بیهودگی و زبان در آثار اوژن یونسکو
نادر شهریوری (صدقی)
اوژن یونسکو مرد غمگینی بود؛ شاید به همین دلیل طنزنویس بزرگی بود. او که به پوچ گرایی شهرت دارد، تلقی ویژه ای از پوچی ارائه می دهد که با تلقی رایج تفاوت دارد. معمولا پوچی، زیستن در جهانی تعبیر می شود که همه ی معانی خود را از دست داده است؛ امّآ پوچی به نظر یونسکو می تواند زیستن در جهانی باشد که انسان را از خود بیگانه کرده است و او را در “ضد موقعیت” قرار داده است: انسانی که در “ضد موقعیت” گرفتار آمده است با موقعیت خود تطابق ندارد. از این رو، ایده ها، سخنان و رفتارهایش نامعمول و مضحکه می شود. نمایش این نوع پوچی از نظر یونسکو یعنی مضحکه ای سرشار از قهقهه و جنون.
“صندلی ها” از مشهورترین نمایش های یونسکو نمونه ای از این نوع نمایش است: در برجی مدّور واقع در یک جزیره، زوجی سالمند زندگی می کنند، پیرمرد نود و پنج سال دارد و زن سالمند نود و چهار سال دارد؛ آنان منتظر ورود گروهی از مهمانان متشخص، محترم و در رأسشان امپراتور هستند که به آنجا دعوت شده اند. پیرمرد آنها را دعوت کرده تا به پیامش گوش بدهند، او می خواهد تجربه سال های طولانی از زندگی خود را در قالب پیامی به نسل های بعد از خود انتقال دهد. به همین دلیل از قبل تدارک سخنرانی دیده و از یک سخنران دعوت کرده است تا بهتر بتواند پیام خود را انتقال دهد. پیرمرد می خواهد با این پیام خود را جاودانه سازد. او که بنابر گفته خود بسیار رنج کشیده و بسیار چیز یاد گرفته است می خواهد با شعار “یک حقیقت برای همه”، «جهان را نجات دهد».
ادامه مطلب > > > >