«هستی شناسی» در کانون پدیدارشناسی رومن اینگاردن
محمد اصغری
این مقاله به بررسی جایگاه هستی شناسی در پدیدارشناسی رئالیستی رومن اینگاردن به ویژه در حوزۀ زیبایی شناسی می پردازد. رومن اینگاردن، پدیدارشناس لهستانی، از شاگردان معروف هوسرل بود که با رویکرد فلسفی استادش در دورۀ دوم فکری او یعنی ایده آلیسم استعلایی مخالفت کرد و معتقد بود که هوسرل در پژوهش های منطقی رویکرد رئالیستی اتخاد کرده است حال آنکه در ایده ها به سمت ایده آلیسم استعلایی گرایش می یابد. محتوای کتاب در “در باب انگیزه هایی که هوسرل را به ایده آلیسم استعلایی سوق دادند” دقیقاً همین مسأله است. اینگاردن پدیدارشناسی رئالیستی خود را در مقابل پدیدارشناسی ایده آلیستی هوسرل مطرح کرد. مسأله رئالیسم/ایده آلیسم و توجه او به هستی شناسی دغدغۀ مهم اینگاردن در تمامی نوشته هایش است. به نظر او هستی شناسی (در قالب هستی شناسی صوری، مادی و وجودی یا اگزیستانسیال) با متافیزیک یکی نیست و تلقی او از وجود آثار هنری مثل اثر موسیقایی متفاوت است. اینگاردن وجود آثار هنری را از سنخ وجود قصدی (Intentional being) می داند. به عبارت دیگر، بر این باور است که هستی و وجود این آثار نه عینی اند نه کاملاً ذهنی بلکه وجود یا هستی کاملاً قصدی دارند و لذا از عینیت های قصدی (Intentional Objectivities) برخوردارند. برای مثال، اثر موسیقایی اثری است که وجود قصدی دارد نه وجود واقعی. آنچه را که در این مقاله به مثابه نتیجهه محصل به آن دست یافتیم این است که هستی شناسی اینگاردن از سنخ هستی شناسی سنتی نیست که از افلاطون تا هوسرل تداوم یافته و جان کلام وجود یا هستی مد نظر اینگاردن را باید در وجود قصدی یافت که مصادیق چنین وجودی را در آثار هنری تحلیل و بررسی کرده است.