برای غزاله؛ نوشته ای از سودابه فضایلی پیرامون داستان معاصر فارسی شبی بیژن دعوت کرد به منزلش برای آشنا شدن با غزاله. به تازگی با غزاله عروسی کرده بود. من بعد از تصادفم از لندن برگشته بودم، با لباس سراسر سیاه و عصایم، همراه علیمراد فدایینیا و محمود شجاعی به خانهی آنها رفتیم. بار […]