زبان در اندیشۀ نیچه
مصطفی صادقی فیروزآبادی
نیچه و زبانشناسی تاریخی
نیچه تحصیلاتش را در دانشگاه در مورد زبان شناسی تاریخی انجام داد و به همین دلیل در بررسی متون وسواس خاصی داشت و به چگونگی پدید آمدن متون توجه میکرد و متن را از افزوده هایی پاکسازی می کرد که سنت ادبی بر آن انباشته بود و با تعیین اصالت تاریخی متن و افزودن پی نوشت هایی تاریخی و زبان شناختی به مقصود روشنگری آن متن را برای چاپی سنجشگرانه و علمی آماده می کرد در نتیجه او از ابتدا در مورد واژه ها و زبان وسواس و دقت زیادی داشت. نیچه در خواندن متون بیش از هر چیز بر هنر دقیق خواندن متن پافشاری می کند و فیلولوژی را هنر آهستهخوانی مینامد. او دوستدار فیلولوژی را کسی می خواند که بر کنار می ماند، شتاب نمیکند، سکوت پیشه میکند و آهسته کار میکند. زیرا فیلولوژی کاری است هنری و فنی. فن جواهرسازی است در خدمت واژه ها. هنری است تمام عیار که دستان نازککار و نازکبین می طلبد و می آموزد که با احتیاط و شکیبایی، واژه ها را یک به یک کنار هم بگذاریم و بخوانیم. او در تبارشناسی اخلاق می گوید: «برای چنین کاری بی گمان باید خواندن را به هنر بدل کرد همان چیزی که امروزه بیش از همه از یادها رفته است و آن این برای آن آدمی باید کمابیش گاو باشد و اهل نشخوار و … هرگز نه انسان مدرن». نیچه خود آهسته خوانی را می ستود و بر سر هر واژه درنگ می کرد آن را وارسی و ارزیابی می کرد، چنان که گویی هر واژه زندگی خود فرمان و مستقل دارد. او همچنین در رساله درس آغازین درباره هومر و فیلولوژی کلاسیک می گوید: «آن کس که زبان را برای چیزی که هست شایسته توجه می شمرد با آن که در زبان رسانه اندیشه های شایسته توجه را می بیند همان کس نیست زیرا فیلولوگ ها هنوز واژه ها را می خوانند ما مدرن ها، تنها اندیشه ها را می خوانیم اما زبان روزمره ترین چیزهاست پس فیلسوف را می باید تا به آن بپردازد» او فلسفه خود را یک زبان شناس تاریخی می نامد زیرا هر مفهوم را همچون یک متن رمزگشایی می کند تا بتواند معنا و جهتی_ چه مثبت و چه منفی_ که در آن بیان شده را بخواند. بنابراین نیچه از ریشه شناسی به عنوان اسلحه ای علیه جزمی گرایی متافیزیکی سود می جوید زیرا ریشه شناسی، شدن مفهوم را برجسته می کند و نقش راهبردی در رمزگشایی تبارشناسانه مفاهیم را ایفا می کند. هدف از ریشه شناسی تبارشناسانه یافتن معنای اولیه حقیقی و دقیق نیست بلکه هدف آن کشف تنوع و کثرت منشاءها و سلسله مراتبی کردن آنهاست. تبارشناسی آشکار کننده تقدم و برتری گروهی از نیروهای خودانگیخته، خشن و سلطه جویی است که اعمال نیرو می کند و هرگز از ایجاد تفاسیر و جهات جدید بازنمی ایستد. ریشه شناسی می آموزد که خواستهای ضعیف فقط می تواند با واکنش، معکوس کردن، از شکل انداختن و جابهجا کردن معانی که مختص خواستهای نیرومند است معانی خود را وضع کند.۳ اما نیچه درباره زبانهای ابتدایی و منشأ تاریخی زبان نیز می گوید هرچه یک زبان قدیمی تر باشد پرطنین تر است و اغلب جدا کردن زبان از آهنگ ناممکن است. زبانهای باستانی تر به لحاظ کلمات فقیر و فاقد مفاهیم کلی بودند. این هیجانات نیازها و احساسات بود که با اصوات بیان می شدند تقریباً می توان استدلال کرد که این زبانها نه زبان کلمات که بیشتر زبان احساسها بودند در هر حال این احساسها بودند که مطابق خصلتهای فردی هر قوم اصوات و کلمات را شکل می دادند و جنبشهای این احساسها ریتم را فراهم می آورد به تدریج بود که زبان از زبان اصوات جدا شد. نیچه در اینجا بسیار به روسو نزدیک می شود. روسو نیز در رساله در منشاء زبان می گوید نخستین زبانها پیش از آنکه ساده و قانونمند شوند خوشآهنگ و پرشورتر بودند و زبان تصویری نخستین زبانی بود که متولد شد. پس هم برای نیچه و هم برای روسو موسیقی و صدا جایگاه برتری دارند.
ادامه مطلب > > > >