مبانی تئاتر روایی برشت با استناد به نمایشنامه ننه دلاور و فرزندانش
دکتر ابراهیم استارمی
تئاتر روایی برتولت برشت که نقطه مقابل تئاتر ارسطویی است، تحول عظیمی را در ادبیات نمایشی آلمان به وجود آورد. مهمترین وجه تمایز بین تئاتر ارسطویی و غیر ارسطویی، نـوع نگـرش و تـأثیری است که این دو نوع تئـاتر روی تماشـاگران مـی گذارنـد. از دیـدگاه برشـت، محـور موضـوعی تئـاتر ارسطویی، قضا و قدرگرایی و دغدغه های فردی است. او با طرح تئاتر روایی بر این نوع طرز تفکر کـه قرن ها بر ادبیات نمایشی جهان به خصوص اروپا حاکم بود، خط بطـلان کشـید و پیشـنهادهایی بـرای اصلاح ساختارهای سنتی نمایشنامه نویسی ارائه داد. برشت در پی تغییر نوع نگرش بیننده تئـاتر بـود و برای دستیابی به این هدف می کوشید فرایند ادراک مخاطـب را زیـر سـؤال ببـرد و بـرای فهـم درسـت پدیده ها، امور بدیهی را ناشناخته و حیرت آور جلوه دهد. این روش او کـه بـه عنـوان «بیگانـه سـازی» مشهور است، با هدف ایجاد دید انتقادی بیننده، بین تماشاگر و نمایش فاصله ایجاد می کند. این جسـتار در صدد است که با تقابل تئاتر روایی برشت و تئاتر ارسطویی، جهت فکری برشت را در گستره تئـاتر روایی و شیوه های مختلف فن بیگانه سازی وی را با استناد به نمایشنامه ننه دلاور و فرزندانش به تصویر بکشد.
ادامه مطلب > > > >