ما گلادیاتور نیستیم!

در حاشیۀ نشست «نقد آثار و اندیشه‌های سیدجواد طباطبائی»

 

سید جواد طباطبایی به بیان فیرحی – در مقام منتقد – «جدی‌ترین نظریه معاصر ایران» را ارائه کرده است؛ از همین روست که نقد آثار او اهمیت می‌یابد. این یادداشت به بهانه برخی نکات در نشست «بررسی و نقد آثار و اندیشه‌های دکتر سید جواد طباطبائی» است که به همت گروه تاریخ و همکاری‌های میان‌رشته‌ای پژوهشکده تاریخ اسلام با حضور مدافعان و منتقدان روز پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ در تالار شماره دو مرکز همایش‌های کتابخانه ملی ایران برگزار شد. با وجود گزارش های تفصیلی فرهنگ امروز نکاتی درباره نقدهای قادری و آقاجری و نیز فضای نقد قابل تامل است، که به آنها اشاره خواهد شد.

 

 

خشونت مضاعف در گفتمان طرد

  1. از تمامی منتقدان (قادری، آقاجری و فیرحی) یکی از مهمترین منقدان (به لحاظ اسلوب و محتوای نقد) حاتم قادری بود؛ برخوردهایی ایدئولوژیک همراه با خشونت با خرد جدید در خوانش تاریخ ایران، مهمترین محور نقد حاتم قادری به سه دهه کوشش طباطبایی در تاملش به ایران بود. قادری در نقدش اشاره کرد که خرد جدید در غرب سعی کرد با هزینه دیگران خود را تثبیت کند اما در آرای دکتر طباطبایی نه تنها هزینه دیگری مشهود است بلکه رگه‌ی غلیظی از تحقیر و تخفیف دیگر اندیشمندان و افراد نیز در آن دیده می‌شود که در بیان و زبان طباطبایی به «خشونت مضاعف» نیز بدل شده است. خشونتی که به زعم قادری با احکام جزمی و پیامبرگونه، «گفتمان طرد» را در آثار طباطبایی ایجاد کرده که برای پرسش از اینکه کجای تاریخ ایستاده ایم؟ مفید نیست. نسبت بی‌خردی و تنگ نظری و ناآگاهی در گفتار طباطبایی به دیگر متفکران مهمترین نقطه اتکاء نقد قادری بود. انتقادات بی پروا و گاه تحقیرآمیز طباطبایی بر هر متفکر جدی تاریخ معاصر – از روشنفکران دینی چون شریعتی، سروش، مجتهد شبستری و کدیور گرفته تا جامعه شناسانی چون احسان نراقی و تقی آزاد ارامکی؛ از مترجمانی چون حمید عنایت، داریوش آشوری و خشایار دیهیمی تا اهالی فلسفه چون رضا داوری اردکانی و کریم مجتهدی؛ از مورخانی چون فریدون آدمیت و ماشاالله آجودانی تا دیگر متفکرانی چون داریوش شایگان و آرامش دوستدار – که از قضا بیش از دیگر سویه‌های اندیشه طباطبایی در دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته است، اگر چه بین مریدان او ویژگی مطلوب و حتی مهیج تلقی خواهد شد اما تبعات جبران ناپذیری در تاریخ روشنفکری ما به همراه خواهد داشت. نقدهایی که به بیان حاتم قادری همراه با خشونت مضاعف گفتمان طرد را سامان می‌دهد. این نکته‌ای بود که در بحث دیگر منتقد – هاشم آقاجری – نیز طرح شد. به باور آقاجری «با وجود برخورد خشونت‌آمیز طباطبایی نسبت به اصحاب ایدئولوژی، هسته اصلی و سخت کارشان کاملا ایدئولوژیک است». ای کاش طباطبایی به جای نوشتن جوابیه‌های بعدی بر قادری و آقاجری – کاری که فارغ از محتوا بعد از مناظره با کچوئیان انجام داد – و به کار بردن خشونت در گفتار علیه منتقدان این نشست در نقد قادری اندک تاملی می‌کرد تا سال‌ها بعد چون فردیدی دیگر از او سخن نگویند.

 

انتحال یا اقتباس!

  1. به کار بردن مفهوم «انتحال» از سوی آقاجری نه تنها امری غیراخلاقی و خارج از آداب نقد بود که تمام نقد او – و به عبارتی تمام جلسه – را نیز تحت شعاع قرار داد. هر چند با اعتراض طباطبایی مبنی بر بار حقوقی این مفهوم او از حرف خود عقب نشست و انتحال را ابتدا تفسیر با رأی کرد و سپس آن را «اقتباس» خواند. اما از استاد تاریخ اسلام بعید است که معنای انتحال را ندانسته یا به جای اقتباس به کار برد. فارغ از آن، آنچه در نقد آقاجری مهم بود این نکته مورد اشاره او بود که علم عرصه‌ی پنهان کردن منبع یا چارچوب نظری نیست. پرسش اینجاست که مگر دانش گنجی زیرخاکی و منحصر در اختیار شخص خاصی است که برای گمراه کردن مخاطب باید او را به جای دیگری ارجاع داد؟! طباطبایی بارها گفته که منبع تئوریک بحث او کسی است که او هیچگاه در کتاب‌هایش به عمد نامی از او نبرده و برای رو کردن دست مدعیان بی‌سواد! آنها را به جای دیگری احاله کرده است. فارغ از آنکه سرگرمی عده‌ای کشف این منبع مهم شده است – کما اینکه روکردن راینهارد کوزلک[۱]از سوی آقاجری به عنوان منبع اندیشه طباطبایی، کشف بزرگی از سوی مدافعان آقاجری به حساب خواهد آمد، هر چند پیشتر این بحث مطرح شده بود[۲] – معلوم نیست اگر علم عرصه آگاهی است، گمراه کردن مخاطب چه سودی جز فخرفروشی خواهد داشت؟

 

جبران آناکرونیسم (زمان‌پریشی) با گیومه!

  1. مغالطه خروج از زمینه، مغالطه بر سر مفاهیم و در خوانش متون، نگاه حذفی ناسیونالیسم طباطبایی در برجسته کردن ایران سیاسی و بی‌التفاتی به ایران فرهنگی و ایران طبیعی و جعل مفهوم «تاریخ پایه‌یی» در تاریخ بیهقی و بار کردن مفهومی نامعلوم بر آن از جمله نقدهای جدی آقاجری بود که – فارغ از صدق و کذب نقدها – از سوی طباطبایی بی‌پاسخ ماند. به کاربردن مفهوم «آگاهی ملی» نزد بیهقی یکی از مصادیق مغالطه بر سر مفاهیم و در خوانش متون در اندیشه طباطبایی بود؛ طباطبایی بدون پاسخ‌ به این بخش از نقدهای آقاجری اشاره کرد که در مورد اقدامات شاه عباس درک از «منافع ملی» را همچون آن «آگاهی ملی» – در بیهقی – که آقاجری به آن اشاره کرد، در گیومه قرار می‌دهد و توضیح داد که «معنای این گیومه برای برجسته کردن نیست بلکه برای وقتی است که مفهوم جدیدی را به کار می بریم اما زمان آن هنوز نرسیده است. چرا که منافع ملی همچون آگاهی ملی مفهوم جدید ظاهر شده در دوران جدید است. اما توضیح اینجاست که این آگاهی داخل گیومه خارج از زمان به کار می رود اما برای توضیح چیزی که اتفاق افتاده، ضروری است.» اما در دور دوم بحث – البته در غیاب مدافعان یا همفکرانی چون منصوربخت، آبادیان و بستانی –  با وجود نقد قادری و آقاجری به این شیوه توضیح ناهمزمانی تاریخی در آثار او، طباطبایی هیچ توضیحی در این باره نداد. نگارنده به یاد دارد که در کلاس درس ماکیاولی، طباطبایی بر آشوری می‌شورید که مفهوم «جامعه مدنی» مفهومی جدیدی است و نمی توان در متن شهریار به کار برد. ساعت‌ها نیز بر سر این موضوع بحث کردند که ریشه لاتینی آن چگون تغییر مفهوم داد. پرسش اینجاست که اینجا چگونه می‌توان با گیومه که در رسم‌الخط معمول و در میان جامعه علمی یا به معنای برجسته کردن یک مفهوم است یا برای نقل قول مستقیم به مخاطب به کار می‌رود، نشان داد که مولف دچار خلط نابهنگامی یا زمان‌پریشی نشده و زمان این مفهوم هنوز نرسیده است!

 

 

حاشیه؛ «ما گلادیاتور نیستیم!»؛

  1. «ما گلادیاتور نیستیم!»؛ این واکنش دکتر حاتم قادری در جلسه نقد طباطبایی خطاب به حضاری بود که گویی شاهد مسابقه مهیج ورزشی بودند و با شنیدن هر جمله‌ای، متهورانه سر از پا نشناخته، به تشویق و تهییج سخنرانان می‌پرداختند. چنین فضایی را به فریاد بی‌گاه یکی از حضار در دفاع یا مخالفت با منتقد یا مدافعان طباطبایی در شلوغی و بی نظمی سالن این جلسه اضافه کنید. البته این بدان معنا نیست که هر کس در آن جلسه حضور داشت، چنین از خود بیخود شده، جلسه نقد را با ورزشگاه اشتباه گرفته بود؛ بسیاری از فرهیختگان دانشگاهی و دانشجویان محترم در جلسه حضور داشتند که جلسه‌ی نقد طباطبایی را غنیمت شمرده و به راستی به دنبال بحثی جدی بودند. اما تامل در آن شور و شعف‌ها دغدغه‌ای جدی ایجاد می‌کند؛ به واقع عده‌ای عرصه علم را با رابطه‌ی مرید و مرادی سخت اشتباه گرفته‌اند و نخوانده شیفته می‌شوند. «شیفته‌گی» که از قضا آغاز زوال یک اندیشه می‌تواند باشد یا آغاز شکل‌گیری ایدئولوژی‌هایی که یاد روابط مریدان شریعتی با «دکتر» را در ذهن تداعی می‌کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. Reinhard Koselleck

[2].  http://gadim-va-jadid.blogfa.com/post-115.aspx   برای نمونه رک:

 

 

منبع: فرهنگ امروز

http://farhangemrooz.com/news/15212/ > > > >

۲ دیدگاه برای “نشست بررسی اندیشه‌های “سیدجواد طباطبائی” – قادری، آقاجری، فیرحی”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *