هنر به روایت فلسفه در گفتگو با دکتر محمد ضیمران
– واژه هنر جزو آن دست واژگانی است که افراد بسیاری – از عموم مردم گرفته تا متخصصان – در بخشهای مختلف به کار می برند، اما هنگامی که موشکافانه تر کاربرد این واژه را تحلیل کنیم، می بینیم که نزد افراد مختلف نه یک مفهوم، بلکه مفاهیم متعدد دارد. دامنه این تحلیل مفهوم می تواند به تاریخ هنر هم کشیده شود و شاهد کاربردش در معانی مختلف باشیم. چرا مفهوم «هنر» تا این اندازه مناقشه برانگیز است؟
- از آنجا که هنر با خلاقیت و نوآوری ارتباط دارد، پس به همین نسبت تعریفش دستخوش تحول و دگرگونی است و در واقع قابل تعریف نیست. افلاطون و پیروانش تعریفی ذات باورانه از هنر عرضه کردند که تا قرن ۱۸ نیز اکثر پژوهندگان و اصحاب اندیشه همان را پذیرفته بودند. این تعریف هنر را امری تقلیدی می دانست. البته با تحولاتی که در ذیل مدرنیسم رخ داد، این تعریف دیگر قابل قبول نبود از زمانی که کانت نقد سوم خود را درباره هنر نوشت و به طرح مساله ذوق پرداخت، تعاریف گوناگونی طرح شد. در قرن نوزدهم هنر به عنوان ابزار بیان احساس و طرفداران زیادی پیدا کرد و افراد بسیاری هنر را به عنوان ابزار بیان درونیات تلقی کردند و با مطرح شدن مسأله ضمیر ناخودآگاه از سوی فروید این تعریف وجه خاصی یافت؛ کسانی چون تولستوی، کالینگوود این را تعریف را ملاک قرار دادند اما در قرن بیستم طرفداران هنر رویکردهای متفاوتی را طرح کردند و افراد بسیاری در صدد تعریف هنر برآمدند و با رشد رویکرد فرمالیستی به هنر، تعریف آن در چارچوب فرم از وجاهت بیشتری برخوردار شد. می توان گفت کانت با نگارش نقد قوه حکم، مبنای نگاه فرمالیستی را به هنر پایه گذاری کرد و در قرن بیستم نیز چند جریان این نگاه را دنبال کردند. راجر فرای و کلایوہل فرانمود فرمالیستی را برای تعریف هنر و بخصوص هنرهای تجسمی به کار بردند کلایوبل کوشید از هنر تعریف جدیدی بدهد؛ او هنر را در قالب فرم معنادار و دلالت گر تعریف کرد. هنرمند با به کارگیری نبوع آمیز خط، سطح، شکل و رنگ، احساسی را در مخاطب ایجاد می کند که به ذوق هنری فرد برمی گردد. البته افراد دیگری هم هنر را به عنوان فرم دلالت گر تعریف کردند. سوزان لانگر دو اثر منتشر کرد که بحث های هنری متعددی را به دنبال آورد که عبارتند از: «فلسفه با مایه ای جدید» و «احساس و فرم». اساس این آثار رویکردهای فرمالیستی به هنر بود و در اغلب دانشگاههای هنر نیز این نگاه غالب بود که در تقابل با رویکرد ذات باورانه قرار گرفت.
ادامه مطلب > > > >