بازنگری کاسیرر در برنامۀ روشنگری
جان مایکل کرویز
هنگامی که تاریخ نگاران از “عصر روشنگری” سخن می گویند، معمولاً منظورشان تحولات قرن هجدهم اروپاست. در آن دوره ایده های فلسفی تأثیر چنان عظیمی بر مردم و سیاست داشتند که تا آن موقع بی سابقه بود. بخشی از این تأثیر به اخترات چاپ و ظهور ناشران وابسته بود. وجود “دائرهالمعارف” [دیدرو و دالامبر] و آثار روسو و ولتر، که کتاب های این دو فیلسوف پرفروش ترین کتاب ها بودند، و نیز ظهور تعداد زیادی مجلات ادبی نیز این جنبه از روشنگری را نشان می دهند. اندیشه هایی که متعلق به آن عصر هستند هنوز هم مجادله آمیز و الهام بخش و نیز خشم انگیزند. این اندیشه ها شامل مفهوم حقوق جهانی و سلب ناشدنی [بشر] (از جمله حق آزادی بیان) حق حاکمیت مردم (نه حق الهی پادشاهان) بحث دربارۀ رد وحی و خرد محض – به منزلۀ سرچشمه های شناخت – که نتیجۀ این انتقادها درخواست برای مدارا با اعتقادات دینی مختلف و جدایی کلیسا از دولت بود. اینها صرفاً مفاهیم کلی و برداشت های تئوریک نیستند، بلکه فراخوان به عمل اند.
از اینروست که آنها را ایدۀ محض نمی دانند بلکه از “برنامۀ روشنگری” سخن می گویند. مردم نسبت به این برنامه نه در گذشته بی تفاوت بودند و نه اکنون. این “برنامه” آنان – و حتی متفکری خردمند مانند ارنست کاسیرر – را تکان داده است.
در حقیقت، به خصوص می توان تمامی فلسفۀ کاسیرر را به منزلۀ “بازنگری در برنامۀ روشنگری” [دانست و] خلاصه کرد.
ادامه مطلب > > > >