فلسفۀ انتخابات، در گفتگو با دکتر سید جواد میری
در رابطه با فلسفه انتخابات چگونه میتوان بحث را آغاز کرد؟
برای پاسخ به این سوال باید از فضای عمومی که شکل گرفته مقداری فاصله گرفت و مبنایی تر به این بحث نگاه کرد.
بهنوعی باید به دنبال صورت بندیِ مفهومی بود.
اولین پرسشی که میتوان درابطه با انتخابات مطرح کرد:
۱⃣انقلاب در ادبیات سیاسی یا در فلسفه وحقوق سیاسی به چه معناست؟
⚪️انقلاب؛ یعنی تولد سوژه.یعنی موجودی که خودآگاهی دارد و میتواند برای خودش تصمیم بگیردو حق گزینش داشته باشد،آزادی را برای خود میسازد تا بتواند انتخاب کند.
اگر از این منظر نگاه بکنیم، انتخابات مترادف با سوژهیسیاسی است، بدین معنا که سوژه در ساحت سیاسی برای خود دارای حرف و نظری است، به معنای دقیق تر یعنی کنشگری که زیستجهان خویش را برمیسازد.
یعنی فضایی که قبلا بر اساس طبقات مختلف، سرمایه،چارچوب های تاریخی ساخته شده و سوژه این ساخت را برنمیتابد و تصور میکند که میتوان این ساخت را به گونهی دیگری طرح انداخت، بنابراین دست به کنشگری میزند. سوژه میسازد، بر میسازد و قدرت ساختن و ارادهی معطوف به ساختن را دارد.
سوژه ایراتی پس ازتاسیس جمهوری اسلامی، آرام آرام به تدریج تبدیل به یک رعیتِ سیاسی شده است و کلمه ی تصغیر کلیدواژه ی معماران نظام میشود.
به طور مثال از شرکت در انتخابات صحبت میشود به جای مشارکت.
شرکت کردن یعنی تنها کافی است شما بیاید پای صندوق رأی و بعد باید بروی. ولی در ساختی که سوژه وجود دارد، سوژه مشارکت میکند یعنی سوژه وارد فرآیند میشود. سوژه انتخاب میکند، نظارت میکند، بازخواست میکند، پرسش گری میکند و خیابانها نیز همیشه در دست حاکمیت نیست و دوطرفه ست یعنی دادوستدی وجود دارد، این معنی سوژه است .
اما #رعیتسیاسی موجودی است که کنشگری را انجام میدهد ، اما ذیل چارچوبِ از پیش تعیین شده.
۲⃣آیا انتخابات در ایران به معنای بنیادین وسوژه وارگی محلی از اعراب دارد؟
⚪️اگر مشارکت در انتخابات در نظام سیاسی جدی بود، بعد از چهاردهه باید مابهازاهای مشخصی مانند جامعه مدنی، سندیکاها، انجمن های صنفی و اتحادیههای کارگری را داشتیم. اما امروز نگاه میکنید که دالهای مهم ترغیب به انتخابات ، امنیت کشور است. این نشان میدهد که اصلا مفهوم انتخابات در ساخت سیاسی کنونی یکچیز دیگری است.انتخابات در سایر کشورها نظیر اروپا، شوروی سابق و… تنها اشتراکات لفظی است.
۳⃣انتخابات در ایران آیا به معنای مشارکت سوژههاست؟ آیا در این چهاردهه جامعه مدنی ما شخصیت پیدا کرده است؟
⚪️اگر انقلاب یعنی ظهور سوژهوارگی انسان که میتواند کنشگری کند ، مابه ازاهایی میدیدیم، اگر نیست باید به پرسش تازه ای پاسخ بدهیم، که علت وجودی این انتخابات چیست؟ بعدا به این پرسش برمیگردیم.
مشاهدات جامعه شناختی نشان میدهد که حاکمیت شبکههای سازمانیافته خودرا محقق کرده وخودرا به زیبایی متشکل کرده است اما جامعه تهی از سازماندهی شده و هرگونه سازماندهی در ساحت جامعه( نه ساحت سیاسی ویا اقتصادی) نفی شده است و هربار به طور مثال انگ (امنیت ملی یا نفوذفرهنگی) را خورده است.
عرصه ی سیاست، امرسیاسی را خیلی قوی ساماندهی کرده وقدرت خویش را بر دو ساحت دیگر نیز تحمیل کرده است.
جامعه ساماندهی ندارد و تقریبا روبهسوی تودهوارگی دارد، و هر میزان تودهوارتر بشود ، نوع کنش های جامعه از نوع کنش عقلانی خارج میشود و به سمت واکنش های غیرعقلانی وخشونت بار میرود. این بدین معناست که تعادل عرصه سیاست و جامعه و اقتصاد و فرهنگ به سوی امر سیاسی تمایل کامل پیدا کرده است.
۴⃣پرسش از فلسفه انتخابات را چگونه باید فهم کرد؟ مفروضات و زیربنای انتخابات چیست؟ فلسفه در انتخابات با دید سوژه محور چیست؟ و فلسفهی انتخابات در گفتمان سیاسی اسلامگرایانه چیست؟
بعضی از مفاهیم تنها به صورت لفظ مشترک به کار میرود، معانی یکسان نیست. زمانی که درچارچوب سوژه میخواهیم انتخابی بکنیم ،پیامدهای عینی و واقعی در جامعه دارد که اثرس از آن پیامدها نیست.
از همان ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی ، نوع ادبیات و گفتمان ها به صورتِ انتخابات بین بد و بدتر و یا امنیت کشور صورت گرفته است ، این نشان دهنده ی این امر است که فضای گفتمانی ما، گفتمانی سوژه محورانه نیست.
۵⃣اسلامیزم چه انواعی دارد و اکنون در ذیل کدام خوانش از اسلامیزم هستیم؟
⚪️ حداقل پنج گرایش عمده در اسلامیزم وجود دارد.
۱/اسلامیزم فقاهتی
۲/اسلامیزم لیبرالی
۳/اسلامیزم سوسیالیستی
۴/اسلامیزم دموکراتیک
۵/اسلامیزم سلفی
هرکدام از این پنج مورد موسسانی دارند و بینامونشان نیستند.
به طور مثال موسسِ اسلامیزم فقاهتی در ایران ، آیت الله خمینی است که در ذیل این خوانش دو زیر مجموعهی چپ وراست وجود دارد. به طورمثال اصلاح طلب و اصولگرای چپ و راست، این ها چپ و راست به معنی واقعی کلمه نیستند.
باید این موضوع را بازشناسی کنیم. باید بدانیم در کدام ادبیات سیاسی حرف زده میشود و مفروضات پشت صحنه و مفروضاتی که مفصل بندی کرده نوعِ گفتمان را ،چیست؟ اگر دال مرکزی شناسایی نشود، انتظارِ بیجا از منتخب به وجود میآید. اکنون ما در اسلامیزم فقاهتی به سر میبریم و در این اسلامگرایی فقاهتی ،فلسفه انتخابات بدونِ فهم این تمایزات ممکن نیست. یعنی انتخابات در اسلام گرایی بدون فهمِ نسبت آن با مفهوم پیاده کردن احکام #الهی قابل درک نیست. در ساخت جمهوری اسلامی دالِمرکزی پیاده کردن احکام الهی است. اگر احکام به طور کامل اجرا نمیشود دو دلیل دارد:
۱/ مصلحت
۲/ ترس از مشکل با فضای جهانی
بحثِ جمهوری اسلامی، بحثِ رفاه نیست، ممکن است رفاه تالی احکام الهی باشد ولی باید درآن نسبت شناخته شود ، مثل آیه ای که اشاره میکند اگر اهالی شهر پاکی و پاکیزگی پیشه کنند؛ ابواب آسمان و زمین بر آنها باز میشود و این موضوعش با چیزی که در لیبرالیسم یا سوسیالیسم بحث میشود، کاملا متفاوت است.
اما اینها گفته نمیشود، زیرا ضمنی است و مردم جامعه روشن نیستند.
در کتاب ولایت فقیه صفحه ۴۸ آیت الله خمینی میگوید:((حکومت اسلام، حکومتِ قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون اسلام، فرمان وحکم خدا بر همهی افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. ))
اینجا قانون به معنای چیزی که در انقلاب مشروطه ،معنای سیاسی وحقوقی در ایران شکل گرفته بود، قانون مفهمی پیدا کرده بود، با این مضمون که مجلس و قوه مققنه قانونگذاری میکند اما این لفظ از قانون با لفظ قانونِ آیت الله خمینی اشتراک لفظیست.
ما باید نسبت احکام الهی و ساخت حکومت را بفهمیم. در نسبت پیاده کردنِ احکام الهی ،ما دیگر با پدیده ای به نام سوژه روبهرونیستیم. اگر سوژه جای خودرا به رعیت دینی بدهد، دیگر نمیتواند ساختهارا برچیند و دوباره برسازد و دوباره بازسازی کند. شواهد چهار دهه انتخابات نیز همین را نشان میدهد.
انقلاب مشروطه با انقلاب ۵۷ متفاوت بود، انقلاب مشروطه به معنای ظهور سوژهای بود که قصد داشت قدرت را مشروط به ارادهیملی بکند ولی انقلاب ۵۷ برآمدن و ظهور #مشروعه بود. نیای انقلاب ۵۷، شیخ فضلالله نوری بود که به دنبال مشروعه بود.
مشروعه ومشروطه دو موضوع متفاوت از یکدیگر هستند و ما هنوز نتوانستیم در گفتمان عرصهی عمومی این تفاوت هارا تبیین بکنیم.
۶⃣هنگامی که پدیدهای به نام سوژه نداشته باشیم، با چه چیزی روبهروایم؟
⚪️ در جایی که حاکم خداست و مفسر حکم خدا هم فقیه است و ولیفقیه ناظر بر اجرای احکام الهی است، ما نه با سوژه بلکه با رعیت سیاسی روبهروایم.
اینجا مشروعیت مهم نیست و مقبولیت است که کلیدواژه میشود، زیرا مشروعیت در جای دیگری برساخت میشود. رعیت سیاسی در اینجا تکلیف دارد وحق و حقوق و وظایف او در داخل چارچوب احکام الهی قابل تحدید و تعریف است. بنابراین باید فلسفه انتخابات در جمهوریاسلامی را در ظرف خودش مورد بررسی قرار دهیم و چون مورد بحثوگفتوگو قرار نمیدهیم التقاطی بحث میکنیم.
درساخت اصلی سوژه، سوژه خودش باید انتخاب کند و جمع سوژهها اراده ی ملی را میسازد اما اراده ملی در اسلامگرایی فقاهتی محلی از اعراب ندارد. اسلامگرایی فقاهتی با انتخابات به دنبال این است که دائما در نظام جهانی ادعا کند که ملت، پشت من هستند یا من پایگاه مردمی دارم.
چرا ما دچار این خلطهای معرفتی ومفهومی شدیم؟
زیرا بیشتر موضوعات که مربوط به انتخابات میشود، تحلیلگران سیاسی در قالب ژورنالیستی این موارد را بحث میکنند و ما کمتر دیدیم که اهل فلاسفه و #فیلسوف ایرانی در گفتمان فلسفی ، مسئله انتخابات بر حاکمیت وحکومت جمهوریاسلامی را به عنوان مسئله مفهوم متعلقِ ذهن خود قرار بدهند.
زمانی که به جای مجلس شورای ملی ، از لفظ مجلس شورای اسلامی استفاده میکنیم ،معنیای وجود دارد، برخی این موارد را به صورت ضمنی پذیرفته اند و به مفروضاتش نیاندیشیدند اما اکنون پس از چهاردهه و بعد از این همه انتخابات و محقق نشدن جامعه مدنی و سندیکاها و اتحادیه های #کارگری و شوراهای صنفی و سازوکار شبکهای که بتواند امر اجتماعی را به صورت سازوکار برابر امرسیاسی قرار بدهد، نیافتاده و باید بیاندیشیم که چرا این امر اتفاق نمیافتد؟
در این ساخت، امر اقتصادی و اجتماعی و ظهور امر اقتصادی و اجتماعی در برابر امر سیاسی که ذیل امر فقهی شکل گرفته ، محلی از اعراب ندارد و به همین دلیل اصلا چیزی به اسم اقتصاد غیر حاکمیتی نمیتواند شکل بگیرد، سرمایهگذاری خارجی در ایران بیشتر شبیه یکشوخی است و اگر در دورههای کوتاهی شکل بگیرد به دلیل مصلحت است ، مصلحتی که بتواند امر فقهی را تحمل کند.
@fspolytechnic
@seyedjavadmiri
منبع: