زبان های باستانی و ادیان آسمانی

 

ژاله آموزگار

 

… پس زبان ما دوران تکامل را پشت سر گذاشته، سایش هایش را گذرانده و صرف و نحو زبان به مرحله ی تکامل و تحول یافتگی رسیده است. وقتی فردوسی شروع به سرودن شاهنامه می کند در واقع نثر فارسی “تحول یافته” است و حالت های چندگانه، مؤنث و مذکر و یا وجه تثنیه را از دست داده و پرورده شده است، و دیگر نیازی به پالوده شدن بیشتر نداشته است. پشتوانه ی این نثر و نظم یک پشتوانه ی فرهنگی بسیار غنی و متکی به متونی چون اوستا، آثار مانوی و کتابهای پهلوی و همه ی متونی است که اصطلاحاً به آن متون دوره ی پیش از اسلام و یا میانه گفته می شود. در نتیجه وقتی فردوسی شروع به سرودن شاهنامه می کند از زبانی استفاده می کند که به حد کمال “پخته” است و اصلاً جایز نیست که بعد از پختگی به مرحله ی سوختن و نابود شدن راه ببرد. به همین دلیل است که وقتی فردوسی می گوید: “توانا بود هر که دانا بود”، این همان زبانِ امروز ماست جز اینکه “بوَد” در زبان بعدی گفتاری جای خود را به صیغه ی فعلی دیگری داده است. نحو همان نحو است و تغییر چندانی در آن ایجاد نشده است. البته نمی توان منکر شد که تحول زبانی در هر عصری صورت می گیرد. امّا درباره ی اینکه ما در زبان فارسی دچار فقر واژگانی هستیم، من نسبت به زبان فارسی، یک حالت “غیرتمندانه” دارم و عقیده دارم که ما زبانی بسیار غنی داریم که توانایی بیان همه گونه مفاهیم را داشته و دارد.

یکی از دلایلم وجود کتاب های فلسفی مانند دینکرد و غیره در میان آثار پهلوی است. کتاب سوم دینکرد یکی از مشکل ترین کتاب های پهلوی است که معمولاً کسی دو رو بر آن نمی گردد…

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *