامش را صرفاً نمایش آدم‌ها و اشیاء بگذاریم، و یا دیالکتیکِ انسان و شیٔ، باز هم معاصر است. شخصیت‌های این مراسم آیینی، صداهایی بیگانه، اما دوست‌داشتنی‌اند؛ چونان اشیاء مادام که به کاری آیند.

این دو، شیٔ و انسان، در هم می‌آمیزند تا حادثهٔ معاصر رخ بنماید.

لازم است اشاره کنیم که انسان، ناگزیر است به آمیختگی با رنجِ “لابدی”؛ و وقتی از “لابدی” حرف می‌زنیم، به تاریخی اشاره داریم که به موازات انقلاب‌هایی که از سر گذرانده‌، و تأویل‌هایی که به خورد آن داده‌اند، رنج و ” لابدیِ ” ابدی را نیز با خود به امروزِ بشریت تزریق کرده است.

تاریخ اندیشه‌های دینی بر آن است که تجربهٔ یک امر قدسی بخش بنیادینی از ساختار آگاهی بشر را تشکیل می‌دهد. پس چه جای تردید اگر بنیان تجربی زندگی آدمی نیز، که بعضاً خصلت و نمودی غیر متعارف به خود می‌گیرد ( چه، تجربهٔ امر قدسی، خود، تجربه‌ای نامتعارف است )، به جادویی معاصر تبدیل نگردد؟

با نظر به ساز و کار این تاریخ‌ غیرمتعارف، بویژه آن‌جا که خصلتی دینی- آیینی – پرستشی دارد، و درست در میانهٔ تجربهٔ امر قدسی است که شخص تجربه‌کننده قابلیت تبدیل شدن به هر موجودی، جز آنچه اکنون هست، می‌یابد.

با این وصف، پس چگونه است اگر نپنداریم آن موجود، شیٔی‌ست  که از  فرازها می‌آید؟ از بلندترین و رفیع‌ترین مکان‌هایی که قادر نیستیم نامی بر آنها بگذاریم.

آری، حالا که آگاهی انسان خوی نخستین خود را رها کرده و در آستانهٔ سال‌های تحویل‌شوندهٔ خوفناک قرار دارد، می‌توان این‌گونه اندیشید که ” طبق هیچ قاعدهٔ از پیش معلومی، منتها بنابر اسلوب آگاهی بشر معاصر، آدمی می‌تواند به شیٔ و برعکس تبدیل شود: نوعی ناگوالیسم ( Nagulaism ) میان انسان و اشیاء!

و بر عهدهٔ اندیشه‌های دینی- آیینی نیست که برای این امتزاج بشر- شیٔ دست به دامان هولوکاستی دیگر شوند تا یا بنیاد بشر را بسوزانند، و یا شیٔ را به کنج زاویه‌ای در داستان‌های روب‌ – گری‌یه آماج تلخ‌ترین زهرخندها و گزافه‌گویی‌ها قرار دهند.

و نیز لازم نیست جذبه و خلسه‌ای از نوع شمنی رخ دهد که انسان و شیٔ یکی شوند.

آنگونه که تاریخ اندیشه‌های دینی معترف است: خلسه‌ای شمنی، که تلویحا نمایانگر احتمال تسخیر روح است.

چراغی اگر در تاریک‌روشنایِ احضار یک روح برافروزیم، درست همان‌جا، همان لحظه‌ای که قرار است حادثه‌ای رخ بنمایاند، و در همان لحظهٔ خلسه‌وارِ آیینی، امکان پاره شدن و مثله شدنِ انسان و کلیت ماهیت حقیقی و حقوقی وی وجود دارد! و خطاست در جهانی که گرفتار رنجِ “لابدی” است، بشر را حوالت به جذبه‌ها و خلسه‌های اجدادی دهیم. چه، نه آن جد نخستین، متأخر بود، و نه تجویزهای متقدم، ضُماد امروز.

آگاهی معاصر،  خود می‌داند که از جان حریف چه می‌ستاند؛ و از همین‌روست که مراقب است تا به نیرنگ جادوهای کهن دچار نگردد. چراکه او، خود، جادویِ زمانه‌ است.

حالا دیگر تسخیر و خلسه‌های حرمانی، گوارای وجود انسان معاصر نیست.

اشیاء می‌توانند در نظر او هم مرد باشند و هم زن؛ چونانکه در عهود قدیم زنان و مردان را بر کلونِ درب‌ها آویخته بودند!

 به آن زمان‌هایی اشاره داریم که، به ویژه زن، به طور نامعقول و توجیه ناپذیری « ونوس » نامیده می‌شد، که به جای آنکه اشیاء را در او جستجو کنند ( جادوی درونی وی را )، او را در اشیاء می‌کاویدند؛ و بعضاً، چه دردناک و خونین هم.

ونوس‌های معاصر اما، رنجش تاریخی‌شان را ضجه برداشته، فریادِ قرن می‌کشند؛ تا آنجا که ( آنگونه که در پرفورمنس می‌بینیم )، به هیبت اشیاء در معرض بادهای پاره رقصانند؛ مثال آن روح ناپیدایی که در آمد و شد به پیکره‌ای مستأصل، مردد است میان چارچوب در و دالان ورودی. جایی میان بادها و آدم‌ها. پاره و تباه.

تاریخ اندیشه‌های دینی تصدیق می‌کند که رقصِ چرخشیِ زن- شیٔ- باد، به بهترین شکلی تداوم باورها و اعتقادات آیینی ماقبل تاریخی در فرهنگ‌های کهن ابتدایی و معاصر است.

موضوع دیگر اما، که ممکن است آزرده‌مان کند ( به معنای بی‌قرار و آشفته )، موضوعِ خود ” بشر ” است. چراکه وقتی صحبت از اشیاء و نقش آنها در سیر تحولی انگاره‌های بشری به میان می‌آید، ناخواسته به دادگاه عالی‌مرتبهٔ! آلن روب- گری‌یه کشیده می‌شویم در آن روزگار جوانی.

او نقل می‌کند: ” نیت‌هایی که به من نسبت می‌دادند، به راستی هذیان‌آمیز بود: بیرون راندن انسان از جهان! “.

منصفانه اما اگر بنگریم، و اگر بی‌غرض و از روی عدالت به ژَلوزی، به درتودرتو، به شاهد، به کتاب‌های روب- گری‌یه، بنگریم، پی خواهیم برد که او نه تنها انسان را از جهان بیرون نینداخته، که به جهان جادویی او، با حضور اشیاء، معنایی نوین افزوده، و گسترهٔ آگاهی آدمی را از زن- شیٔ-باد به بشر-شیٔ-حیات غنا و ژرفنا بخشیده است. این غنا وقتی حائز اهمیت بیشتر می‌شود که دریابیم واجد صلاحیت مکفی نیز می‌باشد.

آری! آلن روب- گری‌یه همچون شونبرگ، خالق آثاری جسورانه اما بدون توجه به هیچ قاعده‌ای است. و مگر نه اینکه جادوی بشر معاصر قاعده گریزیِ خیالی است؟

از جنس همان‌هایی که در ابتدای این نوشتار اشاره شد: آنها که مرتکب گناه و شرارت بر ضد انسان‌ها نشده‌اند. چه، کسی را بابت خیالاتش به دار نمی‌آویزند! یا انتظار می‌رود که نیاویزند.

زیرا اینان، مردان و زنان هنرمند، روی صحنه همان کاری را می‌کنند که استیون دِدالس ( قهرمان رمان تصویر مرد هنرمند در جوانی ) می‌خواست برای ایرلند بکند: در بوتهٔ روح خود وجدان ناآفریدهٔ قوم خود را بسازند.

جادوی انسان معاصر، حالا دیگر از زن- شیٔ- باد و انسان-شیٔ-حیات برگذشته و به بشر-شیٔ-خدا رسیده‌ است.

بشر-شیٔ-خدا، همان آوای بیگانه اما دوست داشتنی انسان معاصر است. همان گمشدهٔ عصر حاضر که به هیبتی دیگر، در داستان‌ها،شفاهی‌ها، نقاشی‌ها، و سطرها نیز حاضر است: گاه به شمایل شیطان در مرشد و مارگریتا، گاه مثل گودو در انگاره‌های بکت، گاه پرّان در باد به چشم کیشوت، و گاهی نیز ساکن عمارتی وارونه و پرداختهٔ پیتر اکروید، گرفتار به عارضهٔ لابدی!

باید به این نکتهٔ مهم توجه داشت که آنهایی که روی صحنه‌اند، از قماش کفرگویان نیستند! و اگر حرکات یا صدا در اوردن‌شان، چه با دهان چه با ساز، به مذاق ما خوش نمی‌آید، این، گناه آنها نیست؛ چه، برخی منتقدانِ تاریخ نقد جدید، به ویژه آنها که پیرو سنت‌های آبا و اجدادی‌اند گمان می‌برند که هر کس چیزی برای گفتن داشته باشد و آن را ” خوب ” بگوید، فردی مطلوب، و بنابراین، آنچه را که به معرض تماشا گذاشته است عاری از آلودگی است!

حال آنکه: خالقانِ بی‌پروایی چون روب-گری‌یه بر آنند که هنرمند راستین چیزی برای گفتن ندارد! او فقط طرز گفتن را دوست دارد.

این طرز یا اسلوب گفتن، گاه همچون صدایی برآمده از تاریخی گنگ و پرهیب جلوه می‌نماید، و گاه مثل خزیدن ماری معاصر بر پیکرهٔ آدمی معاصر دهشتناک و زخم‌زننده است.

بله! درست است دوستان. و خوشمان بیاید یا نه، بشر-شیٔ-خدا، را کلینت بروکس که معروف بود به خوانش دقیق هنر خوب می‌فهمید. و بگذارید با جسارتی که از این نوشته عایدم شده، بشر-شیٔ-خدا را، همان ول‌شده در انظار: هنر، بنامم. چراکه بروکس هنر را شی‌ٔ می‌دانست‌. در جلد ششم تاریخ نقد جدید، ص۳۱۳، بروکس اشاره می‌کند که « شکلْ معنی است ». و شکل هنر باید آشوب دنیایی را که در دگرگونی مدام است مطرح کند.

آدم‌های این صحنه‌ها و داستان‌ها، صداهای بیگانهٔ یکدیگرند؛ یا اگر بر من نتازند، اشیاء یکدیگر. این دو، در هم می‌آمیزند تا جادوی معاصر رخ بنمایاند:
در عمارتِ تاریخی وارونه‌ای، انسانی، لابد است منتظر شیطانی بماند تا از راه برسد، بلکه پس از جنگیدن یا توافق با او، غنیمت اعظم نصیبش شود:
من پاک هستم. من پاک هستم. من پاک…


و اگر این گفته براونل ویراستار امریکایی را بپذیریم که « هنر در پرداخت است، نه در مواد »، آنگاه دیگر همه چیز تمام است؛ و کار ما با این پرفورمنس هم تمام. چرا که از ابتدا هم قصد نداشتیم در تُنُک‌مایگی بخارمانندِ اندیشه‌ای سطحی گرفتار بمانیم! به همین خاطر باید این اجرا را به قول فرنسیس متیسون منتقد امریکایی، داستانی دانست که اگرچه تراژدی نیست، ولی از احساس عمیقاً تراژیک سرنوشت بشر برخوردار است.

 

منابع:

تاریخ اندیشه های دینی، میرچا الیاده

آری و نه به رمان نو، جمع منتقدان

تاریخ نقد جدید، رنه ولک

 

شرح تصویر:

Abraham Cruzvillegas, Bárbara Foulkes, and Andrés García Nestitla, documentation of the performance, Insistir Insistir Insistir (2017) at La Pista, Mexico CityPhoto: Carlos Altamirano Allende. Courtesy of the artists

صفحه شخصی وحید فولادپور:

https://www.instagram.com/vahid.fooladpour/?hl=en

> > > >

یک دیدگاه برای “نگاهی به پرفورمنس آبراهام کروز ویلِگاس”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *