از ادبیات تا ادبیّت – نسبت فرمالیسم با تعهدگریزی در ادبیات

گفتگو با شهریار زرشناس

-با خواندن آثار شما در زمینه ادبیات در میابیم که مایلید تعهد را جزو اصول ادبیات بدانید. تعهد که از سالهای پیش از دهه ۴۰ نزد پورقمی، گلسرخی، شریعتی و … مطرح بود ناگهان در آثار شما شأنی مرکزی می یابد. چرا؟

 

-گمان می کنم تعهد، اقتضای آدمی است.

انسان موجودی ذاتاً جهت دار است؛ زیرا هستی هدف دارد. از این رو انسان چه بخواهد و چه نخواهد جهت دارد. پس حتی وقتی ادعای بی تعهدی داریم از آن تهی نمی شویم. ارسوط می گوید مخالف با فلسفه نیز نوعی فلسفه است؛ بر همین منوال می توان گفت نفی تعهد، نوعی تعهد است. برای روشن شدن موضوع توجه کنید که بحث ادبیات غیر متعهد از چه زمانی وارد اندیشه غربی می شود. اواخر قرن نوزدهم، چه در دوران اوج رئالیست ها و چه در دوران اوج گیری ناتورالیست ها، و حتی پیش از آن، یعنی ادبیاتی که نتوکلاسیک ها آن را در قرن هفدهم نمایندگی می کردند، همواره عناصری از تعهد وجود داشته و وقتی نویسنده دست به قلم می برد، حتی اگر مایل نبود، تعهد در اثرش ظاهر می شد. وقتی کتاب سالهای سخت و اولیور توئیست چارلز دیکنز را می خوانید خواه ناخواه جهت گیری را می بینید؛ زیرا تعهد درونمایه ی جدی زندگی محسوب می شد. اما در اوایل قرن بیستم جریانی پیش می آید که مسأله ی تعهد را به چالش می کشد. احتمال می دهم این جریان تا حدی عامدانه و قصدمند بوده است، هرچند سندی ندارم؛ ظن و گمانم بر این است که تصادفی نبوده باشد.

 

ادامه مطلب

  > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *