ساختار زمان در رمان چشمهایش از منظر معنیشناسی شناختی
فرهاد دعوت خواه
محمد امین صراحی
بهزاد برکت
چگونه زمانِ گریزان، ناملموس و پنهان را در روایت داستانی تجربه میکنیم؟ در این مقاله، از منظر معنیشناسی شناختی، شیوۀ مفهومسازی زمان در قلمروی زبانشناسایی میگردد و پس از بازتعریف روایت از نگاه متمایز شناختی و آگاهی از نقش زمان در روایت داستانی، سازوکار عنصر زمان در رمان چشمهایش از بزرگ علوی مورد مطالعه قرار میگیرد. در بین جنبههای گوناگون زمان در روایت، در این اثر، ساختار زمان براساس رویدادهای داستان و نحوۀ پیوندخوردن این رویدادها در زنجیرۀ زمان مورد توجه است. با اتکا به نظریۀ فضاهای ذهنی و گونۀ متأخر آن یعنی آمیختگی مفهومی به بررسی این دو مسأله در رمان یادشده میپردازیم. نتیجۀ بهدستآمده از اعمال این دو نظریۀ معناشناختی بر روایت داستانی این است که فضاهای روایی در یک مسیر زمانی براساس سه عنصر زاویهدید، کانون و رویداد ساختارمییابند و هر یک از این فضاها بر پایۀ اجزای درونی خود و با توجه به الگویی مفهومی به یکدیگر پیوند میخورند و زنجیرۀ رویدادهای داستان را شکلمیدهند. بدینسان، این مقاله درصدد تبیین نحوۀ ساخت و پیدایش معنا، در سطح گفتمان است.
منبع: http://naqd.guilan.ac.ir/article_1873.html > > > >