سیر نظریه های ادبی معطوف به خواننده در قرن بیستم
دکتر محمد حسین جواری
احد حمیدی کندول
سه گرایش اصلی در نقد آثار ادبی با سه محوریت نویسنده، متن و خواننده که در طول زمان هر یک جایگاه خود را داشته اند، مطرح است. در گرایش اوّل، منتقد با مطالعه ی بیوگرافی نویسنده برای رسیدن به معنی و مفهوم موجود در متن ادبی اقدام می کند. در گرایش دوم که اساس نقد ساختارگرایان است، منتقد با مطالعه بر روی متن و ساختار آن درصدد درک نیّات نویسنده است. در گرایش سوم با محوریت خواننده، منتقد او را عامل تعیین کننده، هم در آفرینش اثر و هم در دریافت معنی آن، می داند و با تکیه بر خواننده محوری، نقد خود را بر پایه ی تمایلات هویتی و زمانی او بنا می کند.
این مقاله با هدف نشان دادن سیر تحول نظریه های ادبیِ معطوف به خواننده، به توضیح درباره ی نظریات منتقدین گرایش سوم می پردازد که تئوری های خود را بر پایه ی فلسفه ی پدیدارشناسی بنا نهاده و با تکیه بر آزادی انسان و به تبعِ آن آزادی خواننده، برداشت فردی و تفسیر معنایی وی را اساس نقد خود قرار می دهند.
تصویر: طرح روی جلد مجله Paris-Match که رولان بارت آن را از دیدگاه نشانه شناختی بررسی و تفسیر کرده است. > > > >